نویسنده: جی. برادفورد دلانگ
استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا

گروه اقتصاد بین‌الملل: رانلی در تایید ادعای پیکتی می‌گوید سرمایه‌داری، طبقه‌ای اجتماعی تولید می‌کند که به جمع‌آوری ثروت می‌پردازد و موجب ایجاد نابرابری در توزیع درآمد می‌شود. ولی وی با نتیجه این گزاره و آنچه در پی آن می‌آید مخالف است. وی این نکته را خاطرنشان می‌کند که تجمع سرمایه و ثروت در جامعه تا حد زیادی خود اصلاح‌کننده است، به این معنا که خود به خود موجب کاهش نرخ سود (نرخ سود سرمایه و ثروت) در ابعاد وسیعی خواهد شد.

در این دیدگاه توزیع نابرابر ثروت به‌گونه‌ای عمل خواهد کرد که همان‌طور که کینز توصیف می‌کند: موجب حذف وام‌دهنده (دارنده سرمایه) و در نتیجه حذف قدرت دارنده سرمایه می‌شود، کسی که قصد دارد از ارزش سرمایه نادر و کمیاب خود سوءاستفاده کند. در نتیجه جامعه‌ای از دل آن ظهور خواهد کرد که توزیع برابر ثروت و درآمد را نوید می‌دهد و ساختار سیاسی‌ که ثروتمندان قدرت نفوذ اندکی به آن داشته باشند. پاسخ من به چنین استدلالی صریح نخواهد بود: «شاید.» در خط دوم انتقادها کسی به غیر از خود پیکتی حضور ندارد، آن هم نه با نوشته‌های خود بلکه با رفتار خود پس از آنکه به‌عنوان یک روشنفکر اجتماعی به شهرت دست یافت.

کتاب پیکتی پاسخ‌های انفعالی را برمی‌انگیزد. وی عقیده دارد تنها نیروهای اصلی و غالب در شکل‌دهی و تغییر جامعه «حکومت اغنیا» رخدادهای عظیم و پرقدرتی مانند جنگ‌ها و انقلاب‌های جهانی هستند و حتی اصلاحات متناظر بعد از آن نیز موقتی خواهند بود. ولی پیکتی کسی نیست که به سرنوشت مقدر و غیرقابل تغییر تسلیم باشد. رفتار وی به‌گونه‌ای است که می‌توان در برابر چنین نیروهایی مقاومت کرد. با در نظر داشتن نحوه عملکرد و رفتار وی (و نه نوشته‌هایش) روشن است که به اعتقاد پیکتی می‌شود سرنوشت را قدم به قدم و آرام‌آرام از نو ساخت؛ حتی اگر شرایط موجود انتخاب وی، و نیز ما، نباشد.