لطفا ترمز را بکشید!
فرید زکریا ترجمه: حسین موسوی منبع: واشنگتن پست از زمان آغاز بحران در سوریه، خطمشی اوباما درخصوص این کشور میلنگید، دلیل آن هم فاصله حرف تا عمل وی بوده است. او هر بار همین استراتژی را تکرار میکند. چنانچه در سخنان اوباما اشاره شده است وی هدف اصلی ایالات متحده را نابودی گروه خلافت خود خوانده اسلامی اعلام کرده است. اوباما اما الان به شدت تحت فشار است تا یک اقدام نظامی تمام عیار در سوریه انجام دهد. این راه قطعا به ترکستان است و با شکست مواجه خواهد شد. در واقع، رئیسجمهوری باید لفاظیهای شعرگونهاش را رها کند و روی یک راهبرد دست یافتنی متمرکز شود. این استراتژی باید «مهار» داعش باشد.
افزایش میدان جنگ در سوریه باعث میشود که آمریکا به اهداف عینی خود در سوریه نرسد و هرج و مرج در این کشور بیش از پیش افزایش و جنگ با پیامدهای غیرمنتظرهای خاتمه یابد. حقیقت این است که واشنگتن روی زمین شرکای محلی قابل اتکایی ندارد. باید بدانیم که چیزی به نام ارتش آزاد سوریه وجود خارجی ندارد. یک گزارش تحقیقاتی وابسته به کنگره خاطر نشان میکند که ارتش آزاد سوریه اصلا یک گروه سازمان یافته با یک مرکز فرماندهی نیست و ساختار مرکزیاش برد ملی ندارد. یکی از نیروهای اطلاعاتی ایالات متحده چندی پیش اعلام کرد که در میان مخالفان بشار اسد تنها ۱۵۰۰ نیروی نظامی وجود دارد. او میگوید: ما گروهی را که ارتش آزاد سوریه مینامیم در واقع از همین تعداد افراد تشکیل شدهاند و آنها نیز تنها وجه اشتراکشان مخالفت با اسد و گروه خلافت خود خوانده اسلامی است. البته امیدواریم که به راستی با داعش مخالف باشند.
جاشوا لندیس، دانشآموخته علوم سیاسی که وبلاگ «Syria Comment» را اداره میکند تخمین میزند که حکومت اسد کنترل نیمی از سوریه را در اختیار دارد و از قضا از جمعیت بالایی هم برخوردار است. خلافت خود خوانده اسلامی هم در حدود یکسوم از کنترل این کشور را به دست گرفته است و باقی شبهنظامیان تروریستی نیز در حدود ۲۰ درصد از خاک سوریه را تحت سیطره خود دارند. اما بیشتر این مخالفان از دشمنان سرسخت آمریکا هستند و از انشعابات القاعده به حساب میآیند. گروههای غیربنیادگرا هم در حدود ۵ درصد از خاک این کشور را تحت تسلط خود دارند. لندیس مینویسد که واشنگتن از این گروههای غیربنیادگرا به شدت حمایت میکند و این گروه اندک نیز به ۷۵ گروه تقسیم میشوند. راهبرد ایالات متحده درباره افزایش حملات هوایی به سوریه حتی اگر با حمله زمینی همراه شود، از پیش شکست خورده است. چرا که این گروهها ناسازمانیافتهترین و ضعیفترین گروههایی هستند که حتی نتوانستهاند با نیروهای داعش بجنگند. در نهایت اینکه آنها با گروههای کوچکتری همچون گروه خراسان و جبهه النصره در حال جنگیدن هستند. چنین راهبردی باعث میشود که سوریه بیثباتتر از پیش شود و هر روز از دل این آشفتگی خبرهای بمبگذاری و هرج و مرج بشنویم. از دل چنین رویکردی دوباره گروههای تندرو رشد میکنند. سه سال پیش میشد به منتقدان پاسخ بهتری داد، زیرا مخالفان سکولارتر و دموکراتیکتر به نظر میرسیدند.
حتی این موضوع یک وهم و خیال است. این درست است که در ماههای نخست، اعتراضها با افراد لیبرال و دموکرات آغاز شد اما این نکته را هم در نظر بگیرید که در لیبی و مصر وضع به همین منوال بود ولی با گذشت زمان، نیروهای پرشورتر و تندروتر به پیروزی رسیدند. این یک الگوی آشنا در انقلابها است، مثل انقلاب روسیه و فرانسه. این دو انقلاب با لیبرالها شروع و به رادیکالها ختم شدند. برای آنکه راهبرد آمریکا در مورد سوریه درست عمل کند باید از دوبال سیاسی و نظامی استفاده کرد. از بال نظامی برای محو داعش و از بال سیاسی هم برای ایجاد ثبات. بال نظامی که به شدت ضعیف است و بال سیاسی هم اصلا وجود خارجی ندارد.
نکته حیاتی این است که این خشونتها در سوریه و عراق توسط تندرها کلید خورده است. این شورشها هم با حمایت کشورهایی همچون عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر همراه بوده است. هر کدام از این کشورها از گروههای مورد علاقه خود حمایت میکردهاند. همین موضوع باعث شد که ماجرا در سوریه و عراق بیش از پیش گره بخورد و وارد فاز پیچیدهای شود.
راهحل سیاسی ایالات متحده که به شدت بهدنبال مهندسی کردن آن است، شاید همان تقسیم قدرت در دو پایتخت باشد. این راهحل پیش از این در عراق تجربه شده بود: با ۱۷۰ هزار سرباز، دهها میلیارد دلار با مدیریت دیوید پترائوس، او ماهها پیش از اینکه نیروهای آمریکایی خاک عراق را ترک کنند به این کشور سفر کرده و برای این موضوع میانجیگیری کرده بود. این قسمت از دنیا جایی نیست که تکثرگرایی کارکرد داشته باشد، البته لبنان در این میان یک استثنا است. این کشور هم زمانی به این نقطه رسید که ۱۵ سال خونین از جنگهای داخلی را تجربه کرد و از میان هر ۲۰ نفر یک تن بهطرز فجیعی کشته شده بود.
تنها شانس مهار خلافت خودخوانده اسلامی تقویت همسایگان آن است. کشورهایی که قلبا دوست دارند با نیروهای داعشی بجنگند و با راهکار سیاسی به مشکلات غلبه کنند. این کشورها میتوانند شامل عراق، لبنان، اردن، ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس باشند. بزرگترین چالش در عراق این است که سنیها و دولت را به سازش برسانیم تا از این طریق سنیها بتوانند راسا علیه داعش دست به اسلحه شوند. موارد دیگری هم هستند که برای مبارزه با این گروه تروریستی لازم است، از جمله حمله هوایی به اهداف کلیدی داعش، جلوگیری از سرریز شدن نیروهای خارجی به این دو کشور، زیر نظر گرفتن تحرکات افرادی که احتمال پیوستن به داعش را دارند و در نهایت حمایت از کشورهای همسایه و جلوگیری از نفوذ تندروها به داخل مرزهای دو کشور عراق و سوریه. دولت اوباما بهدنبال پیاده کردن بسیاری از این فاکتورها است. این اهداف عینی باید با جدیت دنبال شوند و لزوما از لفاظیها نیز دوری شود، در غیر این صورت آمریکا باید خود را برای یک شکست دیگر آماده کند.
ارسال نظر