آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در سال ۲۰۱۲ ظهور داعش را پیشبینی کرده بود
ردپای سیا در انتقال اسلحه به تکفیریها
این حمایت فقط شامل «کمکهای غیرمرگبار» از سوی دولت نمیشود (مانند جلیقه ضدگلوله و خودروهای نظامی) بلکه شامل آموزش، حمایت لجستیکی و تامین پنهانی «تسلیحات در مقیاسی وسیع» میشود. برخی گزارشها میگوید MI6 با سیا در عملیات «مسیر موش صحرایی» برای انتقال سلاح از زرادخانههای لیبی به شورشیان سوری پس از سقوط رژیم قذافی همکاری داشته است. روشن است که زندانی کردن فردی که به دستور وزرا و مقامهای امنیتی عمل کرده امری بسیار پوچ مینمود. اما این جدیدترین مورد از زنجیره چنین مواردی است.
البته افراد دیگری بودند که بخت کمی داشتند مانند «انیس سردار» که به دلیل شرکت در مقاومت در برابر اشغال عراق از سوی نیروهای آمریکایی و بریتانیایی در سال ۲۰۰۷ چندی پیشتر از محاکمه گیلدو به حبس ابد محکوم شد. مخالفت مسلحانه با تهاجم غیرقانونی و اشغال به وضوح بر حسب بسیاری از تعاریف، مثلا در کنوانسیون ژنو، تروریسم یا قتل نیست.
تروریسم اکنون بهطور مستقیم در برابر چشم بیننده میرقصد. این وضعیت در هیچ کجا غیر از خاورمیانه اینقدر روشن نیست، جایی کهتروریستهای امروز، مبارزان فردا علیه استبداد هستند- و متحدان، دشمن هستند- و دلیل آن هم اغلب هوی و هوس ابهامآلود سیاستگذار غربی است. در سالهای گذشته، نیروهای آمریکایی، بریتانیایی و سایر نیروهای غربی به عراق بازگشتند، ظاهرا به دلیل نابودی گروهتروریستی فوقالعاده فرقهای داعش.
این دقیقا پس از آن بود که داعش بخشهای زیادی از عراق و سوریه را اشغال کرده و خلافت خودخواندهاش را برقرار کرد. این کمپین اما به خوبی به پیش نمیرود. ماه گذشته، داعش به شهر رمادی یورش برد در حالی که نیروهایش بر شهر پالمیرا تسلط یافتند و شروع به ویرانی و اعدام در آنجا کردند. زیرشاخه القاعده در سوریه، یعنی جبهه النصره هم پیشرویهایی در سوریه داشته است.
به گزارش گاردین، برخی عراقیها استدلال میکنند که آمریکاییها دست روی دست گذاشتند تا این وضعیت اتفاق بیفتد. اصرار آمریکاییها این است که تلاش دارند تا مانع تلفات غیرنظامیان شوند و بنابراین مدعی موفقیتهای مهم هستند. مقامها بهطور خصوصی میگویند دوست ندارند چنین تلقی شود که آنها [آمریکاییها] وارد جنگ فرقهای علیه سنیها شدهاند و بنابراین خطر برافروختن خشم متحدان سنی در خلیجفارس را به جان بخرند. اما با انتشارگزارش اطلاعاتی آمریکا که از حالت محرمانه خارج شده و در اوت 2012 نوشته شده، مشخص شد که آمریکا به طرزی عجیب چشمانداز «پادشاهی سلفی» در شرق سوریه و یک دولت اسلامی تحت کنترل القاعده در سوریه و عراق را پیشبینی کرده و بهطور موثری از آن استقبال میکند.
در تضادی کامل با ادعاهای غرب در آن زمان، سند آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، القاعده در عراق (که به داعش تبدیل شد) و سلفیهای همدست را بهعنوان «نیروهای اصلی که محرک شورش در سوریه هستند» مورد شناسایی قرار داده و بیان میکند که «کشورهای غربی، کشورهای حاشیه خلیجفارس و ترکیه» از تلاشهای اپوزیسیون برای کنترل شرق سوریه حمایت میکنند.
گزارش پنتاگون در ادامه میگوید: افزایش «احتمال تاسیس یک پادشاهی سلفی اعلام شده یا نشده دقیقا همان چیزی است که قدرتهای حامی برای اپوزیسیون میخواهند تا رژیم سوریه را منزوی کنند؛ رژیمی که عمق استراتژیک نفوذ شیعی (عراق و ایران) است.» این دقیقا همان چیزی است که دو سال پیشتر رخ داد. این گزارش یک سند سیاسی نیست. این گزارش به شدت دستکاری شده است و ابهامات زیادی در زبان دارد. اما تاثیراتش کاملا روشن است. آمریکا و متحدانش در مدت یک سال گذشته نه تنها شورشیان را مورد حمایت قرار دادند و اپوزیسیونی که مایل بودند بر گروههای فرقهای افراطی فائق آیند را مسلح میکردند بلکه آماده پشتیبانی از ایجاد نوعی «دولت اسلامی»- با وجود «خطر جدی» برای وحدت عراق- بهعنوان دولت حائل سنی برای تضعیف سوریه بودند. البته این به آن معنا نیست که آمریکا خالق داعش است، هرچند برخی متحدان خلیجفارس در آن نقش داشتند، چنانکه جو بایدن سال گذشته به آن اذعان کرد. اما هیچ القاعدهای در عراق نبود تا اینکه آمریکا و بریتانیا حمله کردند. ایالاتمتحده هم از وجود داعش علیه سایر نیروها در منطقه در راستای تلاش برای تداوم کنترل غرب بر این منطقه، سوءاستفاده کرد.
محاسبه زمانی تغییر کرد که داعش شروع به سر بریدن غربیها و انتشار اینترنتی آنها کرد و کشورهای حاشیه خلیجفارس اکنون از گروههای دیگر در جنگ سوریه، همچون النصره حمایت میکنند. اما بازی غرب و آمریکا با گروههای افراطی- که بعدا خود آنها را گزید- لااقل به جنگ دهه ۸۰ علیه شوروی در افغانستان بازمیگردد که القاعده اصلی را تحت تعلیم سیا پرورش داد.
این در هنگام اشغال عراق شکل دیگری به خود گرفت وقتی نیروهای آمریکایی به رهبری ژنرال پترائوس از جنگ فرقهای جوخههای مرگ به سبک السالوادور حمایت مالی کرد تا مقاومت عراق را تضعیف کند. این انتقام در سال 2011 و طی جنگ ناتو در لیبی گرفته شد، جایی که داعش اندکی پیش کنترل سرت، زادگاه قذافی را به دست گرفت.
در واقع، آمریکا و سیاست غرب در این حریق بزرگی که اکنون در خاورمیانه روشن است در قالب کلاسیک امپریالیستی «تفرقه بینداز و حکومت کن» نهفته است. نیروهای آمریکایی در سوریه یک گروه از شورشیان را بمباران و از گروهی دیگر پشتیبانی میکنند، در عراق علیه داعش میجنگند و در یمن از عملیات نظامی عربستان علیه حوثیها پشتیبانی میکنند. با این حال، محصول سیاست مغشوش آمریکا ممکن است عراق و سوریهای ضعیف و چند پاره باشد که کاملا با این رویکرد جور در میآید.
آنچه روشن است این که داعش و وحشیگریهایش از سوی همان قدرتهایی که این نیرو را در وهله اول وارد عراق و سوریه کردند یا کسانی که با جنگ طلبی آشکار و پنهانشان باعث تقویت داعش در سالهای اخیر شده شکست نمیخورد. مداخلات بی پایان نظامی غرب در خاورمیانه تنها ویرانی و شکاف به بار آورده است. این مردم منطقه هستند که میتوانند این بیماری را درمان کنند نه کسانی که عامل انتشار این ویروس بودهاند.
ارسال نظر