هزینههای نظامیگری
استفان والت استاد دانشگاه هاروارد حمله به ساختمان پارلمان کانادا در روز چهارشنبه هفته گذشته باعث شد که دوباره پرسشهای آشنا جان بگیرد، از جمله اینکه رهبران دموکراتیک با حوادثی از این قبیل چگونه باید برخورد کنند؟ مرگ سرباز پارلمان که درخور یک بزرگداشت عالی است، بحث را کمی فراتر از این موضوع پیش میبرد و باید در این باب بحث کرد که چگونه حوادثی از این دست را باید درک کرد و سیاستمداران و جامعه کانادا چه واکنشی باید انجام دهند؟ آیا باید این حادثه را یک موضوع برنامهریزی شده دانست و آن را به نرمی تحلیل کرد یا اینکه باید منتظر راه افتادن یک سیل خروشان بود.
استفان والت استاد دانشگاه هاروارد حمله به ساختمان پارلمان کانادا در روز چهارشنبه هفته گذشته باعث شد که دوباره پرسشهای آشنا جان بگیرد، از جمله اینکه رهبران دموکراتیک با حوادثی از این قبیل چگونه باید برخورد کنند؟ مرگ سرباز پارلمان که درخور یک بزرگداشت عالی است، بحث را کمی فراتر از این موضوع پیش میبرد و باید در این باب بحث کرد که چگونه حوادثی از این دست را باید درک کرد و سیاستمداران و جامعه کانادا چه واکنشی باید انجام دهند؟ آیا باید این حادثه را یک موضوع برنامهریزی شده دانست و آن را به نرمی تحلیل کرد یا اینکه باید منتظر راه افتادن یک سیل خروشان بود. میتوان با نگاهی بدبینانه این تک ترور را سر آغاز نظریه برخورد تمدنها تلقی کرد و دنبال پاسخی بود که غرب پس از حملات ۱۱ سپتامبر ارائه داد.
وقتی رفتارهای مشابهی صورت میگیرد اشتباه است که پاسخ را با خشونت داد. چنانچه میدانیم داستانهای تراژیک مشابهی اتفاق افتاده است، مثل کشتار در مدارس آمریکا و سایر کشتارهای دستهجمعی. در جوامع مدرنی که حمل انواع اسلحه آزاد است، وقوع چنین حوادثی قابل پیشبینی است.
با در نظر گرفتن تروریسم جهانی، مساله پیچیدهتر از آن است که با نقش نظامی بتوان آن را حل کرد. درست مثل نقشی که کشورهای غربی در افغانستان، عراق، یمن یا پاکستان ایفا کردند. آنچنانکه «گلن گرین والد» در ستون پر بحث خود مینویسد: هیچ کشوری، حتی کانادا، انتظار نمیرود که از نیروی نظامی خود در خارج از مرزهایش استفاده کند. حال آن مرد مهاجم به پارلمان ، دزدی مسلح باشد یا تروریستی جداافتاده از کاروان خود.
برای توضیح حوادث اینچنینی نه به کسی حق میدهم و نه از مهاجمان وطنی دفاع میکنم. باید یادآوری کنم که این مسائل از ناکجاآباد به یکباره رخ نمیدهد. هر چند که بسیاری از این حوادث تاسفبرانگیز است، اما به شدت قابل پیشبینی است. اینکه اقدامات انجام شده در خصوص این حملات عاقلانه بوده یا اشتباه، پرسشی جداگانه است. اما باید در مورد هزینه اقداماتی هم که در حوزه سیاست خارجی انجام میدهیم، دقت نظر داشته باشیم.
این حقیقت دارد که ایالات متحده به همراه متحدانش هر هزینهای را برای جاهطلبیهایشان میکنند اما از خطمشی سیاسی درست که رایگان است استفاده نمیکنند. آنها توانستند با حمله نظامی به چند کشور خارجی نظام سیاسیشان را تغییر دهند. پس از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، آمریکا در تبیین خط مشی سیاسی خود به برخی از کشورهایی که آنها را تروریست خطاب کرد، گفت که آنها از آزادی ما متنفر هستند. آمریکاییها گفتند که توانستند کشور عراق را که در آن بعثیها حاکم بودند، به زیر بکشند، بدون آنکه برای این موضوع عرق بریزند اما برخی مقامات بلندپایه آمریکایی اعلام کرده بودند که ماندن در آن کشور هزینهزاست. در داخل کشور نیز هیچکس در مورد ماجراجوییهای آمریکا در خارج از کشور سخن نگفت. نگفت که این ماجراجوییها در خارج باید بهگونهای باشد که کمربندمان در داخل سفت بسته شود یا به آرامی مالیاتها را افزایش دهیم. در عوض، چه چیزی نصیب آمریکا شد؛ «چندین کسری بودجه بزرگ».
وقتی چنین فرضیاتی را میپذیریم و میگوییم که دخالت کردن کشور آمریکا در امور خارجی خوشایند کل مردم آمریکاست و به صراحت تاکید میکنیم از بمباران شدن آنها مردم ما لذت میبرند، پس چرا باید شوکه شویم وقتی یک نفر از شورشیان داخلی دست به انتقام میزند. ما اصلا نباید شگفتزده شویم. هیچ کشوری بدون آنکه هزینهای متقبل شود نمیتواند دست به اشغال کشوری دیگر بزند، حتی اگر مخالفان ما در آن کشورها در اقلیت باشند. آنهایی که مخالف ما هستند، اگر زورشان به ما نمیرسد، در مقابل سعی میکنند که در داخل کشور به آمریکا ضربه بزنند. هرچند که بیشتر حملات، بهدلیل اختیارات فراوانی که قانون به آژانسهای اطلاعاتی داده است، خنثی میشود اما تک ضرباتی هستند که به ما وارد میشود. حمله اوتاوا هنوز از یادمان نرفته است. در یک مسابقه دومیدانی چندین نفر از هموطنان ما کشته شدند.
خوشبختانه، خسارت و تهدیدی که آنها میتوانند داشته باشند اندک است. چرا که تهدیدات بزرگتری وجود دارد که آنها عاجز از انجامش هستند. اوایل سالجاری، «استفان بانهلی»، وزیر کانادا درمورد تروریسم هشدار داد و گفت که تروریسم امنیت ملی کانادا را تهدید میکند. اگر این مورد بهعنوان یک حمله تروریستی برای کانادا در نظر گرفته شود، باید گفت که کانادا در امنیت کامل به سر میبرد. در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، دهها کانادایی در نیویورک کشته شدند و پس از آن چندین توطئه تروریستی در این کشور کشف و خنثی شد. کشته شدن یک نفر در حمله تروریستی در مقایسه با سایر کشورهایی که مورد حمله تروریستی قرار میگیرند بسیار ناچیز است، حتی این مورد با کشتهشدگان حوادث طبیعی سایر کشورها قابل مقایسه نیست. هزینه واکنش ما در مقایسه با حملاتی از این دست که صورت میگیرد، ممکن است چندین برابر باشد. در حوادث ۱۱ سپتامبر، ۳ هزار تن کشته شدند و کل داراییهایی که از بین رفت نزدیک به ۶۰ میلیارد دلار بود. اما واکنش آمریکا هزینههای بیشتری برای کشور در پی داشت.
تنها با احتساب حملات آمریکا به عراق و افغانستان ایالات متحده نزدیک به ۳ تریلیون دلار هزینه کرد و جان ۶ هزار سرباز آمریکایی هم گرفته شد. برخی حتی میگویند میزان خسارت جانی که در این دو جنگ به آمریکا وارد شد بیشتر از آمارهای رسمی است که ارائه شده است. با این پیشزمینهها باید پرسید کانادا به چه سمتی خواهد چرخید؟ خودم نمیتوانم قاطعانه پاسخ دهم؛ اما بیایید سخنرانی استفن هارپر، نخستوزیر کانادا را در فردای حمله به پارلمان مرور کنیم: دچار سوءتفاهم نشویم. کانادا از هیچ چیزی نمیترسد. کانادا هرگز از چیزی نخواهد ترسید. درواقع این حوادث باعث میشود که ما قویتر شویم و و تلاشهایمان را دوچندان کنیم. آژانسهای اطلاعاتی ما هر قدمی را که لازم باشد اجازه دارند بردارند. این حوادث باعث میشود که تلاشهایمان را دو برابر کنیم و با متحدان خود همکاری بیشتری داشته باشیم.
ارسال نظر