بمباران کافی نیست
سعید افشار: پاریس هفته گذشته شاهد انفجارهای تاسف باری بود که منجر به از دست رفتن جان صدها انسان بیگناه شد. اینگونه حوادث اولین بار رخ نداده، تقریبا یک سال پیش چند نفر در مقابل دفتر یک طراح و ناشر کشته شدند، حدود ۱۰ سال پیش نیز حاشیهنشینهای جوان صدها خودرو را در پاریس به آتش کشیدند و هرج و مرج آفریدند، در اسپانیا به قطار شهری حمله شد و. . .
در این نوشتار بنا بر این است که علل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ریشه خشونت در اروپا و به خصوص فرانسه، تحلیل و علل آن بررسی شود.
سعید افشار: پاریس هفته گذشته شاهد انفجارهای تاسف باری بود که منجر به از دست رفتن جان صدها انسان بیگناه شد. اینگونه حوادث اولین بار رخ نداده، تقریبا یک سال پیش چند نفر در مقابل دفتر یک طراح و ناشر کشته شدند، حدود ۱۰ سال پیش نیز حاشیهنشینهای جوان صدها خودرو را در پاریس به آتش کشیدند و هرج و مرج آفریدند، در اسپانیا به قطار شهری حمله شد و...
در این نوشتار بنا بر این است که علل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ریشه خشونت در اروپا و به خصوص فرانسه، تحلیل و علل آن بررسی شود. پس از جنگ دوم جهانی و تقسیم اروپا به دو بخش شرقی تحت نفوذ کمونیستهای طرفدار شوروی و بخش غربی تحت قیمومیت دنیای سرمایهداری به رهبری آمریکا، پیامدهای آن بهصور مختلف در بعد نظامی با نامهای پیمان ورشو و پیمان ناتو و بعد اجتماعی با عناوین مختلف از جمله حفظ حقوق بشر بروز کرد. در این میان مهاجران زیادی به عناوین مختلف راهی اروپای غربی شدند، بهعنوان مثال دهها هزار نفر از شهروندان ترکیه با عنوان کمک به بازسازی آلمان در اوایل دهه 50 میلادی راهی آلمان غربی آن روز شدند و برای همیشه سکنی گزیدند. طوری که الان نسل سوم آنها هم در آلمان متولد و بزرگ میشوند. به موازات آن پس از پایان جنگ فرانسه در الجزایر و چند کشور مستعمره آن کشور در قاره آفریقا، سیل مهاجران رنگینپوست راهی شهرهای مختلف فرانسه، بلژیک و هلند شدند. و در سالهای اخیر مهاجران زیادی از خاورمیانه از جمله ایران، عراق و افغانستان اروپا را بهعنوان محل سکونت خود انتخاب کردهاند.
اتفاق مهمی که در این میان افتاده عدم هماهنگی فرهنگها با یکدیگر بوده است. مردم اروپا با داشتن دین مسیحی و وابسته بودن به کلیسای واتیکان پس از دهها سال جنگ و خشونت و مبارزه برای رسیدن به نوعی دموکراسی، راه رشد خود را یافته بودند، مهاجران جدید هرگز نخواستند و نتوانستند این را درک کنند و بپذیرند که باید به جز زبان محل اقامتشان،رفتار، عادتها، نگرش و بالاخره فرهنگ اروپا را هم تمام و کمال پذیرا باشند، چون این کار را انجام ندادند، تبدیل شدند به حاشیهنشینهای جامعه مدرن اروپا. آنان حتی محلههای زندگی، رستورانها، کتابفروشیها، مساجد و... ویژه خودشان را تاسیس کردند. در پروسه این اعمال محلههای ویژه مهاجران و حتی مجتمعهای مسکونی ویژه آنان پدید آمد. نتیجه این حرکات بیگانگی با محیط پیرامون بود. نسل دوم و سوم مهاجران از آنجا رانده و از اینجا مانده شدند، عقبماندگی فرهنگی منجر به عقبماندگی اقتصادی آنها هم شد. این عقبماندگیها در پروسه خود تبدیل به نارضایتی از وضعیت موجود و رشد نوعی آنارشیسم و نفرت از جامعه پیرامونی خود شده و این موضوع در بین جوانان در جریان تظاهرات و آشوبهای ۱۰ سال پیش پاریس و چند شهر دیگر خود را بیشتر نشان داد.
دولتمردان فرانسه و اروپا هم این مساله را زیاد جدی نگرفتند.(منظور به حاشیه رانده شدن نسل دوم و سوم مهاجران است) که نتیجه آن حوادث اخیر است. حال ممکن است این سوال مطرح شود که این مساله شورش مهاجران چرا در آمریکا صورت نمیگیرد یا کانادا که بیشتر از اروپا مهاجر دارد؟ پاسخ روشن است، در آمریکا محدودیتی برای مهاجران وجود ندارد، فقط برای احراز پست ریاست جمهوری باید متولد خاک همان کشور بود. قوانین ایالاتمتحده اجازه هرگونه رشد و ترقی را به مهاجران میدهد، در کانادا هم همینطور. در همین دولت جدید کانادا، یک زن افغان به کابینه راه یافت و یا دو مرد ایرانی به مجلس نمایندگان کشور. در اروپا برای خارجیها هنوز محدودیتهایی وجود دارد، البته برای نخبگان ویژه استثناهایی قائل هستند. حاشیهنشینهای فرانسه و اروپا در مقابل لمس این همه نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی بهصورت اتوماتیک وارد وادی مظلومیت شدهاند و موقعی که این مورد به نفرت تبدیل میشود، مسائلی مانند وقایع چند روز گذشته رخ میدهد.
تصور نمیکنم تحلیلگران فرانسوی به این نتیجه رسیده باشند که کسانی تحت عنوان داعش از خاورمیانه آمدهاند و چند بمب در پاریس منفجر کردهاند و اگر فرانسه چند ماهی در سوریه و عراق بمب بر سر آنان بریزد مساله را حل کرده است. داعش یک تفکر است، نه یک سازمان صرفا نظامی. آنان روی حاشیهنشینی و مظلومیت مهاجران سرمایهگذاری کردهاند، همانگونه که زمانی طرفداران شوروی سابق در آمریکای جنوبی و آسیای شرقی روی طبقه کارگر و محروم جامعه تکیه کرده و مانور میدادند و حرفشان خریدار داشت. راه جلوگیری از تکرار این وقایع بمباران پایگاههای آنها نیست، راهش میدان دادن و آموزش دادن و پراکنده کردن مهاجران ناامید بین مردم عادی اروپاست، راهش آموزش اجتماعی است. راهش میدان دادن به نخبگان آن گروهها برای رسیدن به مدارج بالای سیاسی است. راهش برطرف کردن سدهای راه و رشد اقتصادی و بازرگانی آنان است. باید نگذاشت مهاجران به اسلحه مظلومیت و نفرت مجهز شوند؛ این نوع اسلحه از هر نوع سلاحی خطرناکتر است. تروریسم محصول نفرت از شرایط موجود و نتیجه ظلم اجتماعی و تحقیر فرهنگی است که برای از بین بردن آن بمباران کارآیی ندارد. باید محیط و شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را برای رشد آن نامساعد کرد. مرداب را بخشکانید، پشهها خود به خود میمیرند.
ارسال نظر