حباب دلار کار خودشونه؟!
توی اتاقمان در اداره نشسته بودیم و گپ میزدیم. خسروی گفت: امروز چرا اداره اینقدر خلوت است؟ مردم کجا هستند؟ محبی جواب داد: تو صف دلارن لابد. خسروی گفت: الان نه کسی میخره نه کسی میفروشه. جوادمنش گفت: هم میخرن هم میفروشن. سادهای تو. من گفتم: خدا شانس بده. جوادمنش گفت: شانس آوردم ماشینم رو رنگ کردم هفته پیش. خسروی گفت: ماه پیش دندون پر کردم خدا رو شکر. محبی گفت: عروسی پسرخالهام هفته دیگهاس اما شانس آوردم قبل از سال یه ربع سکه خریدم.
با همکاران درباره شانسهای بزرگ زندگی بحث میکردیم که آقامهدی با چای وارد شد. سینی چای را گذاشت روی میز و گفت: آخرین چاییهاتون رو بخورید، میگن چایخونه رو میخوان تعدیل کنن.
بعد هم یه نامه گذاشت روی میز و گفت: دستور دادن پیامرسان خارجی رو حذف کنید و داخلی نصب کنید. البته رئیس هنوز حذف نکرده. صبح دیدم داشت به یکی میگفت فیلم فلان رو برام تلگرام کن.
بعد نگاهی به من کرد و ادامه داد: شانس آوردم پارسال جهیزیه این بچه رو خریدم. امروز میخواستم بخرم باید خودم رو میانداختم زیر تریلی بلکه با دیهام بتونن کاری بکنن.
ما مبهوت به آقامهدی گوش میکردیم که یکبند حرف میزد. این حرفها را که زد به طرف در رفت اما قبل رفتن برگشت و گفت: میگن این حباب هم کار خودشونه، درست میگن؟
باقیبقایتان
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر