جولانِ بدلکاران؛ موردِ لیونل مسی
محمدرضا یزدان پرست در خبرآنلاین نوشت: رضا پرستش، بدلِ لیونل مسی را در ساعاتِ پیکِ آنتن به ملیترین شبکۀ سیما میبرند تا مهمانِ برنامهای(فرمول یک) باشد که به قول مجریاش(علی ضیاء) قرار است پروندهوار، به سوژهای کلان بپردازند:"شهرت و شباهت". دکتر مهدی اسماعیلتبار، روانشناس را هم روی خط میآورند تا نگاهی آکادمیک از زاویۀ روانشناسی به سوژه داشته باشد.
از پسِ برنامه، هواداران دوآتشۀ آقای بدلی، لشکرکشی میکنند به صفحه و کانالِ دکتر اسماعیلتبار و با رکیکترین الفاظ و اصوات، او و خانوادهاش را مینوازند که چی؟ که چرا به بدلِ لیونل مسی گفته است: "وقتی میروی نیوکمپ و لیونل مسیِ اصلی به تو بیمحلی میکند، من ایرانیام. دلم میشکند. شبیه هستی، باش. ولی تو خودت میتوانی برای خودت کسی باشی. چرا برای "کسی بودن"، شباهت را دستاویز قرار دادهای؟"
■■■
یک نفر، شبیه یک فرد مشهور است. همین. آنوقت از این شبکه میبرندش به آن شبکه و از این برنامه به آن برنامه و از این مجله به آن مجله. صفحاتِ فنپیج برایش میسازند و هوادارانِ سینهچاکاش مثل لشکری تفنگبهدست، فحشبهدهن، آمادهاند کسی به آن فرد، بگوید بالای چشمت ابروست.
رسانههای سخیف، شدهاند جولانگاه و بدلیجات، مشغول جولان و طرفدارانشان، آمادهباش برای تاخت و تاز. در آنسوی بازار، اصالت در مُحاق و هرچه آدمِ اصیل است، یا غریبانه در حال نظاره، یا بغضآلود و سرخورده، راندهشده به کناره.
■■■
چه بر سَرمان آمده یا آوردهایم که اینگونه، سوژههای پوشالی، صدرنشین شدهاند و طرفدارانِ ابتذال، طلبکار؟!
از "دلشدگان" به "چارچنگولی"، از "فاطمه معتمدآریا" به "سحر قریشی"، از "خسرو شکیبایی" به "محسن افشانی"، از "شجریان" به "تتلو" و از "مهدی باقربیگی" به "امیرعباس کچیلیک"رسیدن، جابهجایی صدر و ذیل، روبهروی جامعۀ جوانی است که از بَدِ حادثه، همیشه محتاجِ الگو بوده و هست. جامعهای که از "سنت"، خرافۀ سبزه گرهزدنِ سیزدهبدر را به ارث برده و از مدرنبودن، قهوهخوردنش را گرفته. جشنهای "گودبای پَنپرز" و "هلو تاتی" حاصل افراط در تفاخر به "۷هزار سال تمدن داریم" و نتیجۀ غَرّهشدن به گذشتۀ تاریخیای است که نمیدانیم برای امروز و فردامان، چگونه به کار ببندیمش.
با نام ایران، اشکمان سرازیر میشود. با دیدن تختجمشید، با بادی به غبغب، احساس غرور میکنیم. مقابل صفت جعلی برای خلیج فارس، یقه میدَرانیم. برای یک مُشت خاک وطن، سر میبازیم اما روی کیلومترهایمربع از همین خاک، زباله میاندازیم و سانتیمترهایمربع یادگاری روی تختجمشید مینویسیم و مترهایمکعّب، فاضلابمان را روانۀ خلیج فارس میکنیم.
■■■
میگویند طرف "حمد و سوره" بلد نبود، زور توی صلوات میآورد. حالا حکایت جولانِ بدلکاران است. "اصل"ش را نداریم یا نمیسازیم یا نمیگذاریم ساخته شود، هِی "بدل"ش را حلواحلوا میکنیم.
جابهجایی ابتذال و اصالت، به همین سادگی رقم میخورد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر