چرا اردکانیان نباید وزیر شود؟
قرار گرفتن سرنوشت رودخانهها و سفرههای زیرزمینی آب در دست وزارت نیرو که بیاعتنا به جامعه و محیط زیست، بیشتر در فکر مهندسی کردن منابع آب است، از اصل خطا بوده است و مدیریت آب باید از کانال یک گروه شامل کارشناسان محیط زیست، کشاورزی، جامعهشناسی، آب، و نمایندگان جامعههای متأثر از سدسازی و انتقال آب صورت گیرد. از این گذشته با توجه به این که منابع آب کشور (بیش از هر چیز به دلیل سوء مدیریت) وضعیت بسیار وخیمی یافته، میتوان گفت که سپردن سکان این وزارتخانه به مدیران پیشین که هیچ نگاه انتقادی به گذشتهی خود ندارند، اشتباه است. در این یادداشت، اشارهی کوتاهی به اثرات مدیریتِ حلقهای از کارشناسان وزارت نیرو که اردکانیان از چهرههای شاخص آن است، خواهم داشت.
برای آشنایی با کارنامهی دکتر اردکانیان، راه ساده این است که در اینترنت جستجویی بکنیم؛ در ویکیپدیا اطلاعات خوبی دربارهی پستهای او، مدارج تحصیلی، و موقعیتهایش در محفلهای جهانی آمده است. اطلاعات این منبع را که چند ده خبرگزاری و روزنامهی دیگر هم منتشر کردهاند، شاید ذهن فردِ سادهگیر را در مورد صلاحیت اردکانیان برای وزارت نیرو قانع سازد. اما اگر کمی به نتیجههای مشخصِ مدیریت اردکانیان و همکاران او در وزارت نیرو دقت کنیم، این صلاحیت سخت به زیر سؤال می رود. نکته این است که فقط مدرک تحصیلی، دانش فنی، تألیفها، و حتی منش و رفتار خوب با دیگران نیست که صلاحیت مدیریتی را تعیین میکند؛ مهمترین ویژگی این است که بتوانی ایرادهای مجموعهی خود را پایش کنی و با میدان دادن به نقد در درون سازمان، و توجه به اثرات اجتماعی - محیط زیستیِ اقدامهایت، در بهترین جهت ممکن به حرکت ادامه دهی.
مدیران وزارت نیرو، از دههها پیش تاکنون، هیچگاه قائل به کوچکترین ایرادی در کار خود نبودهاند و از پیش از انقلاب تا به امروز، به اقدامهایی مانند سدسازی، انتقال آب از یک حوزه به حوزهی دیگر، افزایش عرضهی آب و تولید هرچه بیشتر برق که کارهای اصلیشان بوده، افتخار کردهاند. آنان همیشه از دادن آمارهای سرگیجهآور در زمینهی ارتفاع سدها، حجم مخزن، طول تونل و کانال انتقال، سرمست شده و نقدی را به خود وارد ندانستهاند. اردکانیان هم از این دایره بیرون نیست، چنانکه در توضیح مختصری که دربارهی برنامههایش برای وزارت نیرو داده، گفته است که «... بنده اگر نه [فقط] بر اساس آنچه که هستم (استاد دانشکدهی علوم محیط زیستی دانشگاه فنی درسدن و مدیر مؤسس انستیتو منابع زیستمحیطی دانشگاه ملل متحد) بلکه بر اساس آنچه که بودهام هم قضاوت شوم...» در مدیریت منابع آب، دیدگاه «سازهمحور» نداشته و به «مدیریت توامان عرضه و تقاضا» پایبند بودهام(1) و به این ترتیب، انتقادی را به خود وارد نمیداند.
در زیر، به سه مورد از «افتخار»ها و نظریههایی که اردکانیان تلویحاً برای خود منظور کرده است، میپردازیم:
1- «مدیریت توامان عرضه و تقاضا»؛ اردکانیان در دوران قائممقامی و معاونت وزارت نیرو (1388 -1377) طبق عادت سخنورانِ کنفرانسها و به پیروی از مُدهای روز در سازمانهای بینالمللی، گاه اشارههایی کوتاه هم به مدیرت تقاضای آب داشته است. مثال در این زمینه را خودش در ادامهی نقلقولی که آوردیم، گفته است: پس از بازگشت از اجلاس ریو در سال 2002، «تیمی از مدیران ارشد کشاورزی، محیط زیست، برنامه و بودجه، و... را به میزبانی وزارت نیرو به اجلاس جهانی آب در ژاپن بردم» تا با «مدیریت بههمپیوستهی منابع آب» آشنا شوند که این آشنایی در نهایت به تصویب مادهی 17 قانون برنامهی چهارم توسعه(2) انجامید.
این سخنان و سفرها و مصوبههای قشنگ (که به اجرا درنیامده) را باید با کارهای سازهای عظیم مانند اقدام به ساخت دهها سد بزرگ (تا به امروز: بیش از چهل برابر تعداد سدهای پیش از انقلاب) و صدها کیلومتر تونل و کانال انتقال آب(3)
مقایسه کرد که برای آنها دهها میلیارد دلار از جیب ملت هزینه شده است. اما وزارت نیرو برای کم کردن مقدار مصرف آب و آنچه که اردکانیان مدیریت توامان عرضه و تقاضای آب خوانده، هیچ کاری نکرده است. در سالهایی که اردکانیان در وزارت نیرو پستهای مهم داشته (به پشتوانهی فعالیتهای سیاسی، و نه شایستگیهای علمی و فنی) و در سالهایی که در خارج از کشور (به پشتوانهی همین وزارتخانه و دیگر لابیهای سیاسی) ادامهی تحصیل داده و به موقعیتهای شاخص دست یافته و بر وزارت نیرو تأثیرگذاری ژرف داشته، تمام همّ و غم مسوولان آب کشور، مهار رودخانهها و عرضهی هرچه بیشتر آب بوده است. چنین بوده که امروز، سرزمین ایران به علت مصرف افراطی آب حجم عظیمی از سرمایهی جبرانناپذیر آبی خود را مصرف کرده و به «ورشکستگی آبی(۴)» رسیده است.
در سالهای اخیر، اردکانیان یکی از مراجع وزارت نیرو در مبحثهای تئوریک بوده، اما پیدا است که او هیچ مخالفتی با این همه سدسازی افراطی و عرضهی آب (که به توهم فراوانی آب دامن میزند) نداشته است. در واقع، او همین امروز هم مدافع سرسخت سدها است؛ او بهتازگی در گفتگو با مجلهی دیپلماسی انرژی(5) گفته است که اگر سدهای بزرگ را نداشتیم، نمیتوانستیم جشن خودکفایی گندم بگیریم، در کنترل سیلاب موفق نمیشدیم، آب آشامیدنی شهرها را نمیتوانستیم تأمین کنیم، و دچار خسارتهای اقتصادی فراوان میشدیم(6). اردکانیان همچنان قضیهی افراط بیحساب در سدسازی و انتقال آب را که موجب افزایش مصرف شده، لاپوشانی میکند.
2- «کمآبی، مسالهی اصلی نیست»؛ نگاه اردکانیان به مسألهی کمآبی، یک اشکال اساسی دارد و آن این که او معتقد است: «آب موجود در دنیا نهتنها برای جمعیت فعلی بلکه برای جمعیت آتی... دنیا که در مرز 5/11 میلیارد نفر متوقف میشود... کفایت میکند»(۷). برپایهی این دیدگاه است که او و همکاران و همفکرانش در وزارت نیرو، معتقدند که آبها را باید مهار و منتقل کرد تا به همه برسد! همین توجیه بهظاهر مردمدوستانه، دستاویز خوبی شده است برای شرکتهای بزرگ تا با سازههای عظیمی که هزینهشان از محل بودجهی ملی تأمین میشود، و به قیمت دستکاریهای بیملاحظه و گسترده در طبیعت و سامانههای دیرپای اجتماعی که در امتداد رودخانهها شکل گرفتهاند، برای خود ثروتاندوزی کنند. امروز، اردکانیان این دیدگاه را با کمی اصلاح به این شکل مطرح میکند: «هیاهوهایی که بر سر موضوع و یا واژهای به نام "جنگ آب" در میگیرد بیش از آن که واقعیت داشته باشد، فضاسازی و ایجاد نگرانی برای بهرهبرداریهای محتمل در آینده است»(5).
انکار کشمکشها و منازعههای بسیار جدی بر سر آب، که هماینک در گوشهگوشهی جهان و از جمله در کشور ما وجود دارد، امنیت ملی را به خطر انداخته است. وزارت نیرو، با نادیده گرفتن حقوق تاریخی جامعههایی که شیوههای زندگی خود را در طی چند هزار سال با آورد طبیعی رودخانهها تطبیق دادهاند، به مهار و انتقال آب در مقیاسهای بزرگ پرداخته و همچنان هم بر طبل بهرهبرداری از این منابع میکوبد و به این ترتیب، تفاهم ملی را در میان استانها و بخشهای گوناگون کشور خدشهدار کرده است.
۳- «در دیپلماسی آب موفق بودهایم»؛ اردکانیان از سال ۱۳۸۴ تا به امروز، چند بار گفته است که ما در تعامل با کشورهای همسایه بر سر موضوع آب موفق بودهایم و حتی مدافعانش او را «دیپلمات آب» خواندهاند. در این زمینه، او برای تأیید مدعای خود، به دو مورد «احداث سد دوستی بر روی رودخانهی هریرود در مرز ایران و ترکمنستان، و عملیاتی شدن معاهدهی ۱۳۵۱ هیرمند [میان ایران و افغانستان]» (8) اشاره کرده است.
برخلاف گفتهی اردکانیان، هر دو مورد بالا نمونههایی از دیپلماسی بسیار ضعیف ایران در زمینهی آب بودهاند: سد دوستی توسط ایران و ترکمنستان، اما بدون گفتگو با افغانستان (و قدرتهای تأثیرگذار بر آن) ساخته شد. چند سال پیش، دولت افغانستان با کمک هندوستان سدی به نام سلما در بالادست هریرود ساخت که قطعاً تأثیر شدیدی بر آورد این رودخانه خواهد داشت. جالب توجه این که مقامهای افغان چند بار گفتهاند که دربارهی این سد هیچ مذاکرهای با ایران نخواهند کرد(9). در مورد هیرمند هم ایران به هیچ دستاوردی نرسیده و با وجود معاهده میان ایران و افغانستان در زمینهی حقابه از هیرمند، افغانها نمیگذارند سهم ایران وارد تالاب هامون شود که این امر به خشک شدن این پهنهی آبی مهم انجامیده است. ضعف مسوولان منابع آب ایران و دستگاه دیپلماسی ما به حدی بوده که افغانها در سالهای اخیر چندین سد جدید بر روی هیرمند ساخته و به علاوه، با پمپاژ هم آب زیادی از این رودخانهی مشترک با ایران برداشت میکنند(10).
ضعف بزرگ ایران در دیپلماسی آب را همچنین میتوان در ارتباط با ترکیه دید که مسوولان ما نتوانستهاند کمترین تأثیرگذاری را بر سیاستهای سدسازی ترکیه بر بالادست دجله و فرات داشته باشد؛ برنامههایی که آیندهای بس تیره را برای منطقهی میانرودان (بینالنهرین) و شط العرب رقم خواهد زد.
نمونهی دیگر از سیاستهای اشتباهآمیز وزارت نیرو در مورد آبهای مشترک، ساختن سد و شبکههای انتقال آب بر روی رودخانههای الوند و سیروان و زاب و... بدون جلب رضایت کشور عراق بوده که در این مورد نارضایتی را در میان مردم و مقامهای آن کشور پدید آورده است. همچنین میتوان از ساخت سد کرخه گفت که جلوی آخرین ورودیهای آب به تالاب هورالعظیم در مرز ایران و عراق را تقریباً بهطور کامل گرفت.
به هرحال، ضعف دیپلماسی آب ایران بسیار آشکار است، و در این زمینه نمیتوان چشم بر قصور اردکانیان و دیگر مدیران وزارت نیرو که از سالها پیش این ضعف مفرط را منکر شدهاند، بست.
پینوشت
1) تابناک، 7/7/1396
2) در این ماده، دولت مکلف شده که «ﻣﻨﺎﺑﻊ آب ﮐﺸﻮر را ﺑﺎ ﻧﮕﺮش مدیریت جامع و تواماً عرضه و تقاضا... با رویکرد توسعهی پایدار... بهبود بخشد... و... تراز منفی سفرههای آب زیرزمینی را بهبود بخشد... و...». اما در عمل عرضه و مصرف آب نهتنها مدیریت نشده و تراز منفی آبهای زیرزمینی بهبود نیافته، بلکه وضع در این زمینهها به مراتب بدتر از ۱۵ سال پیش شده است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه، بنگرید به گزارش چهار استاد دانشگاه و پژوهشگر در ارتباط با برنامههای اردکانیان، در تارنمای تابناک (همان منبع بالا).
۳) شمار سدهای در دست بهرهبرداری ایران تا به امروز حدود ۶۵۰، سدهای در دست اجرا حدود ۱۵۰، و سدهای در دست مطالعه حدود ۵۳۰ سد است (بنگرید به تارنمای شرکت توسعه منابع آب). فقط شمار سدهای ساخته شده و در دست ساخت، به حدود ۸۰۰ رسیده است. اینها جز هزاران سد کوتاه است که ادارههای منابع طبیعی بهعنوان «گابیون» برای «آبخیزداری» در کوهها ساخته و در سامانهی طبیعت اخلال ایجاد کردهاند. در دوران پیش از انقلاب، مجموعاً ۱۹ سد ساخته شده بود که میزان آب قابل تنظیم آنها حدود ۱۵ میلیارد مترمکعب بوده است. حال آن که هشتصد سد کنونی، در حدود ۵۰ میلیارد مترمکعب آب را تنظیم می کنند و حجم مخزنهای آنها حدود ۱۰۰ میلیارد مترمکعب است (بنگرید به تارنمای شرکت توسعهی منابع آب در اینجا). این آمار، این نکتهی مهم را میرساند که پروژهی سدسازی در ایران، بیش از هرچیز یک پروژهی ساختوساز عظیم به هزینهی ملت و به نفع شرکتهای ساختمانی و پیمانکاران بوده است؛ چهل برابرِ سالهای پیش از ۵۷ سد ساخته شده تا سه برابر آن آب تنظیم شود، و در عین حال حجم مخزن بسیاری از سدها بیش از آورد سالانهی رودخانهها است!
۴) گفتهی کاوه مدنی، استاد آنالیز سیستم و سیاست امپریال کالج لندن، خبرآنلاین، ۹/۵/۱۳۹۶
۵) مجلهی دیپلماسی انرژی، شمارهی ۹، شهریور ۱۳۹۶ . اردکانیان در همین گفتگو، از اجرا نشدن مصوبههای مربوط به مدیریت تقاضا هم گِله میکند، و این در حالی است که او خود از نقشآفرینان سناریوهای مدیریت آب بوده است. این نوع انتقاد یا گلهگذاری، فقط برای ظاهرسازی و برائت خود از تقصیرها است!
۶) این شیفتگی اردکانیان به سدسازی، از همان نیمهی اول دههی هشتاد که که حبیبالله بیطرف وزیر نیرو و اردکانیان معاون او بود، تا به امروز ادامه یافته است؛ در سالهای ۸۳ و ۸۴، روزنامهی ایران دو «ویژهنامه» با موضوع «طرحهای مهار آب» و «مدیریت منابع آب» به شکل مجله منتشر کرد که در هر دوی آنها اردکانیان و همکارانش به تمجید از دهها سد ساختهشده و در دست ساخت و مطالعه پرداخته بودند. در آن سالها، نهتنها فعالان محیط زیست و میراث فرهنگی، بلکه بسیاری از نمایندگان مجلس هم به طرحهای سدسازی و انتقال آب انتقاد داشتند. بهعنوان فقط یک نمونه، اشاره میکنم به سؤال و اعتراض پنجاه نمایندهی مجلس به بیطرف دربارهی انتقال آب از سرشاخههای دز و کارون به رفسنجان در جلسهی علنی ۵/۸/۱۳۸۳ مجلس. در آن جلسه، بیطرف گفت که « در حوضهی آبریز کارون بزرگ، آب مازاد وجود دارد که به جای این که به خلیج فارس بریزد، باید از آن برای نیازهای کشور استفاده کنیم... و [چون] وضعیت بارندگی در کشور ناهمگون است...» باید انتقال حوضه به حوضه صورت گیرد (روزنامهی شرق ۶/۸/۱۳۸۳). گویا مسوولان و کارشناسان وزارت نیرو، فکر میکنند که بهجای هماهنگ کردن برنامههای توسعه با وضعیت اقلیمی هر منطقه از کشور، باید اساساً وضع جغرافیایی و اقلیمی را عوض کنند!
۷) ویژهنامهی طرحهای مهار آب در سال ۱۳۸۲، ضمیمهی روزنامهی ایران، ص ۳ (منتشر شده در سال ۱۳۸۳، بدون تاریخ انتشار)
۸) ویژهنامهی مدیریت منابع آب، ضمیمهی روزنامهی ایران، ص ۳ (منتشر شده در سال ۱۳۸۴، بدون تاریخ انتشار) و مجلهی دیپلماسی انرژی، شمارهی ۹، شهریور ۱۳۹۶
۹) تابناک ۹/۵/۱۳۹۲
۱۰) برای آگاهی بیشتر بنگرید به: شبکهی اطلاعرسانی افغانستان، ۱۹/۸/۱۳۹۳ و مشرق نیوز ۸/۳/۱۳۹۶
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر