خبری که می‌گفت کودکان، در قالب مینی‌مدل‌های حرفه‌ای، با پوشیدن لباس‌های رنگارنگ، روی سن و جلوی چشم حاضران که شامل مادرانِ این بچه‌ها هم می‌شد، کت‌واک(catwalk) رفتند تا لباس‌ها را برای فروش به نمایش بگذارنـــد.

تا قبل از این در کشورمان، مدلینگ کودکان فقط در قالب عکس و تصویر بود و پیج‌های مجازی آتلیه‌های عکس کودکان یا آژانس‌های مدلینگ که ادعای تربیت کودک در مسیر مدل شدن را دارند، پر بود از تصــاویر ریز و درشت دختران و پسرانِ شیک‌پوشی که اگرچه به‌لحاظ ظاهر با هم متفاوت بودند اما همگــی یک وجــه اشتراک داشتند: قربانی خودخواهی و بلندپروازیِ والدین‌شان هستند و در حالی که هنوز به سن قانونی نرسیده‌اند و توانایی و صلاحیت تشخیص و انتخاب ندارند، در مسیر شهرت و پول‌سازی برای برندها و بزرگ ترها افتاده‌انــد.

شوی زنده لباس کودکان در ولنجک تهران

شوی‌زنده لباس اما قدم بزرگی در این عرصه است که می‌تواند ابعاد مهم و تاثیرات عمیقی به‌لحاظ روانی و فرهنگی و جامعه‌شناختی بر فرد و خانواده و جامعه داشته باشد. این‌روزها بازار مدلینگ کودکان حسابی داغ است. تب تندی که کلمات جدیدی به دایره لغات روان‌شناسان وارد کرده است: «کودکان‌کار لاکچری» یا «کودک‌آزاری لاکچری». کار با چاشنی زرق و برق و تجارتی که دودش به چشم کودکان می‌رود. در واقع مدلینگ کودک، همان قراردادن کودکان در شرایط کار اجباری است؛ شرایطی که به کودک آسیب می‌زند. 
مدت‌هاست در خبرهای خبرگزاری‌های خارج از کشور، اخباری درباره شوی لباس کودکان، معروف‌ترین مدل‌های کودک و رقم‌های دستمزدشان می‌بینیم و می‌شنویم. منتها شاید هیچ وقت به فکرمان نرسیده باشد که همان‌قدر که کودکانِ فال‌فروش و گل‌فروشِ سر چهارراه‌ها ممکن است خسته و تنها و عاصی باشند، این بچه‌ها هم کودکانی در خدمت کار و پول و تجارت هستند که ممکن است این شرایط، انتخاب و مطلوبشان نباشد. 
مدلینگ کودک آن قدر رنگ و لعاب جذابی دارد که کسی گمان نمی‌کند در آن نشانه‌هایی از آزار کودکان وجود داشته باشد. منتها مدلینگ کودک هم یک نوع کسب و کار است. یعنی شما از کودک استفاده می‌کنید و بچه‌ها در خدمت فروش محصول قرار می‌گیرند. «آزیتا محمد کریمی» روان‌شناس کودک و نوجوان، به نکات مهم و قابل‌تاملی در این باره اشاره می‌کند که همه پدر و مادرها باید بخوانند و بدانند.

کودکان‌کار براساس نیازمالی، به کار مشغول اند. اما کودکانی که مدل هستند، معمولا نیاز مالی ندارند. پس بر چه اساسی تن به کار می‌دهند؟
من بر این باورم مدلینگ کودک‌، کار شیکی است. اما کودکانِ مشغول در این حوزه، همان زحمتی را که کودکان‌کار می‌کشند، متحمل می‌شوند. مدلینگ کودک معمولاً درخانواده‌هایی که از رفاه نسبی برخوردارند، اتفاق می‌افتد. آن ها فارغ از دغدغه‌های عادی زندگی می‌توانند به این موضوع بپردازند؛ نیاز آن ها مالی نیست، روحی است و مبتنی بر یک سبک‌زندگی. سبکی از زندگی که تاکید می‌کند: «مرا ببین!». البته همیشه هم این‌گونه نیست. زیبایی بعضی از کودکان موجب می‌شود از سوی آژانس‌های تبلیغاتی برای مدلینگ انتخاب شوند. کودک‌آزاری در معنای عام در همه طبقات اتفاق می‌افتد و شکل آن در هر طبقه‌ای مختلف است.

کمی از نیاز به دیده شدن بگویید.
اگر نیازی نباشد، در پی‌ آن رفتاری شکل نمی‌گیرد. وقتی ما بزرگ ترها، بچه‌ها را در معرض این موضوع قرار می‌دهیم، به نظر می‌رسد آن چیزی را که خودمان نتوانسته ایم دریافت کنیم، می‌خواهیم از طریق بچه‌ها دریافت ‌کنیم. اگر از منظر روان‌شناسی بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم یعنی من دنبال برآورده کردن یک‌سری نیازهای اساسی هستم. نیازهای اساسی من شامل توجه، تعلق و تأثیرگذاری است که ممکن است به شکل‌های دیگری نتوانسته باشم آن ها را برآورده کنم و حالا به وسیله بچه‌ام می‌خواهم به این نیازها پاسخ دهم و این سوءاستفاده است، چه جنبه تجاری داشته باشد، چه نداشته باشد. من مدلینگ کودک را مساوی با کودک‌آزاری می‌دانم. مصداق کودک‌آزاری از نظر من هر چیزی است که آزادی کودک را محدود کند. کودک را از محیط کودکانه‌اش دور کند و در خدمت نیاز بزرگ‌ترها قرار بدهد.

وقتی کودک را با لباس و زیورآلات در معرض نمایش قرار می‌دهیم، چه آسیبی او را تهدید می‌کند؟ 
فرزند من هنگامی که با یک نمایش، یک پوشش خاص و یک برند گران‌قیمت در معرض دید همگان قرار می‌گیرد، زیبایی و ارزش‌هایش در همین موارد خلاصه می‌شود. او فرصت پیدا نمی کند که منِ ارزشمند درونش را پرورش دهد. فقط یاد می‌گیرد اگر زیبا باشم و لباس‌های قشنگ بپوشم، مورد استقبال و تأیید قرار می‌گیرم و همین کافی است. ضمن این که از جامعه کودکان هم‌سال خود جدا می‌شود و این جدایی به خودی خود مشکل دارد.

همچنین حس اعتماد به نفس کاذب هم به او می‌دهد، این‌طور نیست؟ 
کودک دچار یک خود بزرگ‌بینی کاذب می‌شود. او همیشه عکس‌های روتوش شده شیک و مرتب از خودش می‌بیند. دریافت ذهنی او از خودش همین تصاویر خواهد بود. ولی واقعیت این نیست. آدمی در طول زمان قیافه‌های مختلفی پیدا می‌کند. ممکن است یک روز جوش بزند، یک روز ضربه‌ای به چهره‌اش بخورد، جای بخیه روی صورتش داشته باشد یا به سن بلوغ که برسد، دماغش بزرگ‌تر شود. در حقیقت این زیبایی کودکانه و بی‌نقص، همیشه نمی‌ماند. والدین این تصویر بی‌نقص بودن را به فرزند تحمیل می‌کنند. سپس ادراک خودش از جنسیت و هویتش چیزی می‌شود که مال خودش نیست و در بلندمدت، با روبه‌رو شدن با واقعیت، لطمه می‌خورد.

چنین کودکی در سن بلوغ، چگونه می‌تواند این واقعیت را بپذیرد؟ 
نوجوان هنگام بلوغ با قیافه خودش مشکل دارد. فعالیت به عنوان مدل، این مشکل را بیشتر می‌کند و افسردگی به همراه خواهد داشت. از طرفی اعتیاد به تغییر چهره زیاد می‌شود و تلاش برای رسیدن به چهره ایده‌آل اوج می‌گیرد. با هر ابزاری می‌خواهیم همان تصویری که از کودکی برایمان مانده را حفظ کنیم، از طریق عمل جراحی یا آرایش. این پذیرفته نشدن بزرگ‌ترین آسیبی است که ما به کودک می‌زنیم. هم‌اکنون مدل‌های بزرگ سال نیز در معرض آسیب‌های مختلف هستند. حالا ما کودک را از همان سنین کم در معرض این آسیب‌ها قرار می‌دهیم.

در فشن‌شویی که در محله ولنجک اتفاق افتاد، مخاطبان، بیشتر مادرانی بودند که با ذوق و شوق فرزندشان را تشویق می‌کردند. چرا این رفتاردر محله‌های مرفه‌نشین بیشتر دیده می‌شود؟ 
چون آن جا فضای مناسب‌تری برای اجرای این برنامه‌هاست. آدم‌های این محله‌ها یک‌سری دغدغه‌های معمولِ روزمره را ندارند. در عوض یک‌سری رقابت‌جویی‌ها وجود دارد.

به نظرتان چطور می‌شود از این رفتارهای ناآگاهانه والدین جلوگیری کرد؟ 
پدر و مادرها باید به نیازها و خلأهای درونی خودشان واقف شوند و کنترل و مدیریتش کنند. باید یاد بگیریم فرزندمان را به درستی در مسیری قرار دهیم که فرایند انتخاب کردن را بیاموزد، حل مسئله را یاد بگیرد و خوب و بد یا فایده و ضرر را تشخیص بدهد. فرزندمان را مجبور نکنیم در یک قالب بزرگ شود. مدلینگ، هویت کودک را از او می‌گیرد. این هویت کسب شده نیست، بلکه قالب خورده است. این ها کودک‌آزاری است.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.