این گفت وگو را می خوانید:
دراین لحظات آخر به چی فکر می کنی؟
فقط از آتش جهنم می‌ترسم وگرنه از مرگ هراسی ندارم.
چرا مرتکب چنین جنایت هولناکی شدی؟
اشتباه کردم.توهم زده بودم.شیطان رفته بود توی جلدم.نمی دونم، نمی دونم...
اگه جای خانواده مقتول بودی می‌بخشیدی؟
هرگز! من خودمو مستحق مرگ می دونم وبه آنها حق می‌دهم که قصاصم کنند.
در این مدت که زندان بودی روزها وشب‌ها چطور گذشت؟
ثانیه به ثانیه با کابوس مرگ دست و پنجه نرم می‌کردم.
چرا عرق کردی؟
می ترسم...
از چی؟ از مرگ؟
از اینکه بعد از مرگ خانواده‌ام چطور زندگی می‌کنند من آبروی خانواده وفامیل را بردم.نگران سرنوشت همسرجوانم وفرزند خردسالم هستم و...
آخرین خواسته ات چیست؟
 من مجرم بودم ودراین هم شکی نیست.اما امیدوارم بعد ازاعدام من با خانواده‌ام کاری نداشته باشند. حرفی نزنند، کنایه نزنند و در نهایت من را حلال کنند.شرمنده خانواده و فرزندم هم هستم که فرزند، پدر و همسرخوبی برایشان نبودم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.