به گزارش باشگاه خبرنگاران، گزیده ای از اظهارات محمدرضا باهنر را در ادامه می خوانید؛

*اگر به گذشته برگردیم در هر دوره‌ای از انتخابات مشکلات و مسائلی وجود داشته که در روند حرکت‌های بعدی سعی کردیم آنها را اصلاح کنیم، قبل از انتخابات سال ،۸۴ در سال ۷۶ وحدت کاملی میان نیروهای اصولگرا شکل گرفت اما در نهایت رقیب پیروز شد. از آن دوره به بعد روی ادبیات و بعضی از رفتارهایمان تجدیدنظر کردیم بر همین اساس در شورای شهر دوم و مجلس هفتم موفق شدیم. باید بگویم که در انتخابات ۸۴ در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب نتوانستیم به تفاهم برسیم و عملا آقای احمدی‌‌نژاد تفاهم کلی را نپذیرفت و خارج از آن وارد میدان انتخابات شد.

*اگر بخواهیم خودمان را جای احمدی نژاد بگذاریم شاید برای او از این نظر که می‌خواست پیروز شود، کار درستی بود. اگر احمدی‌نژاد آن مجموعه را می‌پذیرفت، کاندیدای نهایی نمی‌شد و فرد دیگری انتخاب می‌شد و او از انتخابات باز می‌ماند. احمدی نژاد برای خود برنامه‌هایی داشت و تصور می‌کرد می‌تواند در انتخابات پیروز شود. بررسی این موضوع به بحث‌های سنگین‌تر و ریشه‌ای‌تری نیاز دارد باید ببینیم که تفاهم‌ها و ائتلاف‌های احزاب و جناح‌ها مبتنی بر مواضع ایدئولوژیک، اقتصادی و سیاسی است یا اینکه عده‌ای دور هم جمع می‌شوند و برای پیروزی تلاش می‌کنند، اگر ائتلاف از نوع دوم باشد هر کس که احساس کند در مجموعه رأی لازم را ندارد و کُلاهش پس معرکه است، نظر نهایی را نمی‌پذیرد و خارج می‌شود.

ناطق‌نوری هیچگاه از اصولگرایان جدا نمی‌شود

*خاستگاه ناطق نوری از اصولگرایی است و هیچگاه از اصولگرایان جدا نمی‌شود اما در جریان دولت‌های نهم و دهم دلخوری‌هایی از مجموعه نیروهای فعال اصولگرا پیدا کرد و عملا پایش را از میدان سیاست کنار کشید. بنده همواره گفته‌ام که تلاشمان این است ناطق به میدان سیاست بازگردد، برخی برای او شرط می‌گذارند که اگر برگردد باید در جناح ما قرار گیرد، ما از این شرط و شروط‌ها نداریم. اگر وی به جریان سیاسی برگردد، از ظرفیت اصولگرایی است البته بعضی از تندروی‌ها را قبول ندارند و معتقد است کشور باید معتدل‌تر اداره شود، اما اینکه کسی فکر کند ناطق اصلاح طلب شده خیر، ‌اشتباه فکر می‌کند این را ما اصلا قبول نداریم.

*بله مرتبا با او در تماس هستیم، آقای ناطق نوری مدت زیادی است که می‌گوید من برای ورود به میدان سیاست احساس تکلیف نمی‌کنم، تلاش ما این است که او احساس تکلیف کند و فعال سیاسی شود.

*با آ‌قای احمدی نژاد سابقه کاری زیادی داشتیم، فکر می‌کنم اشتباه استراتژیک او این بود که فکر می‌کرد به تنهایی و با تفکرات، تخصص‌ها و مواضعی که دارد، می‌تواند مملکت را اداره کند. در حالی که کشوری با جمعیتی بیشتر از ۷۰ میلیون و با این همه مسائل و دشمنان خارجی باید توسط یک سیستم اداره شود، نه اینکه کسی فکر کند انفرادی می‌تواند همه چیز را تشخیص دهد و بفهمد. فکر می‌کنم عمده اشکال او این بود که از خرد جمعی استفاده نمی‌کرد و وقتی از خرد جمعی استفاده نشود نتیجه کارها گاهی خوب و گاهی اشتباه از آب درمی‌آید و اشتباههای کوچک افرادی که در پست‌های بزرگ قرار می‌گیرند، آثار زیادی دارد، اگر در اداره یک کشور فردی کاری انجام دهد که به بن‌بست برسد کلی منابع، نیروی انسانی و وقت هدر می‌رود این موارد را از اشتباهات اصلی احمدی نژاد می‌دانم.

*تکلیف نظام ریاستی و پارلمانی را قانون اساسی مشخص می‌کند. قانون اساسی به عنوان معاهده‌ای ملی‌ است که همه به آن متعهدند و تجدیدنظر در آن فرآیندی دارد که در اصل ۱۷۷ به روشنی و شفاف بیان شده است. اگر دوستانی بیایند و بحث‌هایی کنند اینها می‌توانند نظرات کارشناسی دهند اما هیچکدام از آنان تصمیم گیر نیستند، حتی مجلس، دولت و سران قوا هم در این مورد تصمیم‌گیرنده نیستند؛ اگر قرار باشد تصمیمی گرفته شود باید فرآیند اصل ۱۷۷ قانون اساسی طی شود.

*مقام معظم رهبری چند سال پیش در سفر به کرمانشاه در بیاناتشان اشاره‌ای به این مقوله داشتند البته بحث این بود که قانون اساسی اصولی غیرقابل تغییر دارد و یک سری اصول هم قابل تجدیدنظر است، ایشان مثالی زدند و فرمودند کشور ما ریاستی است و یک زمانی می‌تواند پارلمانی شود. بعضی‌ها این تلقی را کردند که رهبری گرایششان به سمت نظام پارلمانی است که ایشان بعدا توضیح دادند و تبیین فرمودند و گفتند که من به عنوان یک مثالی عرض کردم، اینکه رهبری موافق یا مخالف این موضوع باشند را هنوز اظهارنظر نکرده‌اند.

*معتقدم باید در کشور دو مجلس داشته باشیم، مجلسی که اکنون وجود دارد برخاسته از آ‌رای مردم در مناطق مختلف است، اصولا نمایندگان در این مجلس نمی‌توانند خیلی برای منافع ملی وقت بگذارند، بیشتر به دنبال حل مسائل منطقه‌ای، صنفی، جریانی و... هستند، به همین دلیل بخش زیادی از سیاست‌های راهبردی ملی زمین می‌ماند.

*مثلا در بحث اقتصاد مقاومتی اگر بخواهیم آن را به صورت دقیق و جزء به جزء اجرا کنیم، به نفع کلان مملکت است اما ممکن است در برخی از مواقع با منافع منطقه‌ای، قشری و صنفی مغایر باشد، نمایندگان اصولا چون خاستگاه‌شان آرای منطقه‌ای است و به اصطلاح دستشان زیر ساطور رأی مردم است، منافع منطقه‌ای، قشری، صنفی و حزبی در ذهنشان برجسته‌تر است. تصورم این است که مملکت حتما باید دو مجلس داشته باشد. در مورد این دو مجلس هم باید بحث صورت گیرد و نظام کشور حزبی شود. اگر قرار باشد مجلس دیگری شکل بگیرد و بدون پشتوانه‌های فکری و ذهنی عمل کند، آنگاه زیگزاگ‌های زیادی در حرکت‌ها ایجاد می‌شود.

*شخصیت رئیس مجلس منهای اینکه چه کسی باشد، تاثیر گذار است. در مجلس هر نماینده‌ای از نظر حقوقی یک رأی بیشتر ندارد اما هرکسی یک حوزه نفوذ رأی دارد، این حوزه نفوذ رأی در مواقع حساس به کار گرفته می‌شود. ممکن است یک فردی حوزه نفوذ رأیش ۱۰ باشد و فرد دیگری حوزه نفوذ رأیش ۵۰ باشد، مثلا فرض کنیم یک وزیری ۹۰ درصد رأی مجلس را دارد آن زمان اگر کسی بخواهد تلاش کند این۹۰ درصد را به ۵۰ درصد برساند، معلوم نیست که موفق می‌شود یا نه. اما یک زمانی فردی ۵۵ درصد رأی دارد آن ۵ درصد را شخص رئیس مجلس با یک اشاره می‌تواند بالا ببرد یا پایین بیاورد. آقای لاریجانی نه در معرفی وزرا اما در اینکه چه کسی رأی بیاورد و چه کسی رأی نیاورد نقش و رأیش موثر بوده است.

*تشکیل حزب لوازم خاص خود را دارد، بنده بارها گفته‌ام که به تشکیل حزب فراگیر علاقه‌مندم و تصورم این است که نظام مردم سالاری دینی در غیبت چند حزب قدرتمند آینده مبهمی دارد و مشکل پیدا می‌کند البته برای تشکیل حزب موانعی قانونی و فرهنگی نیز وجود دارد.

*وقتی یک نامزد انتخاباتی از طریق یک لیست وارد مجلس می‌شود بعد از آن هیچ الزامی ندارد که از نظرات آن حزب دفاع کند یا همسو شود مثلا بنا بر گفته آقای عارف ۱۴۰ نماینده از نردبان لیست امید بالا آمدند و وارد مجلس شدند اما وقتی عارف برای ریاست مجلس کاندیدا می شود ۱۰۴ نفر بیشتر به او رأی نمی‌دهند، بقیه این نماینده‌ها کجا هستند؟ این‌ها مشکلات پیش روی احزاب است.

*جمنا حرکت خیلی خوبی است و توانست وحدت خوبی میان نیروهای اصول گرا و انقلابی به وجود آورد و خود جمنا هم ادعا ندارد که می‌خواهد حزب شود البته اشکالاتی در جمنا وجود دارد که روی آنها بحث می‌کنیم و در حال رفع شدن هستند. جمنا مدعی است که من می‌خواهم طیف اصولگرایی را دور هم جمع کنم اما تا زمانی که بحث طیفی باشد و ضابطه‌ای وجود نداشته باشد در مواردی با مشکل روبرو می‌شویم ، مثلا در همین جمنا گفتند که کاندیدای نهایی با رأی بدنه انتخاب می‌شود روز اول اسم ۲۰ کاندیدا مطرح شد رأی گیری کردند به ۱۰ نفر رسیدند، رأی گیری دیگری هم انجام شد و ۵ نفر بالا آمدند، عملا ۱۵ نفر حذف شدند.

*جبهه پیروان و احزاب دیگر در آستانه تحول‌اند، قانون جدیدی برای احزاب تصویب و از سوی وزارت کشور هم ابلاغ شده است. خلاصه این قانون این است که هرکسی بخواهند حزب تأسیس کند باید مجوز موقت بگیرد و شش ماه فرصت دارد که به حدی از تحزب برسد، مثلا ۳۰۰ عضو و در یک سوم استان‌ها هم دفتر داشته باشد. بعد از شش ماه اگر توانست به این حد نصاب‌ها برسد مجوز فعالیت دائم می‌گیرد اگر نتوانست منتفی می‌شود.

*برداشتم این است از این ۴۰۰ حزبی که وزارت کشور مجوز داده و تعداد زیادی از این مجوز‌ها کاغذی در جیب یک نفر برای روز مباداست، به نظرم از این تعداد ۳۵۰ حزب منتفی می‌شوند و نمی‌توانند شرایط قانون جدید را کسب کنند، این حرکت خوبی است. جبهه پیروان هم ۱۶ عضو دارد ممکن است برخی از این احزاب نتوانند خود را تطبیق دهند بنابراین ساختارها مقداری تغییر می‌کند.

*بنده یک موضع عمومی دارم و معتقدم که در رسانه‌ها و محافل عمومی به مصلحت نیست که انتخابات از الان کلید بخورد اما در درون احزاب محافل و تشکیلات اشکالی ندارد که بحث‌ها شروع شود. ایجاد فضای زودهنگام انتخاباتی را به ضرر کشور می‌دانم چرا که ما کارهای زمین مانده زیادی داریم.

*توقعات آقایان اصلاح‌طلب از روحانی بسیار زیاد بود و همه توقعاتی که آنان از روحانی داشتند به کرسی ننشست، روحانی هم با مواضعی که اعلام کرد خودش را متعهد به احزاب و جریان‌های سیاسی نمی‌داند، البته گفت که مدیران را از آن ۲۴میلیون انتخاب می‌کنم که تعداد زیادی را هم از آنها منصوب کرد و بهای نسبتا خوبی به اصلاح طلبان داد.

*به اصلاح طلبان توصیه می‌کنم خیلی گلایه‌مند نباشند که روحانی هم توقعات ما را اجرا نکرد اصولا خاستگاه روحانی در سابقه سیاسی اصولگرایی است اما در رقابت‌ها روحانی رأی بیشتر اصلاح طلبان را به خود اختصاص داد، حق آنان را هم داده است و توقع اضافی داشتن خوب نیست.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.