ابتدای این مراسم حمید حامی خواننده پاپ در سخنانی کوتاه گفت: زندگی ناصر چشم‌آذر دو قسمت بود؛ یک قسمت قبل از انقلاب و قسمت دیگر بعد از انقلاب. او بعد از انقلاب سختی‌های بسیاری کشید و اگر شیرین احمدلو کنارش نبود شاید دیگر نامی از او نمی‌شنیدیم.

وی ادامه داد: من تنها دو قطعه کنار ناصر چشم‌آذر ضبط کردم اما ادامه رابطه ما رابطه پدر و پسری بود. می‌گویند انسان‌ها سه دسته‌اند؛ بعضی آدم‌اند، بعضی شبیه فرشته و بعضی فرشته‌اند. ناصر چشم‌آذر فرشته بود و عجیب‌ترین موجودی که در زندگی می‌شناختم. من در طول ۴۰ سال زندگی‌ام چیزی جز استعداد، انسانیت، هنر و خانواده‌دوستی ندیدیم.

حامی متذکر شد: او حمایت از پدر، مادر، خواهر و همسرش را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کرد. ناصر چشم‌آذر زنده است تا وقتی موسیقی در ایران زنده است. من از کسانی که کنار این فرشته بودند شیرین و شاهد احمدلو و رسول ترابی سپاسگزارم که کمکش کردند که پس از فتح تمام قله‌های موسیقی در قبل از انقلاب قله‌های موسیقی پس از انقلاب را هم فتح کند.

این خواننده پاپ همچنین خاطرنشان کرد: اگر از موسیقی بی‌کلام "باران عشق" بگذریم ترانه‌هایی هم که شما با آن عاشق شده‌اید و زندگی‌تان زیباتر شده اما شاید ندانید که عوامل تولیدش چه کسانی هستند و یکی از ارکان تولید آنها ناصر چشم‌آذر است. من تا پایان عمر برادرانه کنار شیرین احمدلو و رعنا چشم‌آذر خواهد بود.

سخنران بعدی این مراسم رییس کانون آهنگ‌سازان خانه موسیقی بود.

کامبیز روشن‌روان گفت: باز هم یکی دیگر از دردانه‌های موسیقی ایران از میان ما رفت؛ دردانه‌ای که من از نیمه دهه ۴۰ می‌شناختمش که از تمام خاطراتی که از او به یاد داشتم تلاش می‌کرد صدایش به گوش مردم برسد، هر چند سی سال محروم بود که روی صحنه برود تا از نزدیک با مردم ارتباط برقرار کند.

تهمینه میلانی نفر بعدی بود که سخنانش را این‌طور شروع کرد: به شیرین و رعنای عزیز تسلیت عرض می‌کنم که دلیل زندگی ناصر چشم‌آذر بودند و اگر نبودند چشم‌آذر بسیار زودتر از اینها دق می‌کرد و می‌مرد.

وی ادامه داد:‌ من عقیده دارم هنرمندان مانند دایناسورها هستند؛ همان‌طور که دایناسورها نمی‌توانند خودشان را با هر شرایطی تطبیق دهند و ناچارند از بین بروند، هنرمندان نیز اگر شرایط پیرامون‌شان مساعد نباشد از درون خواهند پوسید و از بین خواهند رفت.

این کارگردان سینما متذکر شد: من سی سال است که ترکیبی از پدیده جنون و نبوغ و شوریدگی را در ناصر چشم‌آذر می‌بینیم. از صمیم قلب آرزو می‌کنم ای کاش کمیته‌ای که انسان‌هایی شبیه ناصر چشم‌آذر را شناسایی می‌کرد و فارغ از اینکه متعلق به کدام حزب هستند و عقیده‌شان چیست به یاری‌شان می‌شتافت. فراموش نمی‌کنم ناصر چشم‌آذر هنگام ساخت موسیقی فیلم اولین اتودش، آخرین اتودش بود. او کافی بود یک‌بار فیلم را ببیند تا آن را درک کند و چیزی را که باید بسازد بسازد. امیدوارم به خودمان بیاییم و نگذاریم که هنرمندان ما که شبیه دایناسورند راستی راستی بمیرند.

در ادامه این مراسم جمشید هاشم‌پور که در فیلم تاراج به کارگردانی ایرج قادری کنار ناصر چشم‌آذر بوده؛ پشت تریبون قرار گرفت. تاراج نخستین فیلمی بود که ناصر چشم‌آذر بعد از بازگشت به ایران ساختن موسیقی متن آن را برعهده گرفت. هاشم‌پور در صحبت‌های کوتاهی گفت: صحبت‌کردن در این‌گونه مجالس به علت کثرت هنرمندان پیشکسوت برایم دشوار است. گفتنی‌ها بسیار است اما من اهل گفتنش نیستم.

نفر بعد نادر مشایخی بود که با وجود مساعد نبودن حالش برای دقایق کوتاهی روی سن حاضر شد.

او گفت: نمی‌دانم همدردی خود را چگونه در فقدان ناصر چشم‌آذر ابراز کنم. ناصر چشم‌آذر از اولین باری که دیدمش خود را در قلب من جا کرد. مهربانی و دلسوزی‌اش را هیچ‌گاه از یاد نمی‌برم. از خاطرم نمی‌رود که چند وقت پیش با من تماس گرفت و گفت شاگرد قبول می‌کنی؟ گفتم: بله؛ چه کسی است؟ گفت: خودم. می‌خواهم موسیقی مدرن یاد بگیریم. اگر شما بودید عاشق چنین کسی نمی‌شدید.

بعد از نادر مشایخی جواد طوسی پشت تریبون رفت و گفت: ناصر چشم‌آذر هنرمند خودساخته بود. او کارش را از ۵ سالگی با نواختن آکاردئون آغاز کرد. در ۱۹ سالگی اولین آهنگش را تنظیم و در ۲۱ سالگی اولین گروه کوچک موسیقی‌اش را رهبری کرد. او در ۲۱ سالگی با کسی همکاری کرد که آوردن نامش اکنون مانند کفر ابلیس است.

طوسی ادامه داد: ناصر چشم‌آذر از همان زمان نشان داد در موسیقی‌اش دنبال ایجاد حرکت اجتماعی و برانگیختن شوری اجتماعی است. او ضرورت این را که در خاک خودش نفس بکشد هیچ‌گاه فراموش نکرد اما تواضع‌اش در خلوت‌های عاشقانه‌اش و بی‌توجهی ما به او در نهایت به انزوا و افسردگی‌اش منجر شد. ناصر چشم‌آذر قدر خودش را نمی‌دانست و نیاز به مراقبت داشت. او از آن دست آدم‌هایی بود که اگر به امان خدا رها می‌شدند از بین می‌رفتند.

نفر بعد ستار اورکی بود که روی سن حاضر شد و گفت: وقتی به عمد به عده‌ای بی‌اعتنایی می‌شود و عده‌ای به ناحق مورد توجه قرار می‌گیرند حاصلش می‌شود پدیده آمدن ناصر چشم‌آذرها. ناصر چشم‌آذر غم نان را داشت. پیشاپیش عذر می‌خواهم این را می‌گویم چون ممکن است ناراحتی خانواده‌اش را فراهم کرده باشم اما عده‌ای آن‌قدر نان سر سفره‌شان یافت می‌شود که برای نوه و نتیجه‌هایشان هم باقی می‌ماند و عده‌ای دیگر چون ناصر چشم‌آذر ناچارند هنرشان را ارزان بفروشند.

وی متذکر شد: اگر در کشورمان قانون کپی‌رایت رعایت می‌شد آلبوم "باران عشق" کافی بود که ناصر چشم‌آذر تا پایان عمر به ریالی احتیاج نداشته باشد. کدام‌مان هستیم که سر سجاده جان از تن‌مان خارج شود. ناصر چشم‌آذر بر سر کلاویه‌های پیانو مرد. مرگ آرزوی هر هنرمند است. صمیمانه می‌گویم ای کاش من به جای ناصر چشم‌آذر می‌مردم، منی که نه خودم و نه نسلم هیچ کاری برای موسیقی این مملکت نکردیم اما از کوچک‌ترین تا بزرگترین آدم‌های این مملکت مدیون ناصر چشم‌آذر هستند.

پس از پایان صحبت‌های ستار اورکی؛ بابک صحرایی روی صحنه حاضر شد و گفت: ما در غم از دست دادن پسر اسماعیلی کمانکش نشسته‌ایم. برادر منوچهر چشم‌آدر که سال‌های ۶۳ و ۶۴ در اوج پرکاری لس‌آنجلس تصمیم گرفت به کشورش برگردد. او همواره نوآوری و تازگی را به‌عنوان یکی از اصول فراموش‌نشدنی کارهایش رعایت می‌کرد.

نفر بعد شاهد احمدلو برادر همسر ناصر چشم‌آذر بود که روی صحنه حاضر شد و گفت: من و ناصر سهمی از زندگی هم بودیم. فراموش نمی‌کنم روزی را که در خانه‌ای در تخت‌طاووس، کوچه شمشاد در حال ضبط موسیقی یک فیلم بودیم و من به‌عنوان دستیار ناصر کنارش نشسته بودم. نوازنده دورگرد در حال نواختن در خیابان بود. ناصر کار را رها کرد. روی تراس رفت و از او پرسید چه آرزوی داری؟ نوازنده گفت: کاش از آسمان پول ببارد. ناصر یک دسته تراول برداشت و از آن طرف به سمت او پرتاب کرد و گفت از خدا تشکر کن که برای تو پول باراند. قلب ناصر از کار نیفتاد. این ما بودیم که قلب‌ش را از کار انداختیم. قسم می‌خوریم برای گرفتن حق‌اش هم آوا خواهیم بود.

پایان این مراسم حضور شیرین احمدلو -همسر ناصر چشم‌آذر- و رعنا دختر او روی صحنه بود. شیرین احمدلو در سخنان کوتاهی گفت: آمدم از همراهی یاران باران‌عشق تشکر کنم. خوشحالم که رعنا را دارم، یادگار ناصر برای من و برای شما.

رعنا چشم‌آذر نیز در پایان گفت: به امید دیدن روزی هستم که شادی و آواز خواندن برای‌مان روا و مبارک باشد به‌ویژه برای زنان سرزمین‌ام.

گفتنی است، ناصر چشم‌آذر ۱۴ اردیبهشت براثر سکته قلبی در بیمارستان باهنر درگذشت و یکشنبه ۱۶ اردیبهشت در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.