خاورمیانه در حال فروپاشی است

ولی نصر، رئیس دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه جان هاپکینز و مشاور سابق جرج بوش و باراک اوباما در گفت‌وگو با سایت شورای روابط خارجی آمریکا به بررسی وضعیت خاورمیانه و روابط اعراب و ایالات‌متحده آمریکا پرداخت. او در این گفت‌وگو می‌گوید: اعراب معتقدند مذاکرات هسته‌ای موفق خواهد بود و احتمال یا پتانسیل همکاری گسترده‌تری با ایران وجود خواهد داشت.


مذاکرات هسته‌ای ایران به روزهای پایانی نزدیک می‌شود. با توجه به وحشتی که اعراب از به نتیجه رسیدن مذاکرات دارند آیا فکر می‌کنید آمریکا توانست در مذاکرات کمپ دیوید با اعراب آنها را نسبت به فرآیند نهایی این مذاکرات قانع کند؟


هدف دولت این بوده که بگوید اطمینان‌های کافی به متحدانش داده است اما واقعا چنین نشده است. متحدان چیزی فراتر از آن نشست می‌خواستند؛ آنها اطمینان‌های جدی‌تری از دولت می‌خواستند. آنها حتی پیش از کمپ دیوید هم می‌دانستند که چنین امری اتفاق نخواهد افتاد. مساله بزرگ‌تر معامله هسته‌ای ایران نیست بلکه این است که شما دولتی را می‌بینید که تعهد به خروج از منطقه را داده است. اعراب به دنبال پیمان‌های امنیتی هستند که شامل تعهد دوباره آمریکا به منطقه باشد و روشن است که به آن تعهد نخواهند رسید. بنابراین، این مساله می‌تواند کل رابطه آینده با آمریکا را برای اعراب همچنان سوال برانگیز جلوه دهد.


از این موضع اوباما چه برداشتی می‌کنید که می‌گوید آمریکا امنیت مضاعفی به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس می‌دهد- تضمینی امنیتی شبیه به «متحدان غیرناتو»- اما بزرگ‌ترین تهدید اعراب داخلی است نه خارجی؟


در اینجا تفاوت نظر وجود دارد. ایالات‌متحده می‌خواهد به تهدیدات مرزی مانند تهاجم زمینی یا هوایی اشاره کند. بسیاری از کشورهای عربی انتظار حمله زمینی یا دریایی از سوی ایران را ندارند. اعراب تهدید اصلی را به‌ ادعای خودشان از مداخلات ایران در امور داخلی‌شان می‌بینند؛ جایی که این کشور برای خود نفعی می‌بیند خواه این مشاجرات بر سر قدرت در بحرین یا یمن باشد یا گسستگی میان قدرت‌های «سنتی» و «جوان» یا کشورهای ثروتمند و فقیر عرب. دولت اوباما معتقد است که مساله داخلی اعراب همانا آسیب پذیری‌ است که این کشورها در داخل دارند و باید به آن توجه کنند. اوباما می‌خواهد به اعراب بگوید که او میلی به دفاع از آنها در برابر تهدید اصلی - که داخلی است- ندارد. حتی در مساله دفاع خارجی از اعراب، عرب‌ها خواستار این هستند که این دفاع در قالب پیمان یا توافقی درآید در حالی که ایالات‌متحده می‌گوید به آنها سلاح می‌دهیم تا خودشان امنیت خود را تامین کنند. اصل ۵ ناتو (اصل دفاع جمعی) در اینجا مصداق ندارد. اعراب خواستار تضمین رابطه‌ای خاص از سوی آمریکا هستند. آنها می‌گویند: «ما فکر می‌کنیم خاورمیانه منطقه‌ای استراتژیک برای آمریکاست و به همین دلیل رابطه ما با شما هم باید به همان اندازه مهم باشد.» در نظر اعراب، یک توافق امنیتی تنها چیزی است که واقعا نشان می‌دهد آمریکا به آنها تعهد دارد.


تاکید بر ‌ترس در میان دولت‌های عربی شاید به این معنا باشد که توافق هسته‌ای توافقی یک طرفه نخواهد بود بلکه زمینه را برای چانه زنی بزرگ میان واشنگتن و تهران بر سر منطقه فراهم خواهد کرد. این مساله چقدر منطقی و محتمل است؟


اعراب این را جدی گرفته‌اند. رفتاری که آنها در پیش گرفته‌اند نشان می‌دهد که اعراب معتقدند مذاکرات هسته‌ای موفق خواهد بود و احتمال یا پتانسیل همکاری گسترده‌تری با ایران وجود خواهد داشت. بحث‌های زیادی صورت گرفته که تفاوت نظر جدی میان ایران و آمریکا در سوریه و یمن وجود دارد. اما اعراب می‌گویند مساله این نیست و چیز دیگری می‌بینیم. در نظر واشنگتن، مدیریت اتحادها به معنای درک این است که متحدان تان چگونه منافع خود را می‌بینند، نگرانی هایشان چیست و چگونه تصویر را می‌بینند، نه اینکه شما (واشنگتن) چگونه می‌بینید.


آیا توافق هسته‌ای احتمالا به معنای بازتعریف سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا است؟


مسیر روابط هموارتر و نرمال‌تر میان ایران- آمریکا با چالش‌های زیادی همراه است اما مذاکرات یک تابوی مهم را شکست. این مذاکرات یک واقعیت اساسی را تغییر داد: اینکه تابوی مذاکره میان دو کشور شکست و آنها با یکدیگر دور یک میز نشستند؛ اینکه می‌توانند سر چیزهایی با هم توافق کنند؛ اینکه سیاستمداران ایرانی و آمریکایی می‌توانند روابطی کاری با هم داشته باشند. اما پس از این توافق، هر دو کشور در عرصه سیاست داخلی دشواری‌هایی خواهند داشت که باید با آن دست و پنجه نرم کنند. اجرای آن می‌تواند با مکث‌های زیادی همراه باشد. خاورمیانه‌ پیرامون ایران و زیر پای آمریکا در حال فروپاشی است. سوریه در معرض فروپاشی کامل است، عراق بر آستانه ایستاده است و لیبی در معرض انفجار است. یمن به وضعیتی دچار شده که می‌بینید. کشورهای بسیار آسیب‌پذیر دیگری هم وجود دارند. ایران و آمریکا ممکن است همکاری‌هایی در یک حوزه و ستیزهایی در حوزه دیگر داشته باشند. مذاکرت هسته‌ای یک معامله بزرگ است اما به معنای چانه‌زنی بزرگ یا عادی‌سازی روابط نخواهد بود. روابطی آرام‌تر میان ایران و آمریکا در بهترین حالت یک دهه طول می‌کشد.


عربستان سعودی می‌گوید اگر ایران قابلیت‌های هسته‌ای خود را حفظ کند، به راه رقیب خود خواهد رفت. بنابراین، معامله عدم تکثیر بر عکس باعث تکثیر قابلیت هسته‌ای در خاورمیانه می‌شود.


این ممکن است. اما هر کشوری که به آن راه برود باید تحلیل هزینه - فایده انجام دهد. آیا آن کشور خطر به زیر تحریم‌های اقتصادی بین‌المللی رفتن را به جان می‌خرد؟ در نهایت، اگر عربستان آنچه را که می‌خواهد بررسی کند، هزینه‌هایش را بسنجد و ببیند چگونه می‌تواند به آن دست یابد، در آن صورت عطای آن را به لقایش خواهد بخشید. یک سلاح هسته‌ای عربستانی تبعاتی برای اسرائیل و معاهده عدم تکثیر خواهد داشت. اکنون این هیاهویی بیش نیست. آن چیزی که روی میز است واکنش ایالات‌متحده است. ایالات‌متحده، پاکستان را به دلیل برنامه هسته‌ای‌اش مورد تحریم قرار داد؛ هرچند پاکستانی‌ها هم همین استدلال را داشتند: اینکه اگر هند داشته باشد ما هم باید داشته باشیم. در مجموع، پاسخ ایالات‌متحده به چنین تصمیماتی استقبال از استدلال‌های استراتژیک برای قابلیت هسته‌ای به خاطر ارزش اسمی اش یا دادن اختیار تام به آنها نیست. شاید تنها بازیگری که به او اجازه دادیم اسرائیل بود اما در برابر پاکستان، هند، لیبی و کره‌شمالی، آمریکا روش مجازات و تنبیه برای هسته‌ای شدن شان را انتخاب کرد. آن کشورها هزینه دنبال کردن این مسیر را پرداختند فارغ از اینکه آیا دارای استدلال استراتژیک معتبر بودند یا خیر.