نبود سیاست‌گذاری‌های عمومی متناسب، تاب‌آوری پایین، بی‌توجهی به تجربیات گذشته، مداخلات غیرحرفه‌ای و نمایشی درس‌های مهمی بود که به گفته سخنرانان این نشست باید از زلزله کرمانشاه بگیریم. درس‌هایی که در ده‌ها زلزله بزرگ کشور در دهه‌های اخیر نگرفته‌ایم و همچنان به تکرار اشتباهات گذشته مشغولیم. بازسازی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه که حالا پس از گذشت روزهای بحرانی ابتدایی زلزله آغاز شده، از آن نظر مهم است که اگر به درستی انجام نگیرد، پس‌لرزه‌های پنهان و آشکارش را ماه‌ها یا سال‌ها بعد نشان خواهد داد. پس‌لرزه‌هایی که ممکن است آسیب‌ها و تلفاتی بیشتر از خود زلزله داشته باشد. درک این نکته که بازسازی، خانه‌سازی نیست، نیز از همین نظر مهم است. درک این حقیقت که زلزله یک حادثه طبیعی است؛ نه یک بلای آسمانی، به ما کمک می‌کند که از یاد نبریم زلزله نیز مانند هر حادثه دیگری اگرچه ‌پیش‌بینی‌ناپذیر است؛ اما خسارات و تبعاتش را می‌توان پیش‌گیری کرد؛ 

به شرط آنکه حاضر باشیم صدای متخصصان را بشنویم و آن‌طور که استاد دانشگاه شهید بهشتی روایت می‌کند، حراست را برای توجیه آنان فرانخوانیم. 

‌سیاست‌گذاری عمومی نیازمند توجه است

محمدحسین شریف‌زادگان، وزیر سابق رفاه و تأمین اجتماعی دولت اصلاحات و استاد دانشگاه شهید بهشتی، اولین سخنران این مراسم بود که سخنان خود را با تقسیم‌بندی جنبه‌های مختلف مواجهه با سوانح آغاز کرد و گفت: در این زمینه می‌توانم به سه رویکرد کلی سیاست‌گذاری عمومی، تاب‌آوری سوانح و حکمروایی مدیریت سوانح اشاره‌ کنم. می‌دانیم که سیاست‌گذاری عمومی، سیاست‌گذاری کلان‌تر از برنامه‌ریزی است و نگاه بلندمدت‌تری در آن جریان دارد و مانند برنامه‌ریزی مقید به زمان و بودجه نیست. سیاست‌گذاری عمومی تجلی اراده حکومت در عمل است که آن را می‌توان به‌عنوان مجراهای ساختاری و مرتبط متشکل از مقاصد، تصمیمات و اعمالی که نسبت به اقتدار عمومی در سطح محلی، ملی و بین‌المللی هستند، در نظر گرفت. سیاست‌گذاری عمومی بسیار به نهادگرایی متمایل است و سودمندی آن بسیار بیشتر از هزینه‌های آن است و به‌ همین ‌دلیل است که در جوامع مدرن تمایل زیادی به سیاست‌گذاری عمومی وجود دارد. تاب‌آوری ظرفیت مقابله با خطرات غیرمترقبه پس از بروز است و 

به عبارتی توانایی یک سیستم برای جذب و حل اختلالات خارجی است. حکمروایی می‌تواند تاب‌آوری را افزایش دهد و استرس‌ها و تنش‌های ناشی از حوادث را کاهش دهد. ساخت این تاب‌آوری یک فرایند یادگیری است و تجلی این یادگیری اجتماعی، سیاست‌سازی و بهبود آمادگی قبل از سانحه است. تجربه زلزله کرمانشاه نشان داد نهادهای رسمی و حرفه‌ای مثل هلال‌احمر یا دستگاه‌های دولتی که می‌توانند و باید کار پیشگیری، امداد و نجات و بازسازی را به انجام برسانند، در بین مردم هنوز به شکل کامل جا نیفتاده‌اند. اینکه مردم از سراسر ایران به مناطق زلزله‌زده رفتند، چند جنبه مختلف دارد. یکی از این جنبه‌ها جنبه انسانی آن است. اینکه شخصی از یک استان دیگر چند پتو می‌خرد و خودش را به منطقه می‌رساند تا آن را به زلزله‌زده‌ها بدهد که درواقع نمودی از مهرورزی اجتماعی و انسانی است؛ اما این کار یک مفهوم دیگر هم می‌تواند داشته باشد و آن بی‌اعتمادی به توانایی یا حسن‌نیت نهادهای عمومی برای رساندن کمک‌های مردمی به زلزله‌زدگان است. بااین‌حال یکی از مواردی که لازم است درباره زلزله اخیر به آن اشاره‌کنم، برانگیخته‌شدن حس یکپارچگی ملت ایران بر مبنای تجربه زیستی مشترک بود که خودش را در همین حادثه اخیر نشان داد و دیدیم که چطور اقوام مختلف کشور در کنار برادران و خواهران کُرد خود قرار گرفتند. 

‌آموزش ندیده‌ایم

شریف‌زادگان در بخش دیگری از سخنان خود گفت: نکته دیگری که در زلزله اخیر کرمانشاه شاهد بودیم، نشانه‌هایی از نبود آموزش مناسب نهادهای حاضر در صحنه حادثه بود. همان‌طور که می‌دانید، اولین نهادی که در زلزله اخیر اقدام به امداد و نجات کرد، ارتش بود و همه نیروهای پادگان سرپل ذهاب از سرباز تا سرهنگ سریعا وارد منطقه شدند و کمک‌های شایانی هم کردند که نمودش را در رضایت عمومی مردم منطقه از ارتش در روزهای پس از زلزله شاهد بودیم؛ اما مشاهده می‌کنیم که این کمک‌ها در ابتدا به ‌صورت سامان‌یافته نبوده است؛ درحالی‌که یقینا نیروهای نظامی باید برای مقابله با بحران‌هایی مانند این سوانح طبیعی آموزش‌های حرفه‌ای دیده باشند و سازمان‌دهی‌شده‌تر عمل کنند. ما در همین زلزله دیدیم که هر خانه‌ای که در روستاها بنیاد مسکن مقاوم‌سازی کرده بود، سالم مانده بود. در زلزله ورزقان هم همین‌طور بود. این یعنی کار غیرممکن نیست. بنیاد مسکن مرحله‌به‌مرحله در حال مقاوم‌سازی خانه‌های روستایی است و تابه‌حال دو مرحله ٢٠٠هزارتایی آن را به انجام رسانده که با وجود اینکه کاستی‌هایی هم دارد؛ اما در چنین مواردی می‌بینیم که باعث نجات جان انسان‌ها می‌شود. شریف‌زادگان در بخش پایانی سخنان خود بر اهمیت نقش دولت به معنای عام آن در مواجهه با بلایای طبیعی تأکید کرد و گفت: سیاست‌گذاری عمومی مناسب نیازمند توجه جدی دولت است، ضمن آنکه تاب‌آوری اجتماعی نیز نیاز به آموزش اجتماعی دارد. گذر با کمترین آسیب از چنین حوادثی نیازمند حکمروایی مناسب است که به معنی همکاری مردم و دولت برای حکمرانی است.

‌ایران یکی از ٦ کشور زلزله‌خیز جهان

علیرضا فلاحی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و عضو گروه آموزشی سوانح و بازسازی در ادامه این نشست به سخنرانی پرداخت و در ابتدای سخنان خود بر لزوم توجه به زلزله‌خیز‌بودن ایران در تصمیم‌گیری‌ها تأکید کرد و گفت: ایران و ترکیه در خاورمیانه، چین و ژاپن در شرق آسیا و ایتالیا و ایالات‌متحده در غرب، شش کشور زلزله‌خیز جهان هستند. چیزی حدود سه‌چهارم دانشگاه‌های پنج کشور از این شش کشور به‌نوعی به بحث سوانح طبیعی در رشته‌های برنامه‌ریزی شهری، منطقه‌ای و معماری می‌پردازند و فقط در کشور ماست که تعداد دانشگاه‌هایی که به این مسئله به‌صورت تخصصی می‌پردازند، از تعداد انگشتان دو دست هم کمتر است. دیگر عادت کرده‌ایم مدت‌ها به این مسئله بی‌توجهی کنیم و بعد وقتی حادثه‌ای اتفاق افتاد، بگوییم بلایی نازل‌شده و چند روز عزای عمومی اعلام کنیم و بعد هم خبر روی خبر بیاید و موضوع تا وقوع حادثه بعدی فراموش شود. از آن بدتر اینکه با وجود وقوع حوادث طبیعی متعدد در کشور هنوز هم ما نمی‌دانیم در زمان وقوع چنین حوادثی چه باید بکنیم و اگر هم بدانیم به‌دلیل بی‌توجهی‌هایی که از قبل انجام داده‌ایم، امکان انجام آن را نداریم. فلاحی با اشاره به وضعیت سالن اجتماعات دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی گفت: نگاهی به همین سالن بیندازید. می‌بینید که از سه دری که وجود داشته، دو در مسدود شده و از فضای پشتش به‌عنوان انباری استفاده می‌کنند. فقط در سالن همین درب روبروست که در صورت وقوع حادثه همه باید به‌ اجبار از همین در خارج شویم. الفبای طراحی می‌گوید در مکانی که بیست نفر گنجایش دارد، در باید به بیرون باز شود اما می‌بینیم که در این سالن با گنجایش ‌هزار نفر به سمت داخل باز می‌شود. این مسئله‌ای است که همه ما می‌دانیم اما همچنان فکری به حال آن نمی‌کنیم و ‌میلیون‌ها مورد این‌چنینی در سراسر کشور وجود دارد. ما باوجود تجربه ده‌ها زلزله بزرگ‌تر از شش ریشتر در ٦٠ سال اخیر در ایران و هشت سال جنگ، همچنان در زمینه مدیریت بازسازی وضعیت خوبی نداریم. معمولا بعد از وقوع این حوادث به‌سرعت شروع به یافتن مقصر می‌کنیم و دنبال کشف این هستیم که چه کسی به‌صورت پنهانی کار خود را درست انجام نداده است؛ درحالی‌که تحقیقات ما نشان می‌دهد بیش از ٩٠ درصد آنچه در این حوادث رخ می‌دهد و آنچه پس از حادثه با آن روبه‌رو می‌شویم؛ از قبل قابل پیش‌بینی و پیشگیری و درست در برابر چشمان ما هستند. درواقع سانحه به‌مثابه تیغ جراحی ضعف‌هایی را که در بناها و بافت شهر یا در زیرساخت‌های جامعه وجود داشته، آشکار می‌کند. 

‌بازسازی ،خانه‌سازی نیست

این استاد دانشگاه در ادامه سخنان خود گفت: مرحوم نادر خلیلی در کتاب «خانه سرامیکی» که به انگلیسی منتشرشده مشاهداتش از زلزله طبس در دهه ٥٠ را مکتوب کرده است. در آن کتاب قسمتی از گفت‌وگو بین آسیب‌دیدگان و مسئولان روایت‌شده که بازخوانی‌اش خالی از لطف نیست. آسیب‌دیدگان به مسئولان می‌گویند: «ما نیاز به آب‌ داریم. محصولات ما باید برداشت شوند. از همه مهم‌تر درختان خرمای ما هستند؛ آنها دارند خشک می‌شوند. طبس بدون درخت چیزی نیست». پاسخ برنامه‌ریزان و مسئولان جالب است: «نگران نباشید. ما برای شما یک شهر نو، مدرن و پیش‌ساخته خواهیم ساخت. فقط چند هفته طول می‌کشد. همه‌چیز آماده است». تفاوت آنچه آسیب‌دیدگان نیاز داشته‌اند و آنچه مسئولان به آن فکر می‌کرده‌اند، کاملا قابل‌ملاحظه است. متأسفانه در حادثه اخیر هم همان وضعیت ٤٠ سال قبل حاکم است. یکی از دوستان روشنفکر که کلامشان هم زیباست، چند روز قبل گفته بودند با پولی که مردم به حسابش ریخته‌اند یک «روستای مدرن» خواهد ساخت. ما از این سابقه‌های مدرن‌سازی بسیار داشته‌ایم که شاید بدترینشان بازسازی خرمشهر بود. حتما به‌خاطر دارید که قرار بود آبادان، خرمشهر و هویزه بازسازی مدرن شوند اما بعد از گذشت ٣٠ سال هنوز یک‌سوم خرمشهر بازسازی نشده؛ چون قرار بوده مدرن ساخته شود. متأسفانه ما هنوز یاد نگرفته‌ایم از اشتباهاتمان درس بگیریم. مشکل اینجاست که هنوز نفهمیده‌ایم جامعه چیست. جامعه فقط ساختمان نیست. شهر فقط بنا و سازه نیست. شهر مانند تار عنکبوتی به‌هم‌پیوسته است که از گره‌های مختلف ساخته شده و سانحه‌ای مثل زلزله این تار را از هم می‌درد و رشته‌ها را جدا می‌کند. سکونتگاه انسانی کوه یخی است که ما فقط ظاهرش را می‌بینیم. قسمت اعظم این کوه یخ از نگاه ما پنهان است و آن چیزی جز «چرایی» شکل‌گیری آن سکونتگاه و «چگونگی» شکل‌گیری آن نیست. تا وقتی ما چرایی و چگونگی شکل‌گیری این سکونتگاه را نفهمیم، نمی‌توانیم آن را بازسازی کنیم. اگر ما شهر را متشکل از راه‌ها و ساختمان‌ها و زیرساخت‌ها بدانیم، تنها نوک این کوه یخ را دیده‌ایم و متوجه قسمت اعظم آن یعنی روابط اقتصادی، اداری، سیاسی، روانشناختی، محیط‌زیستی، فرهنگی و اجتماعی که یک شهر را می‌سازد نشده‌ایم که همه اینها در دو بخش خسارات مادی قابل مشاهده و خسارات معنوی غیرقابل مشاهده تقسیم‌بندی می‌شوند. این درک درست از وضعیت از آن جهت اهمیت دارد که به ما کمک می‌کند در چرخه بحران راهمان را گم نکنیم. ما می‌دانیم که ابتدا بحران داریم، سپس به مرحله مقابله می‌رسیم و بعد وارد مرحله آمادگی می‌شویم. در این بین پیشگیری است که حلقه واصل این مراحل است.

ما درحال‌حاضر در مرحله بازسازی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه هستیم و نباید فراموش کنیم که این بازسازی باید همراه با بهبود وضعیت پیشین باشد. این در حالی است که در مرحله بازسازی که هزینه‌ها و نیازها بسیار بالا می‌رود، کمک‌ها و پشتیبانی به منطقه زلزله‌زده به علت گذشت زمان به شدت کاهش پیدا کرده است. ما در مرحله اول امداد و نجات اسکان اضطراری را داریم. سپس در مرحله ساماندهی، سکونتگاه‌های انتقالی را داریم و در مرحله بازسازی شاهد اسکان دائم خواهیم بود. اگر نگاهی به این مراحل در کرمانشاه بیندازیم، می‌بینیم که در مرحله اول در شهر سرپل‌ذهاب چادرها در هر فضای بازی که ممکن بود، برپا شدند و هیچ توجهی به مکان‌یابی درست آنها نشد. در نتیجه شاهد بودیم که با اولین بارندگی‌ها خود این چادرها که قرار بود خاصیت امدادی داشته باشند، به معضل تبدیل و در آب شناور شدند. مرحله دوم که درحال‌حاضر در آن به سر می‌بریم؛ یعنی سکونتگاه‌های انتقالی، (در مورد خاص زلزله کرمانشاه آن را «چالش کانکس‌زدگی» می‌نامم) شک نکنید در آینده بحران‌های دیگری را هم ایجاد خواهد کرد. بعضی از این کانکس‌ها شبیه گاوصندوق هستند و هیچ روزنه‌ای ندارند. بعضی از آنها اصلا برای سکونت نیستند و ارزش‌افزوده بیشتری دارند. مکان‌هایی که این کانکس‌ها در آن مستقر شده‌اند، مکان‌یابی درستی ندارند و از همه اینها بدتر اینکه عدم مدیریت درست توزیع این کانکس‌ها و تفاوت ارزش و امکانات آنها باعث شده امداد به عامل اختلاف تبدیل شود و متأسفانه شنیدیم که بر سر همین کانکس‌ها درگیری رخ داده است. 

‌تفاوت خاتمی و احمدی‌نژاد

فلاحی در ادامه سخنان خود گفت: در الگوی سازمان ملل متحد به کشورهای سانحه‌خیز توصیه اکید شده است که با سازمان‌های موجود کار کنید و اگر ناتوان هستند، تقویتشان کنید نه اینکه سازمان موازی ایجاد کنید. ستارگان سینمایی و ورزشی هم اگر می‌خواهند کمک واقعی کنند، باید در قالب همین سازمان‌ها کمک کنند. به یاد دارم در زمان زلزله بم، رئیس‌جمهور وقت مصاحبه‌ای کرد و گفت یک سازمان جدید ایجاد می‌کنیم تا با استفاده از کمک‌های بین‌المللی و مردمی بازسازی را انجام دهد. در آن زمان ما در دانشگاه بهشتی یک نامه به رئیس‌جمهور نوشتیم و گفتیم این کار را نکنید چون یک کار انحرافی است و باعث هدررفت منابع می‌شود. خوشبختانه عقل سلیمی وجود داشت و درخواست ما را پذیرفت و آن سازمان موازی ایجاد نشد و کمک‌ها در قالب بنیاد مسکن و هلال‌احمر هزینه شد. چند سال بعد در زمان زلزله ورزقان هم ما یک نامه به رئیس‌جمهور بعدی نوشتیم و گفتیم چرا وعده ساخت دوماهه مسکن برای آسیب‌دیدگان می‌دهید و توضیح دادیم که عملی‌نشدن این وعده‌های غیرممکن چه عواقبی دارد؛ منتها این بار بعد از ارسال نامه، حراست سراغمان آمد. الان هم گرفتاری ما این است که همه به فکر تهیه کانکس هستند اما هیچ‌کس نمی‌پرسد کشاورزی این افراد چه شد، دامداری‌شان چه شد، مناسبات اجتماعی و اقتصادی‌شان چه وضعی پیدا کرده و چه کار باید کرد. استان کرمانشاه در زمان جنگ پتانسیل خود برای خودکفایی را نشان داده است و ما باید به این ظرفیت‌های بومی منطقه توجه کنیم. یکی از وزرا هفته پیش گفت ساخت منازل جدید در مناطق زلزله‌زده از ماه آینده آغاز خواهد شد اما هم ما و هم آن وزیر محترم و بقیه مسئولان باید یادمان باشد بازسازی، خانه‌سازی نیست. بازسازی یک تخصص است و امیدواریم یک روز به آن توجه شود. 

 ‌تخریب ٥٠٠ هزار واحد مسکونی در صورت وقوع زلزله در تهران

نعمت حسنی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و عضو گروه سازه و زلزله دیگر سخنران این نشست بود که سخنان خود را با توضیح یک اشتباه معمول در بررسی خسارات حوادث آغاز کرد و گفت: معمولا هنگام وقوع این حوادث به اشتباه خسارات و تلفات از صفر قیاس می‌شود درحالی‌که باید این خسارات و تلفات را با میزان مورد انتظار مقایسه کرد. برای مثال وقتی تحقیقات پژوهشگران ژاپنی در سال ٢٠٠٠ در تهران نشان می‌دهد در صورت زلزله‌ای با یک مقیاس مشخص ٥٠٠ هزار واحد مسکونی در تهران تخریب می‌شوند، اگر در تهران با آن مقیاس زلزله‌ای بیاید و ٢٠٠‌ هزار واحد تخریب شود، باید خوشحال باشیم که ٣٠٠‌ هزار واحد مسکونی خراب نشده‌اند. درست است که از‌دست‌رفتن جان یک انسان هم غم‌انگیز است اما وقتی علمی به موضوع نگاه می‌کنیم زلزله‌ای با مقیاس ٧,٣ ریشتر که قدرتی برابر ٧٠٠ بمب اتمی دارد، می‌توانست تلفات و خسارات بسیار بیشتری داشته باشد. وقتی می‌بینیم سازه‌های مناطق زلزله‌زده در کرمانشاه استحکام خود را حفظ کرده‌اند اما متعلقات آن تخریب شده‌اند یعنی اسکلت‌ها به‌درستی ساخته شده‌اند. اما چرا قسمت‌های نازک‌کاری تخریب شده‌اند؟ جوابش این است که وقتی از هزینه‌های منطقی ساخت یک ساختمان کم می‌کنیم، مطمئنا باید این کاهش هزینه در جایی با کاهش کارایی خودش را نشان دهد. حسنی با اشاره به لزوم بررسی ریشه‌ای مشکلات گفت تا وقتی ما ریشه مشکلات را نیافته‌ایم، هرگونه اقدام سطحی برای حل مشکل ناموفق خواهد ماند. 

‌ردپای دانش در تصمیمات دیده نمی‌شود

محسن غفوری‌آشتیانی، بنیان‌گذار پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و استاد دانشگاه، دیگر سخنران این نشست بود که سخنان خود را با تئاتر خواندن زلزله آغاز کرد و گفت: زلزله در کشور ما مانند یک نمایش است که رخ می‌دهد و عده‌ای بازیگر نقش خود را بازی می‌کنند و ما هم حرف می‌زنیم و نمایش تمام می‌شود تا زلزله بعدی که دوباره نمایش آغاز شود. در این مواقع عده‌ای متخصص‌نما شروع به نظریه‌پردازی می‌کنند و درباره چیزهایی که نمی‌دانند حرف می‌زنند و جامعه را دچار تنش می‌کنند. از طرف دیگر مسئولان ما هم متوجه نیستند که مدیریت چنین حوادثی نیازمند یکپارچگی و هماهنگی است. هر روز یک مسئول به آنجا می‌رود و دستور صادر می‌کند درحالی‌که مسئولان باید به‌عنوان نظاره‌گر عملکرد مدیران بحران و التیام‌بخش آلام روانی آسیب‌دیدگان به منطقه بروند نه اینکه قول و وعده‌ای بدهند که عملی نیست. متأسفانه درحال‌حاضر هیچ‌کس طبق دستورالعملی که برایش تعریف‌شده کار نمی‌کند. فرض کنیم اصلا آن دستورالعمل غلط باشد، اما عمل‌کردن به آن بدون شک بهتر از عمل‌نکردن است. به گفته غفوری‌آشتیانی زلزله رودبار و منجیل آغاز توجه جدی به زلزله‌شناسی در ایران بود که باعث شد از دوران جاهلیت پیش از آن خارج شویم. آشتیانی دراین‌باره توضیح داد: در دوره‌ای از تاریخ معاصر ما پدیده بسازوبفروش داشتیم و بعد از انقلاب نیز شاهد پدیده بساز و رفع‌نیازکن بودیم. جالب است که اغلب ساخته‌هایمان در طول این دوره نیز از مدرسه و ساختمان تا جاده و بند به ‌مرور زمان خراب ‌شده‌اند. بعد از زلزله رودبار متوجه شدیم ساخت‌وساز به همین آسانی‌ها هم نیست و لوازمی دارد. پژوهشگاه زلزله به‌همین‌دلیل ایجاد شد و اگر مقایسه‌ای بین امروز و آن روز داشته باشیم متوجه می‌شویم وضعمان خیلی بهتر شده است. ما نسبت به بسیاری از کشورهای درحال‌توسعه وضع بهتری داریم، اما فراموش نکنیم که حق ما بیشتر از این است و نگاهمان هم روبه‌جلو است. آنچه در زلزله اخیر کرمانشاه اتفاق افتاد انعکاسی از جامعه ماست. نبود یکپارچگی بین مؤلفه‌ها که در زلزله کرمانشاه باعث آسیب شد در تهران هم جاری است. درس مثبتی که از زلزله کرمانشاه می‌گیریم این است که کسانی‌که حداقل‌های ایمنی را رعایت کرده بودند مصون ماندند. این درس مهمی برای همه ماست که یادمان باشد اگر روی ایمنی سرمایه‌گذاری کنیم در چنین مواقعی نتیجه‌اش را می‌بینیم. در همین زلزله اخیر، ساختمان مسکن مهری را دیدم که کولر طبقه پنجمش هم تکان نخورده بود. ساختمان مسکن مهر دیگری هم بود که اسکلتش سالم بود اما دیوارهایش فروریخته بودند. ساختمان مسکن مهر دیگری هم بود که یک طبقه کامل نشست کرده بود. این تفاوت‌ها را در ساختمان‌های مسکونی شخصی هم دیدم. این تفاوت فاصله بین مرگ و زندگی است. اگر می‌خواهیم آسیب کمتری ببینیم باید یاد بگیریم فاصله بین علم و عملمان کم شود. باید دانشی که داریم در بدنه اجرائی و تصمیم‌گیری کشور جاری باشد که به نظرم امروز این وضعیت حاکم نیست. ما امروز ردپای علم را در تصمیم‌ها نمی‌بینیم. 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.