شاگرد امام: میگفتند آقای خمینی پاسخ خونهای ریخته شده را چگونه میخواهد بدهد؟
اهم این گفتگو را در ادامه بخوانید:
*آقای هاشمی نژاد در مسجد فیل، سخنرانیهای قوی داشت که ماموران رژیم برای اظهار قدرت بی دلیل به آنجا حمله کردند و مردم را کشتند اما جلسات بعدی با جمعیت بیشتری برگزار میشد.
*داستان مسجد فیل خود زمینه فراگیری نهضت و موضع ضد اسلامی ضد رژیم شاه بود. البته سایر مراجع عالیقدر مخصوصا حضرت آیتالله العظمی میلانی که یکی از حامیان حضرت امام و انقلاب بود و سایر بزرگان در مشهد مقدس از جمله آیتالله حاج مجتبی قزوینی و... که بهرحال باید برای تفصیل این ماجراها باید به نهضت در خراسان مراجعه شود. اجمالاً حضرت امام و سایر مراجع به شاه و نخستوزیر تلگراف زدند و شاه بی اعتنا، با خطاب "حجتالاسلام" به مراجع اهانت کرد و حضرت امام در ۱۵ آبان ۱۳۴۱ تلگراف شدید اللحنی مخابره کرد که حضرت امام فرمودند معلوم میشود شاه بنا ندارید به نصیحت علمای اعلام که ناصح دولت و مشفق ملتاند توجه کنید.
*آیتالله محمدجواد علم الهدی تعریف میکردند که به امام گفتم میخواهم به مشهد بروم فرمایشی دارید. امام فرمودند یک نامه دارم، آن را به من داد، وقتی پشت نامه را دیدم، نوشته است حجت الاسلام و المسلمین آقای سید محمد هادی میلانی. دست هایم شل شد، در دلم گفتم که آقای میلانی خودش مرجع تقلید است شاید خودش را از امام خمینی هم بالاتر بداند، من چگونه این نامه را به او بدهم؟ امام متوجه شد و گفت اگر تردید دارید نامه را به من بدهید گفتم خیر؛ گفتند شما ببرید نامه را بدهید.
*آقای سیدجواد علم الهدی شخصاً این موضوع را برای من تعریف میکردند که در فکر بودم که چگونه نامه را به آیتالله میلانی بدهم، به مشهد رسیدم وقتی به دم در خانه آیتالله میلانی رسیدم مامور جلوی من را گرفت پرسید چه همراه داری؟ گفتم: هیچ، گفت: ببینم. گفتم: یک نامه دارم، نامه را که دید پشتش نوشته شده حجت الاسلام و المسلمین میلانی فکر کرد نامه برای پسر آیتالله میلانی است. از من پرسید نامه برای چه شخصی است. گفتم: برای یکی از آقایانی که در این منزل ساکن است. آنجا فهمیدم که حضرت استاد حاج آقا روح الله خمینی کجاها را میدید و ایشان با دیگران فرق دارد. وقتی نامه را به آقای میلانی دادم یک نگاهی به نام انداخت و باز کرد، تنم به لرزه افتاده بود، امام چه نوشته است اما امام خمینی در نامه نوشته بود "محضر مبارک حضرت حجتالاسلام و المسلمین سید علمای اعلام آیتالله آقای سید محمد هادی میلانی" و این را با خط زیبا نوشته بود.
*فضای نجف به دو دلیل آمادگی نهضت را نداشت، اول اینکه میگفتند این نهضت شکست میخورد. کدام نهضت به پیروزی رسیده است که این دومیش باشد و این از طرف عدهای خیلی تبلیغ میشد، ثانیا اینکه ایرانی ها باید هر ۶ ماه یا سالی یکبار به ایران میآمدند اما وقتی به ایران میآمدند پاسپورتشان ضبط میشد و نمیتوانستند به نجف باز گردند. این موضوع هم ترس داشت چون زندگی داشتند لذا خبرهای تلخی هم میرسید. یک قشری هم بود که میگفتند که هر جا سلطنت رفته جایش را کمونیستها گرفته است.
*در نجف خیلی از جریان شکست نهضت ملی شدن نفت و قدرت یافتن تودهایها ناراحت بودند و چه بسا مصدق و یارانش را غیر مسلم میدانستند در حالیکه بنظر من مصدق ملی و مسلمان بود، علیه اسلام هم نمیخواست کاری انجام دهد و همراه آیتالله کاشانی بود. یک دلیل شکستش این بود که به تودهایها تکیه کرد و وقتی شلوغ شد تودهای ها که فرار کردند مصدق تنها ماند و شکست خورد که عمدهاش جدایی وی از مرحوم آیتالله کاشانی بود.
*کسانی بودند که با نهضت و اصل نهضت مخالف بودند. میگفتند که خونهایی که ریخته شده است را آقای خمینی چگونه میخواهد پاسخ بدهد؟!
*در ایران علما دو دسته بودند یک عده مانند آیتالله منتظری، آیتالله ربانی شیرازی و دیگر علمای بزرگ که تلاش میکردند امام خمینی(ره) به کشور بازگردند. بعضیها هم مانند آیتالله شریعتمداری و باند ایشان از بازگشت امام ناراحت بودند و میگفتند اگر بازگردد دوباره دردسر ایجاد میکنند، لذا شاه با عدهای از علمای تهران که در ارتباط بود مشورت کرده بود که با این سید در تبعید چکار کنیم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر