درباره این بحث‌ها با حجت‌الاسلام محسن غرویان، استاد حوزه و دانشگاه گفت و گو کرده‌ایم.

 
شما صحبت‌های رئیس جمهوری را بررسی کردید که آیا جمله‌ای درباره امکان نقد امام زمان(عج) هست؟
شخصاً سخنان رئیس جمهوری را بررسی کردم و چنین جمله‌ای ندیدم. گویا همان طور که در اطلاعیه دفتر ریاست جمهوری تأکید شد، از جاهای دیگری سخنان ایشان را تحریف کردند.
با وجود تکذیب و روشن شدن ماجرا، به نظر شما چرا برخی همچنان روی این موضوع تأکید دارند؟
کاملاً حس کردم که در پشت صحنه غرض‌ورزی‌های سیاسی وجود دارد. ضمن اینکه اساساً این بحث که یک مسأله کلامی است، در زمان ما کاربرد ندارد. زیرا زمان ما نه زمان حضور امام زمان(عج) است و نه زمان حضور معصوم(ع). بنابراین، این یک بحث بی ثمری است که آقایان پیش کشیدند تا ذهن‌ها را به سمت یک بحث غیرکاربردی منحرف کنند. مقصود آقای روحانی این بود که فضای نقد و پرسشگری در جامعه ما باز باشد، هیچ یک از مسئولان هم ادعای عصمت ندارند و همه باید مورد نقد و پرسشگری قرار بگیرند.
انگیزه منتقدان روحانی چیست؟
من اطلاع دارم که برخی از گرایش‌ها، جناح‌ها و گروه‌های سیاسی در جامعه ما هستند که متأسفانه دوست دارند دیگران دست‌شان را ببوسند و هر حرفی که می‌زنند، دیگران بی چون و چرا بپذیرند و کسی از آنان انتقاد و پرسش نکند. اینها دوست دارند این تفکر را در همه جا حاکم کنند. برای این مقصود هم به معصومین(ع) متوسل می‌شوند و مثلاً می‌گویند معصومین می‌خواستند که پیروان و اصحاب‌شان سمعاً و طاعتاً باشند، دست‌شان را ببوسند و چون و چرا نکنند، بنابراین نتیجه می‌گیرند جامعه ما هم باید این چنین باشد. درحالی که این قیاس مع الفارق است. ضمن اینکه اساساً ما در زمان معصوم نیستیم که بخواهیم این بحث را کش بدهیم. در جامعه ما باید فضای نقد و پرسشگری باشد و مقصود اصلی رئیس جمهوری هم همین است.
متون دینی در این زمینه چه می‌گویند؟
خداوند در قرآن کریم به پیغمبر(ص) دستور می‌دهد که در مسائل سیاسی و اجتماعی با مردم مشورت کند. مشورت غیر از امر و نهی و دستور است. معنای مشورت، دو طرفه است، یعنی گاهی پیغمبر نظر می‌دهد و مردم آن را رد می‌کنند و گاهی مردم نظر می‌دهند و پیغمبر آن را رد می‌کند. دو طرف مشورت با هم بحث و گفت‌و‌گو می‌کنند. بنابراین، لازمه مشورت نقد و انتقاد است و این دستور قرآنی است. مراد آقای روحانی هم همین بود که پیغمبر اجازه نقد می‌داد و فضای جامعه را به سمتی می‌برد که نقد و پرسشگری در آن مطرح شود.
این روزها به خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه که در آن حضرت علی(ع) خواستار انتقاد مردم از خود بودند هم استناد می‌شود. چرا منتقدان به نهج البلاغه و قرآن، اشاره‌ای نمی‌کنند؟
این‌ها در پی اهداف و اغراض سیاسی هستند، والا اگر قرار باشد بحث قرآنی، نهج البلاغه و بحث کلامی مطرح شود، باید همه اطراف و جنبه‌های مختلف بحث مشخص شده، بعد نظریات مختلف مطرح شود و در نهایت بررسی و رأی صادر شود. متأسفانه آقایان تقوای علمی ندارند. شیخ انصاری می‌گوید وقتی می‌خواهید نظری را بررسی کنید، همه گزینه‌ها و محتملات آن کلام را طرح و کلام بیان شده را در معنای مختلف آن بررسی کنید. اما آقایان این مشی شیخ انصاری را که باید در حوزه‌ها یاد گرفته باشند، رعایت نمی‌کنند. برای همین، بلافاصله و از همان ابتدا، حمل بر معنای ناصحیح جمله می‌کنند تا بتوانند حمله و اشکال کنند. درحالی که این روش، علمی نیست.
یکی از چهره‌هایی که سابقه طولانی مخالفت با هر چهره‌ای غیر از احمدی‌نژاد را دارد، آیت‌الله مصباح یزدی است. ایشان هم از رئیس جمهوری انتقاد کردند، اما ایشان در کتاب «جامعه و تاریخ از نگاه قرآن» نظری شبیه رئیس جمهوری بیان کردند مبنی بر اینکه «حتی رهبران معصوم (علیه‌السلام)، یا به‌علت اینکه بعضی از مردم به عصمتشان پی‌‌نبرده بودند و یا بدین قصد که دیگران را تعلیم ‌و تربیت کنند و نشان بدهند که هر فرد، در هر حدی از رهبری هست، باید انتقادپذیر باشد، به انتقادات و عیب‌جویی‌‌هایی گوش می‌سپردند و از مردم می‌خواستند که از عرضه و ارائه آرا و نظریات خود دریغ نورزند.» به نظر شما این دوگانگی ناشی از چیست؟
اتفاقاً من صحبت‌های ایشان را دیدم. اما تعجب کردم که آیت‌الله مصباح فرمودند «من از کوه قاف صحبت نمی‌کنم، بلکه از پایتخت جمهوری اسلامی ایران صحبت می‌کنم» که مثلاً چنین مطلبی در آن گفته شد. باید از ایشان سؤال کرد که یک شخصی مانند احمدی‌نژاد، رئیس قوه قضائیه را که منصوب نایب امام زمان(عج) و ولی فقیه است را غاصب و غیرعادل توصیف کرد و این درواقع انکار خود ولی فقیه است، اما آقایان سکوت کردند، چیزی نگفتند و اعتراض نکردند، حالا چطور این قدر به جمله تحریف شده رئیس جمهوری می‌پردازند و این همه موضع‌گیری می‌کنند؟ این‌ها با هم سازگاری ندارد. بحث‌های کلامی خوب است، اما باید همه احتمالات مطرح شود و بعد ببینیم می‌شود حمل بر معنای صحیح کرد یا خیر. کاملاً روشن است که منظور رئیس جمهوری از نقد پرسشگری است. در نهج البلاغه هم هست که وقتی حضرت علی(ع) وارد شهر انبار شدند، مردم خواستند دست ایشان را ببوسند. حضرت فرمودند آن طور که با شاهان برخورد می‌کنید، با من برخورد نکنید، من یک فرد عادی هستم و شما احترامات شاهان را با من نداشته باشید. امیرالمؤمنین با آن مقام خود در مسائل اجتماعی عادی برخورد می‌کردند و اجازه سؤال، بحث و گفت‌و‌گو می‌دادند. یا امام صادق(ع) و امام باقر(ع) به شاگردان خود یاد می‌دانند که اهل سؤال باشید و بپرسید. منظور دکتر روحانی هم همین بود.
در دولت‌های نهم و دهم تعبیرها و بحث‌های عجیبی درباره امام زمان(عج) مطرح می‌شد. اما منتقدان فعلی دولت، بویژه شخص آیت‌الله مصباح یزدی، نه در آن زمان اعتراض و انتقاد کردند، نه الان که احمدی‌نژاد همه ساختارها را زیر سؤال می‌برد.
اتفاقاً مردم هم کاملاً متوجه می‌شوند و سؤال می‌کنند. مردم توقع ندارند که این طور بهم ریختگی فکری و مبنایی از علمای بزرگ مشاهده کنند. این نشان می‌دهد که نظام فکری و نظام مبنایی و عقیدتی آقایان انسجام ندارد. زیرا یک مبنای فکری باید همه جا یکسان به مسائل ورود کند. اما اینکه یک بار گفته شود اطاعت از رئیس جمهوری اطاعت از خداست، چون آن رئیس جمهوری از جناح و باند ماست، اما بار دیگر این طوری با رئیس جمهوری برخورد کنیم، این‌ها با هم سازگاری ندارد. این‌ها نشان دهنده اضطراب فکری و نبود انسجام فکری است.
پیامد دیدگاه منتقدان رئیس جمهوری مبنی بر نفی نقد، برای جامعه چه خواهد بود؟
اولاً که این بحث‌ها فایده‌ای ندارد. زیرا ما در زمان معصوم نیستیم، ضمن اینکه هیچ یک از مسئولان ادعای عصمت ندارند. خود رهبر معظم انقلاب بعد از اغتشاشات اخیر فرمودند که ما هم اشکال داریم و باید اشکالات خود را ببینیم چه هست.
معنای این حرف این است که خود ایشان می‌فرمایند که ما معصوم نیستیم، ما هم خطا می‌کنیم و باید از ما انتقاد کنند. خود ایشان، خود انتقادی دارند، ما نباید کاسه از‌آش داغ‌تر باشیم. به نظرم این بحث‌ها برای منحرف کردن فضای فکری جامعه است. ضمن اینکه رئیس جمهوری هم بهتر است این بحث‌ها را بیش از این ادامه ندهند.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.