برندهای سیاسی آمریکا
دیوید ایگناتیوس
یادداشت نویس واشنگتنپست
این دو نامزد روایتهای مختلفی در مورد اینکه چرا باید رئیسجمهوری شوند، مطرح کردهاند؛ اما یک تفاوت بزرگ وجود دارد: جب بوش خطر سیاسی مخالفت با پایگاه حزبی خود را به جان خریده؛ اما کلینتون خیر. با وجود پیشینه خانوادگی شان اما هر کدام سخنسرایان خوبی هستند و ویژگی جامعه آمریکایی را خوب روایت میکنند: سختکوشی، ریسکپذیری، خودت باش، تسلیم نشو و . . . هر کدام وعده میدهند که کشور را امن خواهند کرد و پیامی حاکی از اعتماد به نفس میفرستند که میدانند چگونه کشور را اداره کنند.
دیوید ایگناتیوس
یادداشت نویس واشنگتنپست
این دو نامزد روایتهای مختلفی در مورد اینکه چرا باید رئیسجمهوری شوند، مطرح کردهاند؛ اما یک تفاوت بزرگ وجود دارد: جب بوش خطر سیاسی مخالفت با پایگاه حزبی خود را به جان خریده؛ اما کلینتون خیر. با وجود پیشینه خانوادگی شان اما هر کدام سخنسرایان خوبی هستند و ویژگی جامعه آمریکایی را خوب روایت میکنند: سختکوشی، ریسکپذیری، خودت باش، تسلیم نشو و ... هر کدام وعده میدهند که کشور را امن خواهند کرد و پیامی حاکی از اعتماد به نفس میفرستند که میدانند چگونه کشور را اداره کنند.
کلینتون از تواناییهای منحصربهفرد خود سخن میگوید: «برای انعطاف پذیر بودن... اهمیتی ندارد که دنیا چه فکری در مورد شما میکند یا چه چیزی به سوی شما پرتاب میکند.» گاهی هم البته حس شوخطبعی دارد: «شما نخواهید دید که موهای من در کاخ سفید، سفید شود. همیشه رنگ شان میکنم.» جب بوش هم میگوید: «رهبران باید بزرگ بیندیشند» اما وعدههایی داده و میگوید «از نیروها و کهنه سربازانمان مراقبت میکنیم» و در مورد خطر «افول نظامی» آمریکا سخن گفت. در سخنان جب اما رگههایی از ادعاهای یک «باز» وجود داشت که میگفت اوباما و کلینتون (وزیر خارجه سابق او) «میراثی از بحرانهای حل نشده، خشونتهای به حال خود رها شده، دشمنان پنهان و نام نبرده، دوستان بیدفاع مانده و اتحادهای از هم گسیخته را بر جا گذاشتهاند.» در مورد «سخنوری» نمره خوبی به کلینتون میدهم؛چرا که او مصمم است تا بهعنوان پوپولیست از نو متولد شده که میتواند جناح چپ دموکراتها را برانگیزد، خودی نشان دهد.
او به دلیل سابقه خانوادگی و حضور در قدرت به نسبت سخنوری بهتر از رقیب خود است. اما رقیب او هر چه باشد عضوی از خانواده بوشهای تگزاسی است؛ همان کابوهایی که گاهی در سخن گفتن تپق میزنند. بارزترین مثال، تجارت است. کلینتون در صورتی میتواند عزم خود را برای رهبری نشان دهد که فشار سیاسی از سوی پایگاه حزبی خود را به مبارزه بطلبد و به اوباما کمک کند تا یک توافق فراآتلانتیکی را تصویب کند که به نفع اقتصاد و سیاست خارجی کشور است. در عوض، کلینتون ظاهرا به مشاوران و گروههای فشار گوش میدهد که رأی او را میزنند و میگویند: «یکی به نعل بزن و یکی به میخ تا کسی را نرنجانی.» مصلحتهای سیاسی کلینتون زمانی قابل توجهتر میشود که به تمایل بوش در به چالش کشیدن باورهای حزبی جمهوریخواهان بنگریم. او با جناح راست ارتدوکس در مورد طیفی از مسائل اختلاف نظر دارد؛ مانند مهاجرت، تغییرات آب و هوایی و استانداردهای آموزشی مشترک و مهم. پس از عادیسازی رابطه اوباما با کوبا اما جب موضعی متفاوت اتخاذ کرد: «ما نیاز نداریم که توریست هایمان برای حمایت از دولت شکست خورده کوبا به هاوانا بروند.» در هر حال، بوش و کلینتون بهرغم تفاوت در مواضع سیاسی و تفاوت در بسیاری از موضوعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اما یک شباهت دارند: هر دو دارای نام خانوادگی و برندی آشنا در سیاست آمریکا هستند.
ارسال نظر