گروه اقتصاد بین‏الملل: یکی از شگفتی‏های اقتصادی سال 2015 این بود که سقوط شدید قیمت‏های نفت نتوانست موجب کندشدن رشد اقتصادی در سطح جهان شود. با وجود افت شدید قیمت از بشکه‏ای 115 دلار در ژوئن 2014 تا 45 دلار در آخر نوامبر 2015، بسیاری از مدل‏های اقتصادی تاثیرات کاهش قیمت‏ها را بر رشد اقتصادی کمتر از مقادیر مورد انتظار پیش‏بینی کرده‏اند. احتمالا 5/ 0 درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی کمتر از مقدار مورد پیش‏بینی برآورد شده است.

بهتر است نیمه پر لیوان را بنگریم: اثر مثبت و هرچند اندک این تاثیر بر اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۶ همچنان ادامه خواهد داشت. جلوه ناخوشایند ماجرا فشار کمرشکنی است که قیمت‏های پایین نفت بر کشورهای صادرکننده آن خواهد داشت. افت اخیر قیمت‏های نفت مانند ماجرای سال‏های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ است زمانی که اعضای اوپک (بخوانید عربستان صعودی) تصمیم گرفتند با افزایش سقف تولید سهم بازار خود را افزایش بدهند. از لحاظ دیگر نیز با افت قیمت ناشی از افت تقاضای سال‏های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ که بحران مالی جهانی دامنگیر کشورهای خریدار نفت شده بود، قابل مقایسه است. اگر افت تقاضا سبب کاهش قیمت نفت شده باشد نباید انتظار داشت که اثر مثبتی در سطح اقتصاد جهانی داشته باشد، در این حالت قیمت نفت بیش از آنکه متغیری برونزا برای هدایت اقتصاد جهانی باشد، نقش تثبیت‏کنندگی اقتصاد را ایفا می‏کند. از طرف دیگر این شوک‏های طرف عرضه است که می‏تواند اثر مثبتی بر رشد جهانی بگذارد.

با بررسی عمیق‏تر کاهش اخیر قیمت‏های نفت درمی‏یابیم که هر دو سمت عرضه و تقاضا در سقوط قیمت‏های نفتی نقش داشته‏اند. به‌طور مشخص، کاهش رشد اقتصادی چین که باعث کاهش در قیمت‏های جهانی کلیه کالاها شده و به‌طور موازی سقوط شاخص‏های صنعت فولاد، هر دو از عوامل موثر در این فرآیند بوده‏اند. برای مثال، قیمت طلا در انتهای نوامبر ۱۰۵۰ دلار برای هر اونس ثبت شد که از میزان ۱۸۹۰ دلاری سپتامبر ۲۰۱۱ فاصله‏ای بسیار نشان می‏داد. قیمت‏ مس نیز افتی مشابه را از سال ۲۰۱۱ نشان داده است. منابع جدید تولید نفت از سوی دیگر به اندازه همین عوامل اهمیت دارند. تولید نفت آمریکا از ۵ میلیون بشکه در سال ۲۰۰۸ به ۳/ ۹ میلیون در انتهای سال ۲۰۱۵ رسیده است که عامل اصلی این افزایش انقلاب در نفت شل بوده که به‏رغم سقوط قیمت‏ها تولید آن همچنان ادامه دارد. در روند افت قیمت‏ها، افزایش در تولید نفت ایران بعد از لغو تحریم‏ها نیز محاسبه شده است. این کاهش قیمت در دیدگاه کلی اقتصاد جهانی یک بازی با حاصل جمع صفر است: تولیدکننده‏ها ضرر می‏دهند و مصرف‏کنندگان منفعت می‏برند. ایده غالب در این زمینه آن است که کاهش قیمت‏ها قطعا تقاضای جهانی را تحریک خواهد کرد، چرا که تولیدکنندگان با استفاده از پس‏اندازهای ارزی کاهش در درآمدها را تعدیل می‏کنند و مصرف‏کنندگان نیز بخش اعظم سود حاصله را به مخارج خود اضافه می‏کنند.

تحلیل مذکور تاکید می‏کند که افت قیمت نفت باید به افزایش تقاضای جهانی منجر شود ولی رفتار مشاهده شده در سطح جهانی مطابق این پیش‏بینی نبود. یکی از دلایل و توجیهات این رخداد این است که اقتصادهای نوظهورِ واردکننده انرژی، در مقایسه با سال‏های دهه ۸۰، تاثیر بیشتری در روند رشد اقتصاد جهانی دارند و از طرف دیگر دولت‏های این کشورها، در مقایسه با کشورهای پیشرفته، در بازار نفت (به‌طور خاص) در سطح وسیعی مداخله می‏کنند. کشورهایی مانند هند و چین بر بازارهای خرده‏فروشی انرژی کنترل وسیعی اعمال می‏کنند. دولت‌های این کشورها با اعمال یارانه‏های دولتی سعی دارند محصولات با قیمت بسیار پایین به دست مصرف‏کنندگان برسد. هزینه‏های متناظرِ تامین مالیِ این یارانه‏های دولتی در دوره‏هایی که قیمت نفت به اوج می‏رسد بسیار سنگین می‏شود و از همین رو، بسیاری از این کشورها به سختی در جست‏و‏جوی مسیرهایی برای کاهش قیمت‏ها بوده‏اند. پس در چنین کشورهایی منتفعِ اصلی کاهش قیمت‏های نفت، نه شرکت‌های تولیدکننده بلکه دولت‏ها هستند که میزان یارانه‏های پرداختی کاهش می‌یابد.

دولت‏های صادرکننده همزمان با افت درآمدهای نفتی بودجه خود را تعدیل و برنامه مخارج دولتی را تغییر می‏دهند. در این بین حتی عربستان نیز با وجود ذخایر نفت و سپرده‏های عظیم ارزی تحت فشار مالی قرار گرفته که دو دلیل اصلی برای آن می‏توان برشمرد: یکی رشد سریع جمعیت این کشور طی سال‏های اخیر و دیگری هزینه‏های صعودی و گسترده نظامی این کشور که برای تامین امنیت به واسطه شرایط ناامن کنونی خاور میانه به اقتصاد آن تحمیل شده است. اثر جزئی و اندک کاهش قیمت‏های نفت بر اقتصاد جهانی نباید چندان ما را شگفت‏زده کند چرا که بسیاری از تحقیقات دانشگاهی چنین اتفاقی را از مدت‏ها پیش پیش‏بینی کرده بودند. نفت امروزه در مقایسه با گذشته بسیار کمتر موجب چرخه‏های تجاری می‏شود و عامل رشد یا رکود در اقتصاد جهانی بوده است. پس از سال‏ها رشد در صنعت نفت، در سال ۲۰۱۵ سرمایه‏گذاری در اکتشاف و استخراج نفت به میزان ۱۵۰ میلیارد دلار کاهش یافت. این کاهش در سرمایه‏گذاری خود در قیمت‏ها باید بازتاب داده شده باشد، هرچند به آرامی و آهستگی قیمت نفت برای سال ۲۰۲۰ طبق پیش‏بینی معاملات آینده نفتی تنها ۶۰ دلار برآورد شده است. طبق پیش‏بینی‏های غالب مدل‏های کلان اقتصادی، رشد اقتصادی به واسطه کاهش در قیمت‏های نفت تا چند سال استمرار خواهد داشت. بنابراین انتظار می‏رود قیمت‏های پایین نفت از رشد اقتصادی حمایت کند.

روی دیگر سکه، کشورهای صادرکننده با ریسک‏های فرارو دست‏و‏پنجه نرم خواهند کرد. به جز ونزوئلا که دولت آن در آستانه سقوط است، باقی کشورها تنها در لبه رکود قدم می‏زنند. کشورهای نفتی که نرخ ارز شناور دارند، به‌طور مشخص‏ مکزیک، روسیه و کلمبیا تا کنون نتوانسته‏اند خود را با شرایط جدید وفق بدهند هر چند در عمل با محدودیت‏های مالی شدیدی روبه‌رو شده‏اند. (البته به این نکته باید اشاره کرد که شرایط روسیه در صورت ادامه قیمت‏های پایینِ نفت بسیار وخیم خواهد شد.) در مقایسه با این کشورها در کشورهایی که نرخ ارز ثابت دارند شرایط به مراتب دشوارتر بوده است. عربستان سعودی مدت بسیار زیادی پول خود را به دلار قفل کرده بود و نوسانات درآمدهای ارزی چندان مخرب نمی‏نمود، ولی در هفته‏های اخیر فشار مالی عظیمی به اقتصاد این کشور تحمیل شده است. به‌طور خلاصه، افت قیمت‏های نفت به آن میزان که در ابتدای سال نشان می‏داد در رشد اقتصاد جهانی اثرگذار نبود. در ضمن، اتخاذ سیاست‌های محافظه‏کارانه اقتصادی در کشورهای صادرکننده و نیز استفاده از ذخایر عظیم دلاری باعث شده این کشورها تا کنون با وجود سقوط شدید قیمت‏ها دچار بحران نشوند. البته سالِ پیش‏رو شرایط و مقتضیات دیگرگونه خواهد شد و البته برای کشورهای نفتی اوضاع قطعا رو به بهبود نخواهد رفت.

نویسنده: کنت روگوف
استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد