اسکاتلند مستقل میشود؟
بریتانیا در آستانه تجزیه
محمدحسین باقی: در عصر طلایی امپراتوری بریتانیا جملهای ورد زبانها بود: « خورشید هیچگاه در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکند.» مساحت نواحی تحت حکومت امپراتوری بریتانیا در سال ۱۹۲۲ به بیش از ۳۳ میلیون کیلومتر مربع و جمعیت امپراتوری به بیش از ۴۵۰ میلیون نفر رسید، و بهاین ترتیب امپراتوری بریتانیا بر بیش از یک چهارم از خشکیهای کره زمین و یک چهارم جمعیت جهان در آن دوران تسلط داشت. اما این بار میتوان جمله بالا را عوض کرد و گفت:«خورشید در پادشاهی بریتانیا در حال غروب است.» این غروب بسیار غمانگیز است؛ چرا که بخشی از پیکره بریتانیا - و نه مستعمرات این کشور- قرار است از این کشور جدا شود.
تا همین اواخر کسی در خارج از اسکاتلند این احتمال را جدی نمیگرفت که باثباتترین و با دوامترین کشور (تنها کشور در کره زمین که طی ۳۰۰ سال گذشته تهاجم نظامی، انقلاب یا جنگ داخلی در آن روی نداده) ممکن است به زودی بخشی از پیکره خود را از دست دهد و کشور جدیدی از دل بریتانیا بر روی نقشه جهان نقش بندد. این مساله اکنون کاملا قابل تصور به نظر میرسد که «پادشاهی متحده بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی» پس از همهپرسی استقلال اسکاتلند دیگر «پادشاهی متحده» نخواهد بود و زنگ خطر ممکن است برای سایر کشورهای درون بریتانیا هم به صدا درآید. دولت اسکاتلند قرار است در ۲۷ شهریور ۱۳۹۳ (۱۸ سپتامبر ۲۰۱۴) برای جدایی اسکاتلند از کشور بریتانیا، همهپرسی برگزار کند. وضعیت نظرسنجیها سیری سینوسی دارد و نمیتوان به آن استناد کرد؛ چرا که هر کسی از ظن خود یار استقلال یا عدم استقلال میشود.
هواداران استقلال دست بالا دارند
با این حال، در نظرسنجی جدیدی که «الجزیره» به نقل از «YouGov» روز یکشنبه منتشر کرد هواداران استقلال ۵۱ درصد و مخالفان استقلال ۴۹ درصد رای کسب کرده بودند. فارغ از تمام این نظرسنجیها اما به نظر میرسد فروپاشی بریتانیای کبیر احتمالی واقعی باشد. «آناتولی کالتسکی» - روزنامهنگاری که از سال ۱۹۷۶ برای «اکونومیست»، «فایننشال تایمز» و «تایمز لندن» کار میکند- میگوید تغییر در افکار عمومی تاثیری آشکار دارد: مناظره تلویزیونی که هفته پیش برگزار شد به نفع آلکس سالموند تمام شد. او مینویسد: این فرض که مسائل و مشکلات اقتصادی، اسکاتلندیها را در خود غرق خواهد کرد اشتباه است. به نظر میرسد در حال حاضر، بسیاری از رایدهندگان بیشتر بر پیامدهای سیاسی استقلال تمرکز داشته باشند. بسیاری از اسکاتلندیها همهپرسی را فرصتی برای تبدیل کشور خود به سبک سوسیال دموکراسی منطقه اسکاندیناوی مینگرند و به دنبال «ابراز روح ملی جمعی» هستند که از سوی محافظهکاری انگلیسی به ویژه پس از انتخاب مارگارت تاچر در سال ۱۹۷۹ سرکوب شده است. این واقعیت که اسکاتیها در انتخابات گذشته بریتانیا نمایندهای محافظهکار به پارلمان نفرستادند شاهدی است روشن از این واگرایی ایدئولوژیک. آنچه برای بریتانیا اهمیت دارد همانا مخدوش شدن اعتبار سیاسی این کشور پس از استقلال اسکاتلند است؛ استقلالی که الکس سالموند تیر خلاص را به قلبش شلیک کرده است.
استقلال پس از سه قرن
پادشاهی اسکاتلند در سدههای میانه کشوری مستقل بود. پیوند اسکاتلند با انگلستان به شکل رسمی در سال ۱۶۰۳ آغاز شد که جیمز ششم، پادشاه اسکاتلند تاج و تخت انگلستان را به ارث برد و به شاه جیمز اول در این کشور بدل شد. اسکاتلند و انگلستان هنوز روی کاغذ از هم جدا بودند، اما تاج پادشاهی هر دو این کشورها را بهطور اتفاقی یک نفر بر سر گذاشت. این شرایط تا تصویب «قانون اتحاد» در سال ۱۷۰۷ که پادشاهیهای انگلستان و اسکاتلند را تا امروز به یکدیگر ملحق ساخته، ادامه داشت. بهرغم اتحاد سیاسی در بریتانیای کبیر، کشور اسکاتلند دارای نظام حقوقی و آموزشی مستقل از انگلستان، ولز و ایرلند شمالی است. اما در امور سیاسی بینالمللی مانند عضویت در جامعه اروپا و سازمان ملل متحد، بریتانیای کبیر بهعنوان «یک کشور» عمل میکند. دولت محلی اسکاتلند اعلام کرده که با حفظ برنامههای عدالت اجتماعی، ایجاد شرایط رقابتی و دسترسی به درآمد نفت و گاز دریای شمال، قادر خواهد بود در صورت رای موافق مردم، پس از ۳۰۷ سال یکپارچگی با انگلستان، کشور مستقل اسکاتلند را بار دیگر تاسیس کند.
شورش علیه کامرون
مشکلات بلافاصله پس از همهپرسی آغاز خواهد شد ،چرا که رای به استقلال احتمالا باعث شورش علیه دیوید کامرون از سوی اعضای جناح راست حزب او میشود که نام تاریخیاش «حزب محافظهکار و طرفدار اتحاد» است. آنچه مقامهای بریتانیایی بر آن تاکید میکنند «اعتبار سیاسی» بریتانیاست. «دنی الکساندر» وزیر امور اسکاتلند در کابینه بریتانیا در سخنرانیای که در موسسه «چتم هاوس» داشت بر نکاتی چند انگشت گذاشت. وی ضمن دفاع از همگرایی و پیوستگی بریتانیا و اسکاتلند تصریح کرد: در کنار هم بودن باعث ثروتمندتر شدن بریتانیا، رفاه بیشتر و وزن بیشتر بریتانیا در امور جهانی خواهد شد. او افزود: «بهعنوان بخشی از بریتانیا، ما در زمره «چهار بزرگ» اروپایی هستیم.» وی عضویت اسکاتلند در اتحادیه اروپایی را مشکل دیگر بر میشمرد و با تاکید میافزاید اولین کاری که اسکاتلند باید انجام دهد ارائه درخواست دوباره برای پیوستن به اتحادیه اروپا خواهد بود و این فرآیندی سخت و طولانی است: «خوزهمانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپایی، پرونده عضویت را ۵ سال به تعلیق در آورد و ماریانو راخوی نخستوزیر اسپانیا هم اعلام کرد که هر منطقهای که از کشور مادر جدا شده و استقلال یابد از اتحادیه اروپا بیرون نگه داشته خواهد شد.» این امر تاثیری سخت بر اعتماد اقتصادی و فعالیت تجاری خواهد داشت. او اشاره کرد که در اتحادیه اروپا دو بودجه برای مناطق و کشورها وجود دارد: بودجه ساختاری و انسجام بخش و سیاست مشترک اقتصادی. الکساندر افزود: بودجه ساختاری به اسکاتلند کمک کرد که ساختمانهای قدیمی را به ساختمانهای جدید فرهنگی و پروژههای دیجیتال تبدیل کند. استقلال باعث میشود که این بودجه قطع شود. درصورت جدایی، هیچ بودجه و سهمی به اسکاتلند تعلق نخواهد گرفت.
فرار از محرومیت
«سارا بویاک»- ستوننویس روزنامه گاردین- موافقان و مخالفان استقلال را به دو اردوگاه «بله گویان» و «خیرگویان» تقسیم میکند. «بله گویان» گروهی هستند به رهبری آلکس سالموند رهبر حزب ملیگرای اسکاتلند که سرانجام موفق شد طی دو سال گذشته از حاشیه به متن بیاید و بحث استقلال را به رادیو و تلویزیون و حتا به وست مینستر بکشاند. این اردوگاه معتقد است که استقلال به نفع اسکاتلند است چرا که «بهطور خودکار موجب شکلگیری کشوری برابرتر و عادلانهتر میشود.» این گروه استدلال میکنند که اسکاتلند به لحاظ پیشینه تاریخی و فرهنگی و وجود اندیشمندان بزرگ، وجود منابع نفتی و هویت ملی مستقل باید استقلال یابد. این گروه بودجههای قطره چکانی از سوی لندن را رد میکنند و با اشاره به اینکه ادینبورو دومین شهر بزرگ اسکاتلند و یکی از مراکز مهم اقتصادی و بانکداری اروپا است، استقلال را تنها راه چاره میدانند.
«خیرگویان» اما معتقدند از دست دادن اشتراک منابع در بریتانیا تاثیری جدی بر کسانی خواهد داشت که کمترین درآمد را دارند. «موسسه مطالعات مالی» تخمین میزند که ۶ میلیارد پوند شکاف در منابع مالی عمومی برای استقلال اسکاتلند وجود خواهد داشت و میافزایند در صورت استقلال، اسکاتلند باید کاهشهای عمومی چشمگیری بیش از آنچه انتظارش را داشت تجربه کند و به دنبال آن مالیاتها هم بیشتر خواهد شد. بر همین اساس، برخی با طرح تئوری «محرومیت» میگویند استقلال اسکاتلند موجب فقیرتر شدن فقرا خواهد شد و همین منجر به دامن زدن به چرخه بیثباتی و در نهایت خشونت خواهد شد. با این توصیف، این گروه آینده خوبی برای استقلال متصور نیستند. آناتولی کالتسکی مینویسد همهپرسی اسکاتلند میتواند موجب انواع خطرات دیگری شود که بازارهای مالی و رهبران بینالمللی کسب و کار هنوز بهطور کامل به آن پی نبردهاند.
لندن تا ادینبورو
اما رویکرد سومی هم هست که میگوید یکی از تناقضات بحث استقلال این است در حالی که دولت اسکاتلند پیشنهاد تفویض بیشتر قدرت به پارلمان را ارائه داده اما دولت ملی در اسکاتلند قدرت را از شوراهای محلی گرفته و آنها را به بودجه مرکزی وابسته کرده است. سارا بویاک مینویسد زمان فرا رسیده تا نه تنها قدرت بیشتری درخصوص مالیات و رفاه به پارلمان اسکاتلند و دولتهای محلی بدهیم و شغل ایجاد کنیم، بلکه باید امنیت و ثبات خود را با بریتانیا گره بزنیم. این باعث میشود اسکاتلند شاهد پاسخگویی بیشتر و پیشرفت بیشتر باشد. براساس نظرسنجیهای متعددی که طی سالهای اخیر در اسکاتلند برگزار شده، حدود ۷۰ درصد مردم آن منطقه از برگزاری همهپرسی حمایت میکنند، هرچند که بخشی از آنها به جای استقلال کامل، طرفدار انتقال بیشتر قدرت از لندن به ادینبورو هستند. انتظار میرود دولت دیوید کامرون آخرین امتیازها را در آخرین روزها به طرفداران استقلال بدهد تا بتواند این اتحاد ۳۰۰ ساله را همچنان پابرجا نگه دارد. کمپین «اگر با هم باشیم بهتر است» در نظرسنجیها پیش بوده، اما در روزهای اخیر آرای خود را تا حدی از دست داده است.
ارسال نظر