پس از خروج عهدشکنانه رئیس‌جمهوری آمریکا از برجام، این پدیده و پیامدهای مواجهه با آن به یکی از موضوعات پردغدغه در حوزه عمومی تبدیل شده است؛ به‌ویژه استراتژی مواجهه با ترامپ یا آمریکای دوران ترامپ در دستور کار سیاست‌مداران کشور قرار گرفته است. در این میان، مرور تاریخی تجربه کشورهای دیگری که با دشمنی عهدشکن مقابله کرده‌اند، می‌تواند کمک شایانی به یادگیری سیاستی باشد.

یکی از این تجارب بی‌شک رویکرد وینستون چرچیل، نخست‌وزیر انگلستان (۱۹۵۵-۱۹۵۱)، برای مقابله با هیتلر بوده است. چرچیل که پس از زیر پاگذاشته‌شدن توافق‌نامه مونیخ و حمله آلمان نازی به بلژیک، هلند و فرانسه به سِمت نخست‌وزیری انگلستان برگزیده شد، با اصرار رهبران حزب محافظه‌کار (نویل چمبرلن، ادوارد وود) برای مذاکره با هیتلر مواجه شد. چمبرلن و وود بر این باور بودند که تنها چیزی که می‌تواند جلوی هیتلر را بگیرد گفت‌و‌گو، گفت‌وگو و گفت‌وگو است.

وینستون چرچیل

بر همین اساس، اصرار داشتند که از طریق ایتالیا (موسولینی) مذاکرات صلح با هیتلر پیگیری شود. پاسخ چرچیل به این اصرار، کوتاه و گویا بود: «فقط وقتی با هیتلر مذاکره می‌کنم که یک حمله شکست‌خورده به انگلستان داشته باشد». دلیل اتخاذ این استراتژی نیز مشخص بود؛ هیتلر به مذاکره یا گفت‌وگوی استراتژیک که در اصطلاح از آن به‌عنوان «چانه‌زنی بزرگ» نیز یاد می‌شود، پایبند نبود. مذاکره بدین معناست که مسائل مهم و کلان مورد بحث یا اختلاف دو کشور یا بازیگران اصلی، به‌طور هم‌زمان روی میز گذاشته و روی آنها توافق‌هایی شود. سیدحسن نصرالله تعبیر جالبی درباره برخی مذاکرات دارد...

او در مصاحبه‌ای که در سال ۹۵ با شبکه المیادین داشت، گفته بود: «ایالات متحده آمریکا و هم‌پیمانانش می‌خواهند آنچه را با جنگ به دست نیاوردند، بدون جنگ به دست بیاورند!». این نوع مذاکره همان است که چرچیل از انجام آن با هیتلر بر حذر بود. شاید بتوان شرایط فعلی ایران و آمریکا را نیز این‌چنین تفسیر کرد. زمانی که ترامپ عهدشکنی کرده است و از توافق‌نامه برجام خارج شده است، آیا مذاکره با او تأمین‌کننده منافع ملی کشور و مصالح مردم است؟

شاید مفید باشد در اینجا اشاره داشته باشیم که آن سیاست خارجی چرچیل با یک سیاست مشخص داخلی تکمیل می‌شد؛ هرکس کار خودش را انجام دهد. چرچیل در نطق تاریخی خود در مجلس عوام انگلستان در تاریخ چهارم ژوئن ۱۹۴۰ می‌گوید: «اگر همه ما وظایف خود را به‌‌درستی انجام دهیم و هیچ تدبیری مورد بی‌توجهی و فراموشی واقع نشود و بهترین تدابیر و ترتیبات لازم اتخاذ شود، آن‌گاه موفق خواهیم شد که از سرزمین خود دفاع کنیم».

نقل است که وقتی راننده چرچیل مسیر کوتاه اما ورود ممنوع را برای رسیدن سریع‌تر به جلسه‌ای مهم انتخاب کرد، افسر راهنمایی‌‌ورانندگی با تأکید بر اینکه «هم ماشین و هم نخست‌وزیر و هم من وظیفه‌ام را خوب می‌شناسیم» در حین بمباران ماشین نخست‌وزیر را جریمه می‌کند تا چرچیل با اطمینان بگوید: «جنگ را می‌بریم، چون قانون حاکم است و خیابان‌های لندن با وجود بمباران سنگین دشمن با قانون اداره می‌شود». در واقع از دیدگاه این سیاست‌مدار برجسته تاریخ، آرامش، برقراری قانون و جاری‌بودن نظم مهم‌ترین عامل پیروزی کشوری در زمان جنگ است.

همین‌جا و در چارچوب ضرورت اتخاذ تدابیر مناسب باید به یک نکته مهم نیز اشاره شود. معمولا تحریم‌ها با محدودکردن فعالیت‌های عادی بازار، انگیزه‌هایی قوی برای اعمال فسادانگیز و مجرمانه فراهم می‌کنند؛ همان‌طور که پیتر آندریاس (۲۰۰۵) نشان داده است که تحریم‌های تجاری باعث ایجاد جرائم سازمان‌یافته و شبکه‌های قاچاق بین‌المللی می‌شوند.

تحریم‌ها نه‌تنها موجب تضعیف‌شدن حاکمیت قانون در کشور هدف می‌شوند، بلکه سازمان‌های نظارت و حاکمیت قانون را در کشورهای هم‌مرزی نیز تضعیف می‌کنند. با این وصف و با عنایت به نکته بالا باید متذکر شد که شرط موفقیت کشور در دوران سختی و محدودیت‌های اقتصادی، برقراری آرامش درونی در کشور، پایبندی به قواعد اجتماعی و ارتقای اعتماد اجتماعی بین مردم و دولتمردان است.

ذکر تجربه تاریخی وینستون چرچیل در مواجهه با هیتلر نه با نیت تجویز الگوی حکومت‌داری چرچیل برای ایران امروز، بلکه با این هدف است که نشان داده شود در شرایط بحران و سختی و جنگ، مسیری که ملت‌ها را به پیروزی می‌رساند، تقویت انسجام درونی و مقابله متحدانه و مدبرانه با دشمن عهدشکن است. ایرانیان نیز این تجربه را دارند؛ وقتی همه با هم بودیم از جنگ تحمیل‌شده از سوی صدام پیروز بیرون آمدیم.

* پژوهشگر سیاست‌گذاری

این یادداشت در روزنامه شرق مورخ 19 مهر 97 منتشر شد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.