برادر رحمان درباره سرنوشت وی گفت: «برادرم که فوق لیسانس مهندسی مکانیک جامدات داشت دو سال قبل از این اتفاق، به دلیل بیماری روحی، دو ماهی در بیمارستان بستری بود. اما بعد از آن حالش خوب شد و زمانی که به مسافرت رفت هیچ مشکلی نداشت. البته ما مخالف سفرش به تایلند بودیم. اما اصرارهای فراوانش باعث شد بالاخره رضایت دهیم. درعین حال تصور می‌کردیم شاید این سفر دوستانه برای روحیه‌اش هم خوب باشد. بنابراین او را ۸ فروردین سال ۹۱ به فرودگاه بردم وراهی سفرشد. بعد از آن هم تلفنش برای همیشه خاموش شد. درحالی که از برادرم بی‌خبر بودیم، چند روز بعد مرد جوانی درتماس تلفنی با ما سراغ رحمان را گرفت و پرسید آیا برادرم به ایران آمده یا نه؟»

برادرم و دوستانش با توربه سفر رفته و قرار بود ۱۹ فروردین برگردند. اما وقتی خبری از او نشد این تماس شک ما را بیشترکرد که مبادا اتفاقی برایش افتاده باشد. به همین خاطر با همسفرانش- پژمان و سهراب- تماس گرفتیم و سراغ برادرمان را گرفتیم که آنها مدعی شدند رحمان، تنها به ایران برگشته و از او خبری ندارند. درحالی که با شنیدن این حرف‌ها بیشترنگران شده بودیم به سراغ آژانس مسافرتی رفتیم که برادرم و دوستانش ازاین طریق به تایلند رفته بودند.

پس از بررسی‌ها متوجه شدیم نام برادرم در فهرست مسافران بانکوک و پاتایا بوده اما آنها ازبازگشتش خبری نداشتند.همان موقع بود که مرد ناشناسی از تایلند و ازطریق «اسکایپ» با من تماس گرفت و خبرداد رحمان درآسایشگاه روانی بستری است. بعد هم از ما خواست تا خودمان را هرچه سریعتر به آسایشگاه برسانیم. مرد جوان که خودش را ایرانی الاصل و از پرستاران برادرم معرفی کرد گفت، به خاطراینکه برادرم ایرانی بوده، و می‌دانسته خانواده‌اش نگران هستند با ما تماس گرفته بود. از طرف دیگر همان موقع در تماس تلفنی که با برادرم داشتم او گفت که با دوستانش دعوایش شده و آنها او را به این روز انداخته‌اند. بعد هم از من خواست هر چه سریع‌تر خودم را برای کمک به تایلند برسانم.

آغاز تحقیقات پلیس

قبل از آنکه مرد جوان فرصت کند برای دیدن برادرش و پیگیری کارهای او به تایلند برود، خانواده‌اش خبردارشدند که رحمان در آسایشگاه تسلیم مرگ شده است. بنابراین موضوع به مسئولان سفارت ایران در بانکوک اعلام شد و با درخواست سفارت، پلیس بانکوک وارد عمل شد و تحقیقات در این خصوص کلید خورد.

 

در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد رحمان و دوستانش در هتل «کوئین»واقع در خیابان «لات کرا» اقامت داشته‌اند. به همین دلیل مأموران به سراغ مدیر هتل رفتند. اوبه مأموران گفت: «سه پسر ایرانی مسافرهتل بودند. اما درطول اقامت‌شان باهم جر و بحثشان شد و اتاق هایشان را جدا کردند. رحمان و پژمان در یک اتاق ماندند و دوست دیگرشان به اتاق دیگری رفت. اما مشاجرات ودرگیری هایشان ادامه یافت تا اینکه دراتاقی را شکستند. من هم با پلیس تماس گرفتم و به خاطر شکستن در اتاق، رحمان ۳ هزار «بات» جریمه پرداخت و بعد هم هر سه نفر از هتل رفتند.

قتل در بانکوک

در ادامه بررسی‌ها مشخص شد رحمان از همان هتل به همراه مأموران پلیس به فرودگاه انتقال می‌یابد. اما در فرودگاه به‌دلیل نامعلومی با مسافران درگیرشده و با چاقوبه چند نفرحمله می‌کند. مأموران فرودگاه نیز وارد عمل شده و پسر جوان را پس از دستگیری به آسایشگاه سپردند. اما بعد از آن رحمان در آسایشگاه فوت می‌کند. پلیس بانکوک نیز علت مرگ را خونریزی داخلی اعلام کرد.

انتقال جسد به ایران

با مرگ پسر جوان و پس ازهماهنگی‌های صورت گرفته از سوی سفارت، جسد به ایران انتقال داده شد. بدین ترتیب برادر رحمان روزدوم اردیبهشت سال ۹۱ به فرودگاه امام (ره) رفت و هماهنگی‌های لازم را برای انتقال جسد برادرش به بهشت زهرا انجام داد. از آنجا که علت مرگ مشخص نبود، موضوع از سوی مأموران فرودگاه به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و جسد برای بررسی علت مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.

بدین ترتیب متخصصان پزشکی قانونی پس ازبررسی‌های تخصصی، علت مرگ را شکستگی استخوان جناق سینه اعلام کردند.

تحقیقات از دوستان مقتول

درپی مشخص شدن علت مرگ، خانواده رحمان به دادسرای امور جنایی تهران رفته و با شکایت از دو همراه برادرشان، خواستار بررسی پرونده و شناسایی قاتل شدند. بنابراین پژمان و سهراب برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران احضار شدند.

پژمان در تحقیقات مقدماتی به بازپرس جنایی گفت: «۱۲ سال است که کارمند یک شرکت خصوصی هستم. رحمان که مهندس مکانیک بود، سه ماه قبل از مسافرت به تایلند در شرکت ما مشغول به کار شده بود. قبل از عید رحمان به دیدنم آمد و پیشنهاد سفر به تایلند را داد. از آنجا که به تازگی خانه خریده بودم و وضع مالی خوبی نداشتم با این سفر مخالفت کردم. اما رحمان گفت هزینه سفر حدود یک میلیون تومان می‌شود و او ۹۰۰ هزار تومان از این پول را به صورت قرض به من می‌دهد تا به صورت قسطی بدهی را به او برگردانم. اصرارهای رحمان و پیشنهادی که داد باعث شد قبول کنم و موضوع را با سهراب که از دوستانم بود در میان گذاشتم.تا اینکه سه نفری راهی تایلند شدیم.

قرار بود چند روزی در بانکوک باشیم و بعد از آن به پاتایا برویم. در هتل رحمان با من درد دل می‌کرد و از اینکه حالش خوب نبود با من صحبت می‌کرد.البته درمواقعی رابطه‌اش با من خوب بود ولی ناگهان رفتارش تغییرمی کرد و درباره ما تصورات غلطی داشت. روز حادثه هم سر همین موضوع باهم جرو بحثمان شده بود که رحمان مدعی شد او را اذیت می‌کنیم. سر همین موضوع هم از هم جدا شدیم و اصلاً هیچ درگیری رخ نداد که منجر به شکستن در شود و پلیس بیاید. او با ما قهر کرد و دلارهایش را گرفت و گفت می‌خواهد به ایران برگردد. از او خواستیم صبر کند تا باهم به فرودگاه برویم ولی قبول نکرد. بعد از اینکه رحمان جدا شد ما به سفرمان ادامه دادیم و از او بی‌خبر بودیم. به ایران که آمدیم تصور کردیم او هم به ایران آمده است. اما وقتی دیدیم خبری از او نشد، نگرانش شدیم و از یکی از دوستانش خواستیم تا با خانواده‌اش تماس بگیرد و سراغ رحمان را بگیرد که تازه آن موقع متوجه شدیم او فوت کرده است.این درحالی بود که سهراب نیز اظهارات دوستش را تأیید کرد و منکر هر گونه درگیری با رحمان در بانکوک شد.

دستور قضایی بازپرس جنایی

پس ازاین اظهارات و برای مشخص شدن راز قتل مسافر بانکوک، از آنجا که پلیس تایلند علت مرگ را خونریزی داخلی عنوان کرده بود، بازپرس جنایی دستور مکاتبه با پلیس تایلند در رابطه با مشخص شدن علت خونریزی داخلی، همچنین علت درگیری پسرجوان در فرودگاه و بررسی‌های بیشتر درخصوص درگیری در هتل و معلوم شدن شکستگی در هتل را صادر کرد. همچنین دستور داده شد از پرستاری که تنها شاهد ماجرا بوده و در آخرین لحظات زندگی رحمان کنارش حضور داشته، از طریق تلفن تحقیق شود. در ضمن از پلیس تایلند نیزدرخواست شد سایرجزئیات واطلاعات تکمیلی درباره این پرونده را به پلیس بین‌الملل ایران اعلام کنند.

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.