از ستارهسوزی تا ستارهسالاری
محمدرضا یزدانپرست در خبرآنلاین نوشت: فضای انقلابی اوایل دهۀ شصت و بعد، سالهای رهایی از جنگ تحمیلی، هنوز آمادگی این را نداشت که باور کند، جامعه به ستارههای هنری و ورزشی هم نیاز دارد. اگر سدّ و مهندسِ سدساز و دولت سازندگی میخواهد، به ابوالفضل پورعرب و افسانه بایگان و فرهاد مهراد و محمدرضا شجریان و فرشاد پیوس و ناصر حجازی هم احتیاج دارد تا روح جامعه و روحیۀ اجتماعی، تلطیف شود؛ چهرههایی که بحق، به جایگاه "ستارگی" رسیدند و هم شأنِ هنری و ورزشی داشتند، هم مخاطبانِ مشتاق و هم عکسشان، تضمین فروش بود؛ چه رسد به مصاحبۀ اختصاصی، از بس جامعه تشنۀ نزدیکتر شناختنِ آنان بود. نه مثل حالا که ستارههای کوتوله، صبح تا شب توی حلقِ مخاطبِ ناآگاه دارند اُملت خوردن و پُشتک و وارو زدنشان را هم اطلاعرسانی میکنند!
این اسامی که ذکرشان رفت، ستارههای پرفروغِ آسمان کمستارۀ جامعهای بودند که نسیمِ مدرنیته را از جنس موبایل و اینترنت و ماهواره، داشت روی صورت خود حس میکرد؛ ستارههایی که با رنج و تلاش و استعداد و سختکوشی و دانستن و تمرین، در بستر فکری معیوب تصمیمگیرندگان، توانسته بودند به پایگاه اجتماعی دست یابند و مقبولیت مردمی پیدا کنند. اما امان از این بستر معیوب!
نه به فضای فکری حاکم بر آن روزها که در هراس از شهرتِ بیش از حدِّ یک ستاره، سریع به پایین میکشیدش، و نه به فضای بی در و پیکر این روزها که طبلهای تو خالیِ یکشبه، هم "عمر" و هم "معیارِ" ستارهبودن و هم "ابتذال" را دارند تعریف دوباره میکنند با فاتحهای بر معنی واژۀ "پوشالی" در لغتنامۀ دهخدا؛ خدابیامرز.
همان تفکرِ معیوب، فَنَر را آنقدر فشُرد تا یا از استوری جوانکی، لباسِ زیر، بیرون زد، یا آن یکی بوی عطری را شنید و غش کرد و پَهنِ زمین شد، یا پیجِ خوانندهای از تبلیغِ خالکوبی رسید به اشاعۀ حجاب، یا با چهار گلِ خورده، زدند به شبگَردی به صرفِ قلیان، یا...
بستر معیوب با ذهنیت بهروزنشده و تفکرِ ناپختۀ بگیر و ببند، دست به دست هم دادند تا:
"آقادوربینی" که پانصد بار روی آنتن تلویزیون بود - از نصفِ مجریان سیما بیشتر-، آنقدری دیده نشد که با پنجاه ثانیه ویدئو در اینستاگرام...
یا
تتلو که پنج ثانیه حتی، روی آنتنِ تلویزیون را ندیده با پنج میلیون دنبالکننده، شده یکی از تعیینکنندگان اخلاق و فرهنگِ نسل نوجوان؛ با آنهمه حساسیت و تاثیرپذیریِ سنی.
شکر خدا آقایان خوب میدانند "پنج میلیون دنبالکننده!" یعنی چی؛ حیف که عموما سنشان، به رایدادن نرسیده!
وقتی "ستاره" در بستری صحیح و فضایی حرفهای، با لیاقت و شایستگی، ساخته، حفظ و به جامعه تقدیم نشود، "سیّارک"هایی بینور و خاصیت با هفتدست آفتابه و لگن و هفتاد قلم پَک و پُز، سلیقه و تفکر و سطح و شأنِ بخش اعظمی از جامعه را رقم میزنند:
برنامه میسازند، چهره میآورند. جشن میگیرند، چهره میآورند. اسپانسر نمیآید، چهره میآورند. خیریه افتتاح میکنند، چهره میآورند. رونمایی از کتاب میگذارند، چهره میآورند. خودرو تِست میکنند، چهره میآورند. باور نمیکنید؟ تازه عروسی میگیرند، پول میدهند تا چهره برای مراسمشان بیاورند؛ بعضیها.
تا همین دوزار اصالت، لجنمالِ ابتذال نشده، به فکر باشید! لطفا!
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر