«جریان اصلاحات در دولت دوم آقای روحانی در یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین مقاطع عمر خود به سر می‌برد. از یک سو این جریان با به قدرت رسیدن حسن روحانی دوباره به صحنه تصمیم‌گیری کشور بازگشته و از سوی دیگر با تغییر نسل و تغییرات جدی در رویکردهای گفتمانی خود مواجه شده است. مسأله مهم در این زمینه چشم‌انداز آینده جریان اصلاحات برای دوران «پساروحانی» است که در نهایت چه رویکردی در پیش خواهند گرفت. با توجه به رفتارشناسی اصلاح‌طلبان پس از انتخابات ریاست‌جمهوری۹۶ به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان عزم خود را برای روی کار آمدن یک دولت اصلاح‌طلب پس از حسن روحانی جزم کرده‌اند. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی رویکرد دولت آقای روحانی و همچنین هدفگذاری جریان اصلاحات در آینده با محمد قوچانی، روزنامه‌نگار و مشاور رسانه‌ای دفتر ریاست‌جمهوری گفت‌وگو کردیم.

گزیده این گفت‌وگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

- رویکرد کلی جریان اصلاحات نسبت به آقای روحانی حمایت از ایشان است و دیدگاهی که برخی از اصلاح‌طلبان نسبت به آقای روحانی در زمینه فاصله‌گیری از مطالبات جریان اصلاحات مطرح می‌کنند در «اقلیت» قرار دارد.

- معیار و ملاک جریان اصلاحات مواضع و رویکرد رئیس دولت اصلاحات، شورای عالی سیاستگذاری و احزاب بزرگ اصلاح‌طلب هستند که معتقدند جریان اصلاحات به صورت کلی در راهبردها و استراتژی‌ها از آقای روحانی حمایت می‌کند.

- بنده تا کنون از هیچ یک شخصیت‌های مهم جریان اصلاحات رویکردی متفاوت نسبت به حمایت از آقای روحانی مشاهده نکردم و اخبار موثق دارم که رئیس دولت اصلاحات برای حمایت از دولت ذره‌ای شک و تردید ندارند. حتی ایشان عنوان کرده‌اند که اگر امروز نیز انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شود ما کاندیدایی بهتر از آقای روحانی نخواهیم داشت.

- برخی عنوان می‌کنند که آقای روحانی هیچ‌گاه اصلاح‌طلب نبوده و همواره بر مدار اصولگرایی حرکت می‌کرده که من با این دیدگاه موافق نیستم و برای نظر خود ادله‌ای دارم. زمانی که آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز شدند، تعابیر اصلاح‌طلبی و اصولگرایی به معنای امروز مرسوم نبوده است. آقای روحانی در زمانی که جریان چپ در ایران مخالف اقتصاد آزاد، بهبود روابط ایران با کشورهای جهان و برخی تغییرات اجتماعی بود دیدگاهی متفاوت نسبت به جریان چپ داشت و به عنوان یک شخصیت معتدل در جریان راست شناخته می‌شد.

- آقای روحانی از نظر تشکیلاتی هرگز اصلاح‌طلب نبوده است. این در حالی است که از نظر تشکیلاتی نیز هیچ گاه اصولگرا نبوده‌اند. آقای روحانی در زمانی که عضو جامعه روحانیت مبارز بودند جامعه روحانیت مبارز دارای رویکردی به معنای اصولگرایی که امروز متداول است، نبوده است. به همین دلیل نیز آقای روحانی از بسیاری از اصلاح‌طلبان، اصلاح‌طلب‌تر است و این مسأله در شرایط کنونی نیز مصداق دارد.

- رویکرد و برنامه‌های آقای روحانی تغییر نکرده و ایشان همچنان به دنبال اجرا کردن برنامه‌های خود هستند. با این وجود محدودیت‌ها و معذوریت‌های آقای روحانی نسبت به گذشته بیشتر شده است. به عنوان مثال در موضوع «حصر» روحانی نمی‌تواند به صراحت عنوان کند که چه گام‌های بلندی در این زمینه برداشته است. آقای روحانی به خوبی به‌ این نکته آگاهی دارد که در برخی مقاطع خبر دادن از یک فرآیند سیاسی به معنای نفی آن فرایند خواهد بود.

- آقای روحانی در مقطعی که اصولگرایی متولد شد در جریان راست قرار نداشت.

- اگر ما مفهوم چپ و راست را کنار بگذاریم، آقای روحانی همواره در شکاف بین میانه‌روی و تندروی قرار داشته است.

- برخی تلاش می‌کنند واژه اصلاح‌طلبی را واجد یک بار معنایی مثبت کنند. این در حالی است که اگر از بار معنایی مثبت واژه اصلاح‌طلبی عبور کنیم به ‌این نتیجه می‌رسیم که کسی که در سال۹۶ به دنبال تعامل با جهان و اقتصاد آزاد است یک اصلاح‌طلب شمرده می‌شود.

- چطور آقای محشتمی‌پور یک اصلاح‌طلب است اما آقای روحانی یک اصلاح‌طلب نیست؟ امثال آقای محتشمی‌پور به دلیل عشیره‌ای و قبیله‌ای در جرگه اصلاح‌طلبان قرار می‌گیرند. این در حالی است که از نظر فکری بیشتر به اصولگرایی نزدیک هستند تا اصلاح‌طلبی.

- از نظر من ایشان (آقای کروبی) هنوز هم یک اصلاح‌طلب جدی است و اتفاقات رخ داده، ایشان را به یک شخصیت تجدیدنظرطلب تبدیل نکرده است. این وضعیت برای آیت‌ا... هاشمی نیز وجود داشته است.

- در دولت اصلاحات بر اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی که ریاست آن بر عهده رئیس‌جمهور قرار داشته‌، آیت‌ا... منتظری در «حصر» قرار گرفتند. این در حالی است که پس از انتخابات سال۹۶ جلسات مفیدی در شورای عالی امنیت ملی برگزار شده که مسأله «حصر» در دستور کار قرار گرفته است. نه تنها اصلاح‌طلبان و بلکه بخش‌هایی از جریان اصولگرایی نیز در این زمینه به آقای روحانی کمک کرده‌اند.

- بنده از آقای سیدمحمدرضا خاتمی نقل قول می‌کنم که آقای علی لاریجانی در این مسأله در حال کمک به آقای روحانی است و اتفاقا این کمک خیلی جدی است. من حتی اطلاع دارم که دیگر دستگاه‌ها نیز با دیدگاهی مثبت به ‌این مسأله نگاه می‌کنند. نمایندگان فراکسیون امید با تشکیل کمیته‌ای با رئیس قوه قضائیه دیدار داشته‌اند. این در حالی است که نیروهای امنیتی نیز با سعه صدر بیشتری با این مسأله برخورد کرده‌اند. آقای روحانی به دلایل منطقی از انعکاس اخبار مربوط به‌ این موضوع خودداری می‌کنند تا مسأله حل شود.

- ما باید بپذیریم که در سال۹۶ انقلابی در کشور رخ نداده، بلکه انتخابات برگزار شده است.

- شاید اگر آقای روحانی به جای آقای رحمانی فضلی از آقای تاجزاده در وزارت کشور استفاده می‌کردند، بسیاری از اصلاح‌طلبان از این اقدام خوشحال می‌شدند، اما اگر فرض بگیریم که آقای تاجزاده وزیر کشور بودند و در انتخابات مجلس خبرگان آقایان محمد یزدی و مصباح یزدی به مجلس خبرگان ورود پیدا نمی‌کردند، این شائبه به وجود نمی‌آمد که ممکن است رویکرد آقای تاجزاده در این مسأله نقش داشته باشد؟ به نظر من انتصاب افراد در دولت مهم نیست و بلکه مهم کارآیی و عملکرد مدیران آقای روحانی است که همگی در راستای گفتمان اصلاحات حرکت می‌کنند. در نتیجه آقای روحانی نه تنها به راست نغلتیده و بلکه برای اصلاح‌طلبان‌طلبان کم هم نگذاشته است.

- در سال۹۲ اصلاح‌طلبان به‌ این مسأله توجه کردند که از بین آقای روحانی و آقای عارف کدام یک عملکرد بهتری در فضای انتخابات و مناظرات داشته‌اند و با توجه به آن تصمیم گرفتند از آقای روحانی حمایت کنند. در نتیجه وضعیت به شکلی نبوده که آقای عارف ایثار الهی انجام داده باشد. البته آقای عارف در سال ۹۲ رفتار تشکیلاتی از خود نشان داد و به آرمان‌های جریان اصلاحات متعهد بود.

- بنده نیز با توجه به‌ این که معتقدم در سال۱۴۰۰ آقای جهانگیری نسبت به آقای عارف مفیدتر خواهند بود اما در صورتی که جریان اصلاحات به‌ این نتیجه برسد که همه باید از آقای عارف حمایت کنند، تمکین خواهم کرد و از آقای عارف حمایت خواهم کرد.

- اگر کشور در سال۱۴۰۰ به شرایطی برسد که رقابت انتخاباتی بین آقایان لاریجانی و جهانگیری شکل بگیرد ما با احیای دوقطبی سال۷۶ مواجه خواهیم شد.

- در سال۷۶ اصلاح‌طلبان براین باور بودند که اگر آقای ناطق نوری به قدرت برسد کشور به جهنم تبدیل خواهد شد. این در حالی است که در واقعیت چنین چیزی نبود و ما باید این انتقاد را درباره خود بپذیریم.

- اگر تا سال۱۴۰۰ معتدلین و میانه‌روهای جریان اصولگرایی بر تندروهای این جریان غلبه پیدا کنند و آقای لاریجانی موفق شود هژمونی جریان اصولگرایی را به دست بگیرد و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان نیز روی یک گزینه مانند آقای جهانگیری اجماع کنند، رقابتی سازنده در فضای سیاسی کشور اتفاق خواهد افتاد.

- برای آقای روحانی نیز ریاست‌جمهوری آقایان لاریجانی یا آقای جهانگیری تفاوتی نمی‌کند. این وضعیت در سال۷۶ برای آیت‌ا... هاشمی نیز وجود داشت. در آن مقطع زمانی نیز برای آقای هاشمی تضاد جدی بین آقای خاتمی و ناطق نوری وجود نداشت و ایشان گمان نمی‌کردند که با به قدرت رسیدن یکی وضعیت کشور «بهشت» می‌شود و با به قدرت رسیدن دیگری «جهنم».

- در سال۱۴۰۰ آقای روحانی به دنبال این خواهد بود که اصلاح‌طلبان معتدل یا اصولگرایان معتدل در کشور به قدرت برسند و به همین دلیل بین آقای لاریجانی و جهانگیری تفاوت نمی‌بینند.

- رئیس دولت اصلاحات و آقای ناطق نوری نیز از رویکرد آقای روحانی حمایت می‌کنند.

- اصولگرایان نیز باید این نکته را در نظر داشته باشند که زمانی این جریان به بلوغ و بالندگی خواهد رسید که فردی مانند آقای ناطق نوری در رأس این جریان قرار بگیرد و نه فردی مانند آقای رسایی.

- آقای محمود واعظی از نظر فکری و ذهنی نزدیک‌ترین فرد به آقای روحانی در نهاد ریاست‌جمهوری به شمار می‌روند. دلیل این مسأله نیز این است که آقای‌ واعظی به معنای کلاسیک نه یک اصلاح‌طلب و نه یک اصولگرا هستند. بنده جایی از ایشان شنیدم که در گذشته و در انتخابات مجلس هم به مرتضی‌ نبوی رأی می‌داده و هم به بهزاد نبوی.

- برخی افراد که تلاش می‌کنند دوگانه «واعظی - جهانگیری» را شکل بدهند در واقع به دنبال ساختن دوگانه «روحانی - جهانگیری» هستند که هم از نظر استراتژیکی اشتباه است و هم از نظر معرفتی.

- سر آقای روحانی را کسی نمی‌تواند کلاه بگذارد یا این که ‌ایشان را با ارعاب و فشار تحت تأثیر قرار بدهد. در نتیجه بین وظایف آقای واعظی و دکتر جهانگیری هیچ تداخلی وجود ندارد و هر دو در حیطه اختیارات خود کار می‌کنند و تمام شایعات بی‌پایه و اساس است.»

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.