راه حل ماجرای احمدینژاد از نگاه یک نماینده سابق
از روزی که امام جمعه موقت تهران از تریبون رسمی پیشنهاد حکمیت را برای حل اختلافات محمود احمدینژاد با قوه قضاییه مطرح کرد، کمتر چهره سیاسی است که با آن موافقت کرده باشد. آنها هرکدام دلایل مشترکی را هم برای مخالفتهای خود مطرح میکنند. اینکه چگونه میشود فردی با عناوین اتهامی و پروندههایی در حال رسیدگی بتواند از طریق حکمیت به همه چیز پایان دهد، از مهمترین مسائلی است که از سوی این افراد عنوان میشود.
فاضل موسوی نماینده دور هشتم مجلس شورای اسلامی، تنها یک راه حل برای حل اختلافات مسئولان قدیم و جدید مطرح میکند و آن اینکه «این موضوع حلشدنی نیست مگر در یک دادگاه صالح.» او معتقد است که «هر کس بخواهد در این مساله دخالت کند، باید بداند که قانون را دور زده است. نباید حقی که او از ملت ضایع کرده است را ندیده گرفت و البته نباید حقی هم از او ضایع شود.»
موسوی در واکنش به استقبال حمید بقایی از چنین پیشنهادی هم عنوان کرد: این افراد با استقبال از این پیشنهاد هدفی را دنبال میکنند و آن اینکه در صورت عدم پذیرش این موضوع از سوی مقامات قضایی، مردم را با قوه قضاییه دربیندازند و خود کنار بمانند و تماشا کنند.
مشروح گفتگو با او را در ادامه بخوانید:
پیشنهاد تعیین حکم برای حل اختلاف بین محمود احمدینژاد با مسئولان قوه قضاییه مطرح شده است. چقدر این موضوع قابل تحقق است؟
یکی از دلایلی که حضرت امام نظر مردم را نسبت به نوع حکومت به فاصله بسیار کوتاه از طریق همهپرسی اخذ کرد، این بود که میخواست همه چیز به خواست آنان و براساس قانون باشد. بعد از پیروزی انقلاب هم با شروع جنگ تحمیلی مرحوم خلخالی یکسری محاکماتی انجام میداده که به نظر میآمد صفر تا صد قواعد قضایی در آن رعایت نمیشده. امام خیلی از این قضیه ناراحت میشوند و میگویند شما باید مر قانون را رعایت کنید. یا مرحوم رجایی در سازمان ملل صحبت میکنند، بعد از بازگشت، امام او را فرامیخوانند و نهیب میزنند و میگویند شما مسئول رسمی کشور هستید باید در چارچوب قواعد بینالملل صحبت کنید. خلاصه کلام اینکه امام یک بار برای همیشه میگوید فصلالخطاب قانون است.
حال نمیدانم که موضوع حکمیت چقدر در این مورد جدی باشد اما به هیچ وجه در جمهوری اسلامی جایگاه قانونی ندارد. احاله دادن تخلفات به سوی چنین مسائلی به معنی بیتوجهی و به حاشیه راندن قانون است. قانون، عهد و میثاق هشتاد میلیون ایرانی است، حقالناس است و کسی حق سرپیچی از آن را ندارد. اینجا اتفاقی افتاده است و باید بدون کم و کاستی در مرجع صالح رسیدگی شود. همانطور که آقای هاشمی به اندازه سر سوزن در رسیدگی به تخلفات پسرش دخالت نکرد و تن به قانون داد، در اینجا هم باید دید که قانون چه تصمیمی گرفته است.
آیتالله هاشمی به راحتی میتوانست این موضوع را به رهبری بگوید و ایشان هم با در نظر گرفتن جایگاه او میتوانستند پا پیش بگذارند اما چیزی نگفتند چون باورشان این بود که فصلالخطاب، قانون است. بنابراین حکمیت هیچ وجهی در قانون اساسی ندارد و عهد قجر که نیست که به دنبال حل اختلافات از طریقی غیر از دادگاه باشیم.
البته این موضوع هنوز به صورت فراگیر مطرح نشده و تنها به شکل پیشنهاد داده شده که از سوی سخنگوی قوه قضاییه هم رد شده اما ...
آیتالله کاشانی انسان محترمی هستند ولی صحبت او جایگاه قانونی ندارد. طرفین دعوا میتوانستند قبل از اینکه ماجرا به اینجا کشیده شود بروند بنشینند و پیش از اینکه سر و صدا راه بیندازند، آن را حل کنند اما حالا دیگر نمیشود اصل قضیه را به حکمیت ارجاع داد. چیزی که در کشور ما وجود دارد این است که ما متاسفانه خیلی از این تخلفات را در طول این سالها ندیدهایم. مگر میشود با وجود سیستم قضایی، این موضوعات را ندید؟
این تخلفات چیزی نیست که فی البداهه ایجاد شده باشد. رئیس دولتهای نهم و دهم یک فرد شناختهشده در بین دوستان اصولگرا بود. همه او را به خوبی میشناختند. بالاخره با هم بودند. از آن موقع که در شورای تهران شرکت کرد و رای نیاورد. از آن موقع که در مجلس شرکت کرد و رای نیاورد، از آن موقع که با رفتار خاص و اشتباهات دیگران شهردار شد و چه تلاشها که پس از آن صورت گرفت تا رئیس جمهور شود، همه آقایان نسبت به او شناخت داشتند. احمدینژاد به اندازه سر سوزن هم تغییر نکرده است. من فکر میکنم او از آن دست آدمهایی است که کمتر تغییرپذیر است. او الان دقیقا روی مواضعی هست که قبلا هم بوده است.
شما سابقه نمایندگی مجلس در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد را داشتهاید و در همان مجلسی حضور داشتید که کفه ترازو به نفع اصولگرایان آن سنگینی میکرد. در آن زمان اعتراض میکردید به اقدامات خلاف قوانین او؟ برخورد اصولگرایان در قبال اعتراضات شما چگونه بود؟
یادم میآید که در مجلس هشتم هر چقدر داد میزدیم و دور زدن قانون از سوی او را مطرح میکردیم، دوستان اصولگرا به ما میگفتند که شما سیاهنمایی میکنید. یکی از دلایل اصلی که آقایان ما را قلع و قمع میکردند این بود که میگفتند شما با کسی که مورد تایید رهبری است مخالفت میکنید. در صورتی که اصلا چنین چیزی نبود. آنها فقط میخواستند از رهبری هزینه کنند. میگفتند ایشان دارد مملکت را جهادی اداره میکند و شما مخالفت میکنید؟
به ما که برخاسته از متن انقلاب بودیم و سابقه زندان رفتن قبل از پیروزی انقلاب را داشتیم میخواستند یاد بدهند که جهادی بودن یعنی چه. در مجموع آن عملکردی را که دولتهای نهم و دهم داشته چیزی نیست که بشود با سر و صدای احمدینژاد حل کرد. اینها باید در محضر دادگاه و مردم ایران پاسخگو باشند. مگر در قرآن نمیخوانیم که حتی ذرهای از اعمال شما محاسبه میشود؟ جمهوری اسلامی براساس شرع مقدس احیا شده است. پس باید همه پاسخگو باشند. اما متاسفانه بعضی از آقایان فکر می کنند که به راحتی میتوان از حق الناس گذشت.
این موضوع چگونه قابل حل و فصل است؟
حلشدنی نیست مگر در یک دادگاه صالح. هر کس هم بخواهد در این مساله دخالت کند، باید بداند که قانون را دور زده است. نباید حقی که او از ملت ضایع کرده است را ندیده گرفت و البته نباید حقی هم از او ضایع شود. در هر صورت مردم بهترین قضاوتکننده هستند. حیات نظام جمهوری اسلامی در همین مسائل است. اگر تن به حکمیت دهیم پس عدالت کجاست؟ عدالت فقط برای یک انسان گرسنه است، نه میلیاردها پولی که زیر انبوهی از سوالات قرار دارد؟ باید به این مسائل پاسخ داده شود. نمیشود که احمدینژاد به قوه قضاییه پاس بدهد و قوه قضاییه هم به او پاس بدهد. این رفتارها در شان مسئولان جمهوری اسلامی نیست. یادمان رفته هدفمان از انقلاب چه بوده و میخواستیم چه بشویم؟
بعد از طرح این پیشنهاد، آقای بقایی از آن استقبال کرد. به نظر شما چرا تیم یاران رئیس دولتهای نهم و دهم به پیشواز چنین ایدهای رفتند؟ آیا به گمان خودشان در این صورت طرف برنده خواهند بود؟
شما میبینید که در یک زمانی هیات حل اختلاف بین قوا تاسیس شد اما این کمیته که با حضور آیتالله شاهرودی و ابوترابی و چند نفر دیگر تشکیل شده بود برای حل اختلاف بین قوای موجود در نظام جمهوری اسلامی بود و جایگاه رسمی و قانونی داشت. آن موقع محمود احمدینژاد رئیس یک قوه بود اما الان چه؟ به نظرم این افراد با استقبال از این پیشنهاد هدفی را دنبال میکنند و آن اینکه مردم را با قوه قضاییه دربیندازند و خود کنار بمانند و تماشا کنند.
به هرحال ما مخالف حکمیت هستیم. یعنی چه حکمیت باشد؟ کجای قانون این مورد وجود دارد؟ وقتی یک نفر متهم است چگونه میشود که به حکمیت رجوع کند؟ اگر بحثی بین دو نفر باشد چرا ولی در این موضوع بحث بین دو نفر نیست. قوه قضاییه بر این امر واقف است که این افراد تخلفاتی کردهاند و باید پاسخگو باشند. از طرفی آنها هم انتظار دارند که در یک دادگاه صالح به تخلفاتشان رسیدگی شود. هر دو صحیح میگویند اما استقبال امثال بقایی و دیگران نه تنها جایگاه قانونی ندارد بلکه فقط وقت تلف کردن است. آنها برای یک سناریوی جدید زمان میخرند تا آرام آرام مسائلی را مطرح کنند اما ما که نباید جنگ حیدری - نعمتی را در جامعه تنها برای اینکه یک نفر بخواهد حرفش را به کرسی بنشاند راه بیندازیم.
چقدر فکر میکنید طرح این مساله و یا پذیرفتن آن به معنای تبعیض در حق دیگران باشد؟
حکمیت در این موضوع تبعیض محض است و به عنوان یک بچه مسلمان که الفبای دینی را هم خوب میدانم میگویم که حرام است. امیرالمومنین آن قاضی را که او را اباالحسن میخواند و شاکی را به نام عادی صدا میزند، توبیخ میکند و میگوید که اینجا بحث شاکی و متشاکی است و وظیفه داری که به هر دو به طور یکسان نگاه کنید. اگر در مورد احمدینژاد و بقایی و مشایی و بقیه بنا بر هر دلیلی تبعیضی قائل شویم، هزینه کردن از نظام آن هم برای یک عده محدود است و این در شان قوه قضاییه ما نیست.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر