در ادامه این مطلب آمده است: این موضوع موجب غافلگیری است چراکه منافع این دو کشور در سوریه کاملا باهم متضاد است. آنها از طرفین متفاوت در این مخاصمه حمایت می‌کنند و خواهان نتیجه‌ای کاملا متضاد در پایان جنگ هستند. به همین دلیل وقتی ترامپ، خروج نظامیان آمریکایی از سوریه را اعلام کرد، صاحبنظران آن را یک بازی برد و باخت دانستند که به معنی تسلیم کامل در برابر روسیه در جنگ سوریه بود. در نتیجه، همکاری مشترک این دو کشور در شکست داعش که تهدیدی برای هر دو طرف بود، چندان توجهات را به خود جلب نکرده و در عوض رقابت ژئوپلیتیک در منطقه، حوزه اصلی رویارویی این دو ابرقدرت محسوب می‌شود. اما در مورد روسیه چطور؟ آیا روس‌ها از اعلام تصمیم عجولانه ترامپ خرسند هستند؟ اکنون روسیه چه اهدافی را برای خود ترسیم کرده و دستاوردهای سال ۲۰۱۸ در سوریه برای کرملین چه بوده است؟

وقتی مسکو در سال ۲۰۱۵ تصمیم به حضور نظامی در سوریه را اتخاذ کرد، چندین هدف مدنظر قرار گرفت. پس از گذشت سه سال، تقریبا تمام آنها محقق شدند. داعشی ها سرکوب شدند. بشار اسد قدرت خود را حفظ و تثبیت کرد. نفوذ منطقه‌ای روسیه در کنار نقش سیاسی و نظامی این کشور در سطح جهان ارتقا یافت. با این حال هنوز یک هدف تحقق نیافته است. جنگ سوریه نتوانست موجب بهبود تعامل مسکو و واشنگتن شود. همکاری سازنده اما ناخواسته میان ارتش این دو کشور باهم در حال کمرنگ شدن است و حتی دیگر ضروری به‌نظر نمی‌رسد.

ترکیب متوازنی از شدت عمل و انعطاف‌پذیری، استفاده از قدرت نظامی، زیرکی دیپلماتیک و مانورهای نظامی با یک هدف روشن یعنی حفظ حکومت سوریه، سرانجام ثمربخش شده است. صرفنظر از تداوم زدوخوردها، فضای پرتنش کلی و روابط تودرتو میان طرفین درگیر، روسیه موفق شده برنامه‌های خود را پیاده‌سازی کند. روسیه این موفقیت را تا حدودی مدیون سیاست‌های نامنسجم سایر کشورها به‌خصوص آمریکاست. البته باید گفت سیاست آمریکا تحت دولت ترامپ از انسجام بیشتری نسبت به دولت اوباما برخوردار است. واشنگتن نهایتا موفق نشد اهدافش در سوریه را در قالب فرمول خاصی طرح‌ریزی کند و اتحادیه اروپا به علت اختلافات داخلی و نداشتن دخالت نظامی مناسب، مدت‌ها قبل تصمیم به ترک سوریه گرفت. البته به علت جستجوی روسیه برای یافتن حامیان مالی در روند بازسازی سوریه، اروپاییان بار دیگر به بازی برگشته‌اند. در پاییز مذاکراتی میان روسیه، آلمان، فرانسه و ترکیه شکل گرفت.

البته موارد مذکور کار روسیه را آسانتر کردند اما مسیر روسیه برای موفقیت را هموار نکردند. طی سال گذشته روسیه با چالش‌هایی مواجه شد که می‌توانستند منجر به عقب راندن آن شوند. این عوامل شامل استفاده از تسلیحات شیمیایی و بازتاب‌های سیاسی و نظامی آن، هجوم نظامی ترکیه به عفرین، بازپس‌گیری ادلب که قابلیت تبدیل شدن به یک جنگ تمام عیار جدید را داشت و ساقط شدن تصادفی هواپیمای روسی توسط پدافند هوایی سوریه به علت حمله هوایی اسراییل بودند. دیگر نیازی به اشاره به زدوخوردها، بن‌بست سیاسی موجود و تقابل میان ایران و عربستان از یک سو و ایران و اسراییل از سوی دیگر نیست. تمام این‌ها روسیه را در نهایت به تغییر رویکرد خود وادار نکرد. تداوم مذاکرات آستانه، به خودی خود یک معجزه تلقی می‌شود چراکه مشتمل بر همکاری میان کشورهایی بود که اعتمادی به هم ندارند و منافع متضادی در قضایا دارند‌. با این حال مثلث ایران، ترکیه و روسیه نمایانگر نوع جدیدی از شراکت است. این کشورها برای نیل به یک هدف مشترک گرد هم نیامده‌اند بلکه هر یک هدف خود را دنبال می‌کنند. اما آنها به خوبی درک می‌کنند که نیل به آن هدف، مستلزم همکاری دو طرف دیگر است.

موفقیت مسکو در سوریه، پلی شد برای شکل‌گیری یک موضع مشترک در خاورمیانه. بدون آن روسیه قادر نبود به همکاری اقتصادی با عربستان و اوپک دست پیدا کند که روسیه را به یک بازیگر کلیدی در بازار جهانی نفت تبدیل کرد. حتی شوروی سابق به این حد از موفقیت در خاورمیانه دست نیافته بود. به علاوه می‌توانیم شاهد پیشرفت دیپلماسی روسیه در لیبی نیز باشیم که در آن تعدادی از کشورهای منطقه به دنبال اخذ حمایت مسکو هستند. حتی در روسیه برخی خواهند ایفای نقش فعالتری در لیبی هستند که البته تحقق آن خارج از توان منابع موجود در این کشور است.

اما شایان توجه است که اعلام خروج نظامیان آمریکایی از سوریه توسط ترامپ، موجب شادمانی و سرور بیش از حد روسیه نیز نشده است. نخست چنانکه پوتین اظهار کرده است «اعلام خروج با عقب‌نشینی واقعی نظامیان» همواره معنای یکسانی ندارد. برخی سیاستگذاران معتقدند که پارامترهای این عقب‌نشینی را می‌توان در طول مسیر تغییر داد و برخی از واحد‌های نظامی را در منطقه حفظ کرد. به علاوه از آنجا که نظامیان آمریکایی هنوز در عراق حضور دارند، در صورت لزوم می‌توانند از آنجا حملاتی را ترتیب دهند.

دوم اینکه عقب‌نشینی آمریکا، مشکلاتی مضاعف برای روسیه ایجاد می‌کند. حضور نظامیان آمریکایی در مناطق کردنشین، مانع عملیات نظامی ترکیه در این مناطق است. اگر بتوان به درز محتوای مذاکرات تلفنی ترامپ با اردوغان از سوی منابع آگاه اعتماد کرد، ایالات متحده در واقع سوریه را تحویل ترکیه داده است. حالا آنکارا مصمم به ادامه عملیات علیه کردهاست. از یک طرف این به معنای مداخله بیشتر ترکیه در مناطق تحت کنترل اسد است که تنش بیشتر میان ترکیه و سوریه را به دنبال می‌آورد و از طرف دیگر به این معناست که مذاکرات آستانه باید آزمون حساس دیگری را پشت سر بگذارد.

اما سومین و مهمترین عامل این است که استقرار نظامیان آمریکایی و روسی در مجاورت یکدیگر، مستلزم ارتباط ضروری و غیرقابل اجتناب میان دو طرف، دست‌کم در سطح نظامی بود. اگرچه این تعامل را به سختی می‌توان همکاری نامید اما دو طرف با دقت تلاش می‌کردند وظایف خود را به نحو احسن دنبال کنند چراکه هیچ کدام خواهان برخوردهای ناخواسته و تنش‌زا نبودند.

با احتساب وضعیت روابط فعلی میان روسیه و آمریکا، سوریه تنها حوزه‌ای بود که در آن شاهد تعامل نسبتا سازنده ای میان دو طرف بودیم. درست مانند دوران جنگ سرد، ارتش می‌تواند رویکرد معقولانه‌تر و عملگرایانه تری نسبت به دیپلمات‌ها در پیش بگیرد. هرچقدر ریسک برخورد بالاتر باشد، رهبران نظامی هم هوشیارتر می‌شوند. پس از پایان بحران سوریه، ارتش‌های این دو کشور می‌توانند به تعامل باهم در دریاهای بالتیک و سیاه ادامه دهند. اما از آنجا که تنش‌های موجود در این مناطق بیشتر جنبه سیاسی دارند و نه نظامی، وضعیت از مخاطرات بیشتری برخوردار است. در نهایت وضعیت فعلی سوریه را می‌توان یک خصومت قاعده‌مند میان روسیه و آمریکا دانست در حالی که این خصومت در سایر حوزه‌ها، واجد خصوصیت مشوش و بی‌هنجاری است که در نتیجه خطرناک‌تر محسوب می‌شود.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.