لئون ارون

کریستیانا کاریل

بیش از یک دهه است که پوتین برای تقویت ریاست جمهوری مادام‌العمر خود و نوسازی نیروهای مسلح روسیه می‌کوشد و از هر فرصتی بهره می‌گیرد تا آنچه را که «دکترین پوتین» نامیده می‌شود به اجرا در آورد؛ یعنی بازیابی دارایی‌های ژئواستراتژیک که در سال ۱۹۹۱ و پس از فروپاشی از دست رفت.


او در این راه صبور، هشیار و شجاع بوده است. ورود او به سوریه گام دیگری در همان مسیر است؛ بازیابی جایگاه بازیگر خارجی غالب در خاورمیانه با نجات اقمار قدیمی منطقه‌ای خود. پوتین با ارائه «کمک‌های همه‌جانبه به دولت مشروع سوریه» در سخنرانی خود در سازمان ملل اعلام کرد که این برای ما «نهایت اهمیت را دارد.» در مقابل، «شرکای او»- چنانکه پوتین دوست دارد آنها را چنین بنامد- در کاخ سفید همچنان در مورد قصد و نیت پوتین سردرگم هستند و واکنش آنها نسبت به ورود پوتین در سوریه طیفی از رویکردها را شامل می‌شود: از سخنرانی‌های بی‌شرمانه تا چرب زبانی فرمانبردارانه.


باراک اوباما در نطقی صریح در مجمع عمومی گفت: «ما... نمی‌توانیم به روش‌های قدیمی درگیری و اجبار روی آوریم. مردان قدرتمند امروز به جرقه انقلاب فردا تبدیل می‌شوند.» اوباما تاکید کرد که آمریکا نمی‌خواهد «روسیه را منزوی کند.» کاملا بر عکس. آمریکا «روسیه‌ای قدرتمند می‌خواهد که علاقه‌مند به همکاری با ما در راستای تقویت نظام بین‌الملل باشد.» وقتی پوتین همچنان به اجرا و پیشبرد رویکرد «روسیه شکوهمند» می‌اندیشد ناشنوایی عمدی او در برابر اصرارهای کاخ سفید برای بازگشت به وضعیت طبیعی یادآور «ایوان کریلوف» شاعر قرن ۱۹ روسیه است.


داستان از آنجا آغاز می‌شود که یک آشپز در خانه‌ای اشرافی برای سر زدن به میخانه از آشپزخانه بیرون می‌رود و همه چیز را به گربه‌اش «واسکا» می‌سپارد. وقتی آشپز بازمی‌گردد می‌بیند که گربه با لذت لم داده و در حال نوش جان کردن یک مرغ سرخ شده است. آشپز شروع به سرزنش گربه می‌کند که: «تو یک رذلی! تو یک دزدی. نباید دیگر به تو اجازه ماندن در خانه و البته در آشپزخانه بدهم.» آشپز در خشم و تذکر خود به این حیوان خانگی صریح است.


گربه گرسنه البته هیچ نمی‌فهمد. او همچنان می‌خورد تا زمانی که آخرین تکه از گوشت را ببلعد. اما این گربه در روسیه به یک ضرب‌المثل تبدیل شده است. کریلوف این نتیجه اخلاقی را می‌گیرد که: «برای برخی آشپزها/ می‌خواهم این را روی دیوار حک کنم/ عمر خود را هدر ندهید/آنجا که باید از قدرت خود استفاده کنید.» اوباما باید از یکی از دستیاران روس زبان خود بخواهد تا کریلوف را برای آماده شدن جهت دور بعدی «تعامل» با روسیه بخواند.


مرد چشم آبی کوتاه نمی‌آید

باید به پوتین به دلیل سخنرانی زیرکانه‌اش در سازمان ملل تبریک گفت. پوتین زیرکانه خود را به‌عنوان یکی از طرف‌ها و «داوران» کلیدی در سوریه جا زد و حمایت از «دولت مشروع» اسد را دو برابر کرد.

پوتین تا جایی که در توان داشت کوشید تا خود را وفادار به اصول سازمان ملل نشان دهد در عین حالی که واشنگتن را به‌عنوان یکی از دغلبازانی جا زند که همیشه بذر هرج و مرج را با تغییر و تبدیل قواعد جامعه بین‌المللی می‌کارد.


می‌توان وقت بسیاری را صرف موشکافی سخنرانی پوتین کرد. به راحتی می‌توان فراموش کرد پوتینی که امسال در نیویورک حضور یافت همان پوتینی است که سال گذشته کریمه را به کشورش الحاق کرد: اولین بار پس از جنگ جهانی دوم بود که یک قدرت اروپایی سرزمین همسایه‌اش را با زور تسخیر کرده باشد.


تصویر دولتمردی هوشیار در مجمع عمومی با تصویر رهبری نه چندان محبوب که مخالفان خود را با سم رادیواکتیو می‌کشد و اوباشی مانند رمضان قدیروف را به پست‌های بالای حکومتی می‌رساند، چندان تضادی ندارد.

این بار اما رئیس‌جمهوری روسیه به دنبال شکار بزرگ‌تری بود. این شکار که با محیط بزرگ او سازگار است آشکارا توجه سیاست‌گذاران را به خود جلب کرده است. او درخواست خود برای تشکیل ائتلاف ضدداعش را با توسل به اتحاد ضد هیتلری استالین، چرچیل و روزولت مطرح کرد. او به یاد مخاطبان خود آورد که شکست دشمنان بزرگ گاهی هم بستری احتمالی را الزامی می‌سازد. پوتین در صحن مجمع عمومی گفت: «بر مبنای حقوق بین‌الملل، ما باید برای رسیدگی به مشکلاتی که همه ما با آن مواجه هستیم تلاش‌های هماهنگی انجام دهیم و یک ائتلاف واقعا گسترده بین‌المللی علیه تروریسم تشکیل دهیم.»


«سیمون جنکینز»، مفسر بریتانیایی بلافاصله اعلام کرد: «پوتین درست می‌گوید.» او می‌نویسد: «تنها راه به سوی جلو در سوریه» از طریق اسد و متحدانش است. «این سیاست واقع‌گرایانه است. این همان چیزی است که عملگرایی آن را دیکته می‌کند.» جنکینز با توسل به کیسینجر می‌گوید غرب باید به روسیه «به‌عنوان متحدی علیه افراط‌گرایی» بنگرد. کیسینجر البته قدیس حامی آن مکتب روابط خارجی است که «رئالیسم» نام دارد. این مکتب معتقد است که تنها براساس ارزیابی آرام از منافع رقیب و متضاد قدرت‌های مهم می‌توان به درک و تدوین سیاست‌های اصولی پرداخت. برای واقع‌گرایان، ثبات و نظم باید بر ترویج دموکراسی یا توسعه حقوق بشر در سیاست خارجی اولویت داشته باشد.


پوتین و واقع‌گرایان اغلب به یک زبان مشترک سخن می‌گویند. درست مانند رئیس جمهوری روسیه، واقع گرایان از گسترش ناتو به شرق به‌عنوان نقض کرامت ملی روسیه یاد کرده و آن را تقبیح می‌کنند. چند هفته پیش، استفان کینزر، خبرنگار سابق نیویورک تایمز پایان جنگ سرد را به گونه‌ای توصیف کرد که گویی آمریکایی‌ها به روسیه پساشوروی همچون تاتارهای جدید هجوم برد: «بسیاری در واشنگتن معتقدند که ایالات متحده به‌طور دائم قدرت روسیه را در هم شکسته است. اینها در شادی خود تصور می‌کنند که ما می‌توانیم همیشه پای خود را روی سر روس‌ها بگذاریم.»


کینزر با رد بحث از «تهاجم» روسیه به اوکراین از خوانندگان خود می‌خواهد تا الگوی مسکو را در تلاش هایش برای حفظ صلح بین‌المللی دنبال کنند: «ما از اندک رئالیسم آنها نفع می‌بریم.»

منبع: فارن پالیسی