غیبت مرد مرموز

محمدحسین باقی- غیبت «کیم جونگ اون»، رهبر کره‌شمالی که به مدت تقریبا یک ماه به طرز مرموزی از انظار عمومی ناپدید شده بود، به شایعاتی دامن زد که طیفی از احتمالات از سکته مغزی گرفته تا کودتا را در مورد او برانگیخت. به تازگی اما یک روزنامه کره‌جنوبی گزارش داد که او پس از عمل جراحی «مچ پا» دوران نقاهت را می‌گذراند. روزنامه «چوسان ایلبو» - پرتیراژترین روزنامه کره‌جنوبی- به نقل از منابعی که نخواستند نامشان فاش شود دیروز سه‌شنبه گزارش داد که رهبر کره‌شمالی که مچ هر دو پایش شکسته بود در اواسط سپتامبر زیر تیغ جراحی رفت و غیبت او به همین دلیل بود. این منبع به روزنامه «چوسان ایلبو» می‌گوید: «من شنیدم که کیم جونگ اون در ماه ژوئن هنگام بازدید از محلی مچ پای راستش شکست و این هم به دلیل تجمع بازدیدکنندگان بود که وی را هُل داده بودند. پس از اینکه او مراقبت چندانی نکرد و از بیمارستان خود را مرخص کرد، هنگام حرکت مچ پای چپش هم شکست.» این منبع به روزنامه ایلبو می‌گوید «عمل او در کلینیک Bonghwa انجام شد؛ کلینیکی که فقط به اعضای بلندمرتبه حزبی و رهبران این کشور اختصاص دارد.» هر نوع بی‌خبری از رهبر کره‌شمالی که «غیرقابل نفوذترین» و «مرموزترین» کشور در جهان لقب گرفته به شایعاتی دامن می‌زند اما تایید این اخبار همیشه دشوار بوده است. چنین وضعیتی در دوران حکومت کیم پدر (کیم ایل جونگ) و پدربزرگ (کیم ایل سونگ) هم سابقه دارد. کیم پدر مدتی از انظار غایب بود که ناگهان خبر از سکته مغزی و درگذشت او منتشر شد.

با این حال، از زمانی که کیم جوان رهبری این کشور را پس از مرگ پدرش در دسامبر ۲۰۱۱ در دست گرفت، اخبار در مورد او با آب و تاب بیشتری منتشر می‌شود و این سنتی مالوف در کره‌شمالی است که هاله‌ای از تقدس پیرامون رهبر این کشور می‌تند. «آنا فیفیلد» گزارشگر واشنگتن پست می‌گوید: در ماه جولای و هنگام مراسم بیستمین سالگرد پدر بزرگش «کیم ایل سونگ»، تصویری از رهبر کره‌شمالی منتشر شد که نشان می‌داد او «لنگ لنگان» در حال راه رفتن است و همین منجر به گمانه زنی‌هایی در مورد سلامتی او شد. اما شایعات در مورد او هفته گذشته دوباره آغاز شد آن‌گاه که «کیم جوان» - رهبر نسل سوم کره‌شمالی- در جلسه منظم «مجمع عالی خلق» (مهم‌ترین نهاد تصمیم‌گیری در کره‌شمالی که سیاست‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی این کشور را تعیین می‌کند) حضور نیافت. او از ۳ سپتامبر به بعد یعنی زمانی که با همسرش در یک کنسرت حضور یافت دیگر در انظار عمومی دیده نشد. خبر از آنجا بازتاب وسیعی یافت که تلویزیون دولتی کره‌شمالی با اطلاع از شایعات فراوان در مورد مرگ «کیم جونگ اون» اعلام کرد که «جانشین بزرگ»- لقبی که در این کشور به کیم جونگ اون داده می‌شود- در

«شرایط سختی» است.

***

مفسران خارجی حدس می‌زنند که «کیم» به نقرس مبتلا است؛ بیماری‌ای که در خانواده «کیم» ارثی است. برخی دیگر هم دلیل آن را افراط در خوردن و نوشیدن ذکر کرده اند. دیابت و فشار خون بالا هم دلیل احتمالی دیگری برای غیبت او گزارش شده است. «ویبو»- نسخه چینی توییتر- این هفته مملو از اخبار و گزارش‌هایی بود که «جو میونگ راک»- مورد اعتمادترین فرد برای رهبر کره‌شمالی- که چهار سال پیش در سن ۸۲ سالگی درگذشت، «کیم» را در کودتایی سرنگون کرده و معاونان خود را برای مذاکره به کره‌جنوبی فرستاده است. این خبر آن‌قدر در فضای «ویبو» شیوع یافت که روزنامه «گلوبال تایمز» - یکی از روزنامه‌های دولتی چین- تفسیری را روز دوشنبه (پریروز) منتشر کرد با این عنوان: «برای کسانی که شایعه کودتا را مطرح می‌کنند، خیلی بامزه است؟» این روزنامه در ادامه افزود: «اینترنت بازانی که دیدگاه تندی دارند نمی‌توانند معرف باورهای چینی باشند و نگرش چین به کره‌شمالی تغییری نکرده است.»

***

امروز هر که در کره‌شمالی در قدرت حضور دارد، سن و سالش دست کم دو برابر «کیم جونگ اون» است و بسیار با تجربه‌تر از او است. هر گونه انحراف - حتی یک جمله - در کره‌شمالی سرنوشتی جز تبعید و در بدترین حالت مرگ ندارد. سلسله کیم و کیش شخصیت این خانواده یک واقعیت تیره و تاری را در خود پنهان دارد: دولت پلیسی خشن و خفقان‌آوری که تنها وظیفه نیروهای امنیتی اش اعمال کنترل بر ملت خویش است؛ برایش مهم‌ نیست که این ملت تا چه حد در فقر و بدبختی و سرکشی غوطه‌ور باشد. درست است که «کیم جونگ ایل» اجازه داد بازارهای خصوصی کوچکی شکل بگیرد اما پس از قحطی دهه ۹۰ دیگر هیچ بازاری باقی نمانده است. حزب کارگران حاکم کره‌شمالی و وزارت امنیت دولت حاضر به از دست دادن تاج و تخت خود نیستند. کره‌شمالی کشوری است با باج‌های گزاف تحت عنوان مالیات از مردم و مسوولان ارشدی که سهام‌های میلیونی از شرکت‌های دولتی و تجارت قاچاق در هر چیزی، از سلاح گرفته تا دارو، دارند. آیا واژگون کردن وضع موجود میسر است؟ در قاموس کیم جونگ ایل، سیاستی به نام عنوان «اول نظامیان» وجود داشت که منافع آنها را حتی برتر از منافع حزب می‌شمرد. پسر نیز در این مسیر تا اطلاع ثانوی به راه پدر می‌رود. پدر و پسری که به نوشته اکونومیست «نرمخویی در آنان راه ندارد.»