قاضی شعبه رسیدگی به اتهامات مطبوعاتی، یکی از قضات با‌‌سابقه و مبادی آداب متعارف در کار قضاوت بود که طبق مفاد قانون و بدون هیچ گرایش فکری یا سیاسی خاص، فقط بر اساس اعلام نظر هیات منصفه رای می‌داد. نه کمتر و نه بیشتر. در جلسه شور هیات منصفه هم حضور نداشت که مبادا شائبه‌ای ایجاد شود. به گمانم آن دوره، کم‌خدشه‌ترین دوره برگزاری دادگاه مطبوعات پس از انقلاب است. اما انگاری دولت مستعجل بود. چندی نگذشت که ریاست دادگستری تهران عوض شد. پس از دو، سه جلسه برگزاری دادگاه مطبوعات، آن جناب، تصمیم به تغییر آن قاضی شریف گرفت. نفر بعدی که بود؟ همین آقای سعید مرتضوی.

روزی از آن جناب رییس دادگستری پرسیدم:  آن قاضی که اشکالی در کارش نبود، دلیل این تغییر چه بود؟پاسخ ایشان این بود که: این قاضی جدید، جوان حرف‌گوش‌کن و هماهنگی است!

 شاید برخی اعضای دوره سوم هیات منصفه به خاطر داشته باشند آن جلسه‌ای را که من در اعتراض به جانبداری آشکار سعید مرتضوی از مدیر مسوول روزنامه‌ای که متهم پرونده‌ای در دست رسیدگی دادگاه مطبوعات بود، از جا برخاستم که اصولا قاضی به چه حقی در جلسه شور هیات منصفه حضور پیدا کرده است؟ به گمانم یکی از عوامل مهم تبدیل یک قاضی جوان کم‌تجربه، به آن سعید مرتضوی که به‌تدریج و بعدها خدایگان سرنوشت اسفبار بسیاری از دست‌اندرکاران مطبوعات و کنشگران عرصه سیاسی کشور و حتی شخص خودش شد، علاوه بر زمینه‌های شخصیتی و وسوسه بالانشینی، آن تئوری «حرف گوش کن و هماهنگ» است .

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.