باراک دبلیو بوش و تروریسم

جسیکا استرن

تحلیلگر مسائل تروریسم

بخش اول

باراک اوباما به دفترش رفته است تا به جنگ به ظاهر بی‌‌پایان با تروریسم پایان دهد. اوباما متعهد شده است خط‌ مشی‌های ضدتروریستی‌اش را چالاک‌تر، شفاف‌‌تر و اخلاقی‌تر از جورج بوش دوم پیگیری کند. اوباما به دنبال این است که از شر طرح‌های ضدتروریستی که غالبا در دوران جورج بوش دوم پی‌ریزی شده‌اند و در نتیجه به اشغال فاجعه‌بار عراق انجامید، خلاص شود. آن جنگ و طرح‌های مربوط به آن سازگار با جنگ علیه القاعده بوده‌اند. افزون بر ۶ سال گذشته طرح‌های یاد شده متکی بر قتل‌های برنامه‌ریزی شده، کمک به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشورهای متحد آمریکا، نظارت فشرده بر فضای سایبری بوده است. اوباما اما در آغاز به کار خود- هر چند آزمایشی- تلاش مهمی صورت داد تا برای شناسایی و مقابله با تروریسم یک کار ریشه‌ای و تحقیقاتی صورت بگیرد.


در کل این قدم‌ها برداشته شد تا جنگ با تروریسم را نسبت به سال‌های دوران بوش بهبود ببخشد اما از بسیاری جهات، رابطه بین برنامه‌های ضدتروریستی بوش و اوباما با اندکی تغییرات یکسان بوده‌اند. با این حال یک تفاوت مهم در رویکرد ضدتروریستی بوش با اوباما بوده است.


بوش در موضعی پرخاشگرانه و بیش از حد تهاجمی به‌دنبال طرح‌های ضدتروریستی بوده است اما اوباما گاهی اوقات به درد آرمانگرایی و افکار دور و دراز دچار می‌شود. این شیوه موجب می‌شود که مدیریت اوباما برای برخورد با موضوع تروریسم مورد تهدید واقع شود، زیرا به‌رغم اینکه اوباما صدای خود را علیه مبارزه با تروریسم بالا برده و می‌گوید واکنش سختی به آنها نشان خواهد داد، مردم آمریکا مشاهده می‌کنند که نسبت به دوران پیش از اوباما جهان با مشکلات تروریستی بیشتری دست و پنجه نرم می‌کند به جای اینکه این مشکلات کمتر شود.


جنگ‌های داخلی، تنش‌های جدایی‌طلبانه و شکست دولت در مورد بهبود اوضاع خاورمیانه و شمال آفریقا مردم را مطمئن ساخته است که گروه دولت (خودخوانده) اسلامی خود را در خاورمیانه بیش از پیش گسترش خواهد داد و همچنین احتمال اینکه در جهان نیز عملیات‌های تروریستی خود را افزایش دهند زیاد است. در حال حاضر عمده نگرانی آمریکا در عراق و سوریه است، جایی که دولت خودخوانده اسلامی که در منطقه داعش خوانده می‌شود، حضور قدرتمندی داشته است. این گروه یک گروه تندروی سلفی است که بر پایه خشونت و بی‌رحمی بنا نهاده شده است. این گروه توانایی آن را دارد که اراضی عراق و سوریه را از دست آنها خارج و آنجا را برای خود حفظ کند. دارای منابع مالی مهمی است و از یک فراست قابل توجه نسبت به سایر گروه‌های تروریستی برخوردار است و در دوران معاصر، تبدیل به یک گروه خطرناک تروریستی برای آمریکا شده است.


ظهور و خیزش داعش نه تنها نشان داد که طرح‌های ضدتروریسم عصر بوش شکست خورده است، بلکه ثابت کرد، رها کردن عراق توسط اوباما بدون آنکه به عواقب احتمالی آن بیندیشد، کار اشتباهی بوده است. البته حق با اوباماست که گفته است اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ موجب شد که حواس آمریکا از جنگ با افراطیون سلفی به نقطه‌ای دیگر منحرف شود، اما رها کردن ناپخته عراق به حال خود، پس از ۸ سال نتیجه را دو چندان اسفناک کرد.


سال‌های ریاست جمهوری اوباما موجب خواهد شد، هر رئیس‌جمهوری آمریکایی و متحدان آن را پس از خود، در زمینه مبارزه با تروریسم، به دردسر شدیدی دچار کند. واکنش نظامی اگرچه در کوتاه مدت لازم است اما نمی‌تواند پایانی بر تروریسم باشد و چاره‌ای نیست جز اینکه در برابر آنها مقاومت بیشتری به خرج داد. اوباما در مورد راهبردهای پیشگیری‌کننده بارها صحبت کرده است. او به دنبال بالا بردن مشارکت مدنی برای مقابله با گروه‌های افراطی در ساختارهای حکومت‌های منطقه است. استفاده از این رویکردها نسبت به رویکرد نظامی هزینه و خطر کمتری دارد، اما طرح‌هایی از این دست زمان زیادی طلب می‌کند و راه طولانی برای به نتیجه رسیدن دارد. افزون بر این، طرح‌های اینچنینی، در میان مردان کنگره و افکار عمومی آمریکا با استقبال شایانی مواجه نخواهد شد. در همین حال باید اشاره کرد که بحث‌ها و سیاست‌های ضدتروریستی در ایالات‌متحده قربانی رقابت‌های حزبی می‌شود و گاهی کار به تهمت‌زنی و گردن هم انداختن مشکلات به یکدیگر می‌کشد. اوباما نیز در زمره رئیس جمهورهایی است که کارهای خود را براساس احتساب هزینه‌هایش می‌سنجد، نه براساس مزیت‌ها و منافع آن طرح. از این رو هر کسی که وی را می‌شناسد می‌داند که برای یک طرح باید چنین موردی را در نظر بگیرد. برای تحلیل راه‌های مبارزه با تروریسم در دوران اوباما، آنچنانکه به‌عنوان یکی از بازوهای سیاست خارجی نگریسته می‌شود، راحت می‌توان در مورد محدودیت‌های طرح‌های وی تحلیل ارائه داد و راحت‌تر اینکه بگوییم، وی در بزنگاه سیاست‌های خود را تغییر داده است.


بنیاد تئوری تغییرناپذیر بوده است

برخی تغییرات در دوران مدیریت اوباما عمدتا در حد تئوری باقی مانده و واقعا هیچ عملی صورت نگرفته است تا نشان دهد در حال حاضر، در عرصه عمل نیز آن تغییرات را به چشم خود مشاهده می‌کنیم. اوباما تاکنون تغییرات اندکی را در سیاست‌های ضدتروریستی ایالات‌متحده اعمال کرده است، در حالی که او در ابتدا با هیجان بسیار از تغییرات ناگزیر صحبت می‌کرد و الا به غیربازی زبانی، تئوری مورد استفاده در دوران بوش «از جنگ جهانی علیه تروریسم» به «مقابله با خشونت‌طلبان» هیچ تغییر راهبردی اساسی صورت در این حیطه نگرفته است. هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد و مبارزه با القاعده کمی گسترده‌تر شده و به داعش هم کشیده شده است. تنها تغییر صورت گرفته، همان عبارت‌پردازی جدید است که در عمل شباهت‌های زیادی به طرح پیشین دارد.


در عمل ما همچنان مشاهده می‌کنیم که استفاده از نیروی زور و مرگبار و همکاری با نیروهای اطلاعاتی متحدان آمریکا اساس طرح‌های ضدتروریستی اوباما بوده است. هنوز هم استفاده از حملات هواپیماهای بدون سرنشین بی‌وقفه ادامه دارد و اوباما دست به ترکیب این طرح نزده است. براساس ژورنال جنگ، تخمین زده شده ایالات متحده در دو کشور یمن و پاکستان افزون بر 450 حمله توسط پهپادهای جنگی‌اش داشته است. در این حملات 2800 تروریست کشته شده‌اند که البته به این عدد 200 غیرنظامی هم اضافه کنید.