اوکراینیها به دولتشان بدبین شدهاند
هژمونی روسها در خیابانهای کی یف
واکنشی که نشانگر ظهور تغییراتی در مواضع و افکار عمومی است: البته این نخستین بار نیست که دولت به کاراکتر منفی در یک ماجرا و البته دستمایه طنز تبدیل شده است. واقعیت این است که دولت کییف حمایت شایان توجهی را متوجه خود نمیبیند، هیجانات و انتظارات انقلابی جای خود را به دلسردی داده است.
واکنشی که نشانگر ظهور تغییراتی در مواضع و افکار عمومی است: البته این نخستین بار نیست که دولت به کاراکتر منفی در یک ماجرا و البته دستمایه طنز تبدیل شده است. واقعیت این است که دولت کییف حمایت شایان توجهی را متوجه خود نمیبیند، هیجانات و انتظارات انقلابی جای خود را به دلسردی داده است. البته کماکان شمار زیادی از ملیگرایان اوکراینی انقلاب «میدان» را مورد تایید قرار میدهند. در جهانبینی و ادراک اوکراینی اینکه حکومت «بار دیگر به ملت خیانت کرده است» هیچ ارتباطی با خود «قیام مردمی» ندارد و اینها دو مقوله مجزا از هم تفسیر میشوند؛ به نظر آنها قیام کاملا درست بوده است. البته درک این نگرش زمانیکه از روسیه به آن نگریسته شود، بسیار دشوار است.
از منظر و ادراک روسی، در وقایع اوکراین اصلیترین حس، سرگشتگی است که در قالب اقدامات سیاسی غیرمنطقی تمایل به شورش و تخریب، اتهامزنی به همه در تمامی مشکلات و رفع مسوولیت از خود و برخوردهای قومی جلوهگر شده است. البته این موارد در عمده رسانههای روسی و محافل خصوصی به تمسخر گرفته میشود. باید توجه داشت که مساله اینجا مشخصههای مربوط به ملیت نیست. ریشههای این اختلافات خیلی قدیمی نیستند و پیشینهشان بیشتر از چند صد سال نیست.
هویت ملی، چیزی نیست که یکبار و برای همیشه به ملتی عطا شده باشد، بلکه هویت ملی پدیدهای پویا و بهطور دائمی دگرگونشونده است که قابلیت جهتدهی و هدایت نیز دارد. تفاوت اساسی اوکراینیها با سایر مردمی که در ذیل حکومت شوروی میزیستند این بود که در آن دوره به کودکان و دانشجویان اوکراینی تاریخ خاصی از اوکراین تدریس میشد. شورشیان امروز آموزههایی را که در آن نظام آموزشی ـ تربیتی فراگرفتهاند، عملی میکنند. این افراد و پدران آنها این مسیر را طی کردهاند.
هویت ملت اوکراین بهصورت کنونی آن حدود صد سال عمر دارد. در واقع همین شکل از هویت است که اوکراینیها را به چنین رفتار سیاسی سوق میدهد. اوکراینیها خود را کشاورزانی میدانند که به شهرها کوچ کردهاند. پوشش سمبلیک یک میهنپرست اوکراینی کت روی لباس کشاورزی است. این تصویر یک کشاورز مهاجرتکرده به شهر است. واقعیت این است که بهرغم سابقه هزار ساله شهرنشینی در این سرزمین، ولی هنوز هم فرهنگ شهرنشینی برای اوکراینیها غریبه است. در این شهرها افرادی زندگی میکردند که روستاییان مهاجر باید برای به دست آوردن زمین با آنها میجنگیدند.
این نزاعها درونمایه تاریخ اوکراین را تشکیل میدهند؛زنجیرهای از جنگها با شهرها و شهرنشینها و حکومتهای شهرها.
در کتابهای تاریخ اوکراین، حداقل از قرن هجدهم به اینسو، تاریخ اینگونه روایت میشود: «کلونی همسایگانی که مردم ساده با آنها همیشه در حال جنگ بودند.» روایتی از تاریخ که با تکرار مکرر اصطلاح اوکراینی «меншовартості» به معنای «بیاهمیت» یا «درجه دو»، تصویر خاصی از یکی کشور را ترسیم میکند. قلمرویی که همیشه در حاشیه بوده است. محصول همین نگرش به تاریخ در قالب «هویت اوکراینی» تجلی یافته است. براساس این ذهنیت یک نسخه پیچیده شده است: شهروندان باید «از کنار ایستادن» دست بردارند، متحد شوند و به اتفاق هم شرایط را اصلاح کنند.
این یعنی انقلاب کردن، تسخیر شهرها و کشتار افرادی که ظلم کردهاند. در ایدئولوژی ملیگرایی اوکراینی این رهیافت جایگاه محوری را به خود اختصاص میدهد. حتی طرفداران استپان باندرا (۱۹۵۹ـ۱۹۰۹، سیاستمدار و رهبر جنبش ملیگرای اوکراین) نیز در همین چارچوب برای خود ضربالمثلی داشتند: «باید خون به زانو برسد تا اوکراین آزاد شود.» در اوکراین نیز مانند تمامی جاهای دیگر ایدئولوژیهای راستگرای افراطی نیروی محرکه خویش را در روح ملی جستوجو میکنند که این نیرو در وهله اول در انقلابها با گرد هم آوردن تودههای مردمی با انگیزه تحقق آزادی ملی بروز میکند. در کتب تاریخی دوران شوروی درست به اندازه ایدئولوژیهای مطرح شده در کتاب «گالچینا» (نام تاریخی مناطق غربی اوکراین و جنوبی لهستان) درخصوص قهرمانان انقلابها صحبت میشد. در تاریخ شوروی اصلیترین محور، نبرد تودههای مظلوم با سرمایهداران بود. در اینجا یک ملت، توده مظلوم هستند. در اوکراین نیز این نبرد از لحاظ تاریخی عینا تکرار «نبرد ملی آزادسازی ملت اوکراین» است.
باید اعتراف کرد که ملت اوکراین دوره معاصر، محصول نظام آموزشی شوروی محسوب میشود. این ملت اوکراین ملتی با خودشناسی خاص است.
حال پرسش این است که آیا ناسیونالیستهای اوکراینی میتوانند اوکراین پس از فروپاشی شوروی را آزاد تصور کنند؟ خیر! در شهرها مانند گذشته به زبان «امپراتوری» حرف میزنند، مسکو مرتبا مطالبه پول میکند. این آزادی است؟ ملتی که تعریف خاصی از هویت دارد به دنبال یک ظالم میگردد و قطعا این ظالم، روسیه است، انقلاب به اصلیترین شکل زندگی سیاسی ملت تبدیل میشود و آزادی نیز به تنها هدف بدل میشود.
کتب درسی اوکراین امروز در فضای پساشوروی به سنتهای دوره شوروی ادامه میدهد و همان ملیگرایی قدیمی را ترویج میکند. سال ۲۰۰۹ در کییف بروشوری با عنوان «اضافاتی به دکترین آموزش تاریخ در اوکراین» منتشر شد که در آن مشاهدات درخصوص تصویر تاریخی که در ذهن جوانان اوکراینی وجود دارد، تشریح شده بود. در این مطلب آشکارا اعلام شده بود که «جامعه اوکراین... خود را بیشتر به مثابه جامعهای مظلوم میشناسد... نتیجه منطقی این تلقی، بروز بحرانهای اجتماعی خواهد بود.» براساس گزارش مذکور نویسندگان این کتابها در مورد «جامعه اوکراین به منزله یک ملت کشاورز مظلوم» و درخصوص «گذشته اختناقآمیز توام با دومینوی ایدهها و تلفات» و قربانی شدن در مسلخ منافع «دیگران» نیز قلمفرسایی نموده و بدیهی است که خواستار اصلاحات نیز شده باشند. ولی آیا میتوان کل ایدئولوژی را که تمام یک حکومت بر آن استوار است، تغییر داد؟
اوکراینیها آمادهاند تا با سطح پایین زندگی کنار بیایند؛ چرا که در راه آزادی جایی برای رفاه وجود ندارد. مهم، حرکت به سمت آزادی است. زمانیکه این هدف محقق شد و سالهای متمادی ظلم پایان پذیرفت، همه چیز مانند «سوئیس» خواهد شد، مشکلات کنونی خواهند رفت. دیگر به حکومت نیز نیاز نخواهد بود، چرا که اروپای واحد، سرزمین هماهنگی و برکت است.
حکومت ملی در اوکراین صرفا ابزاری در خدمت آزادسازی محسوب میشود. ممکن است دلیل عدم توسعه اوکراین بعد از شوروی نیز همین باشد. ملیگرایی اوکراینی دید مثبتی به حکومت ندارد، از نظر آنها حکومت ابزاری است در نبرد برای آزادی و لاغیر.
در ژوئن سال جاری، وزارت علوم و آموزش اوکراین «دکترین آموزش ملی ـ میهنپرستانه کودکان و جوانان» را تصویب کرد. در این سند «طرحهای آزادسازی اوکراینی» فهرست شدهاند. شاید در باور روسها این یک شوخی بیمزه باشد؛ ولی برای هویت اوکراینی همه چیز به همین گونه است: به هر حکومتی که در پس آن ویژگی اوکراینی وجود داشته باشد به منزله ابزاری در خدمت آزادسازی نگریسته میشود، نه به مثابه چیزی که به خودی خود واجد ارزش باشد. اوکراین این روزها نیز از این قاعده مستثنی نیست.
ارسال نظر