سرمقاله اکونومیست به موضوع کار زنان اختصاص یافت
ما توانستیم
گروه بینالملل- شادی آذری: در عصری که به نظر میرسد دلیلی در جهان وجود ندارد که بخاطر آن جشنگرفته شود، میتوان یک دلیل یافت؛ ظرف چند ماه آینده سهم زنان در محیطهای کاری از مرز ۵۰ درصد تجاوز میکند و آنها اکثریت نیروی کار آمریکا را تشکیل خواهند داد.
انقلاب آرامی در جهان ثروتمند رخ داده است: زنان بهتدریج دنیای مشاغل را تحت سلطه گرفتهاند
گروه بینالملل- شادی آذری: در عصری که به نظر میرسد دلیلی در جهان وجود ندارد که بخاطر آن جشنگرفته شود، میتوان یک دلیل یافت؛ ظرف چند ماه آینده سهم زنان در محیطهای کاری از مرز ۵۰ درصد تجاوز میکند و آنها اکثریت نیروی کار آمریکا را تشکیل خواهند داد. هماکنون زنان اکثریت فارغالتحصیلان دانشگاهی کشورهای عضو OECD و بخش اعظم نیروهای متخصص کشورهای ثروتمند از جمله ایالات متحده آمریکا را تشکیل میدهند. زنان اداره بسیاری از شرکتهای بزرگ جهان را بر عهده دارند از شرکت پپسی در آمریکا گرفته تا آروا در فرانسه.
واقعیت این است که قدرتمند شدن زنان در عرصههای اقتصادی بزرگترین تغییر اجتماعی عصر ماست. تنها یک نسل پیش زنان عمدتا به مشاغل بدون خلاقیت و فرو مایه وابسته بودند. آنها معمولا تحت تاثیر مسائل جنسیتی قرار میگرفتند و وقتی ازدواج میکردند یا بچهدار میشدند، از کار کردن در اجتماع بازداشته میشدند. امروز آنان سازمانهایی را اداره میکنند
که زمانی آنان را شهروندان درجه دو تلقی میکردند. اکنون میلیونها زن کنترل زندگی خود را به دست گرفتهاند؛ بنابراین میلیونها مغز در مشاغل دارای بهرهوری بیشتر مشغول به کار شده است.
جوامعی که سعی به مقابله با این روند داشتند، از جمله کشورهای عربی، ژاپن و برخی کشورهای اروپای جنوبی، هزینه سنگینی را بخاطر استعدادهای هدر رفته و شهروندان سرخورده خود میپردازند. این انقلاب با تنها کمی برخورد توانست شکل بگیرد. مردان کموبیش از هجوم زنان به مشاغل استقبال کردند. اما معمولا مثبتترین تغییرات هم با مخالفتهایی مواجه میشود. شاید به همین دلیل است که هنوز دو مشکل در این زمینه به چشم میخورد. اول آنکه هنوز زنان در بالاترین سمتهای شرکتها سهم اندکی دارند.
تنها ۲ درصد از روسای بزرگترین شرکتهای آمریکا و تنها ۵ درصد از روسای شرکتهای انگلستان زن هستند. به علاوه میتوان بوضوح مشاهده کرد که میانگین دستمزدهای زنان از مردان پایینتر است. مشکل دوم اینکه دستوپنجه نرم کردن با مسائل کاری و همزمان تروخشک کردن فرزندان کاری است بس دشوار. زوجهای قشر متوسط معمولا از اینکه وقت کمی برای فرزندانشان دارند شکایت میکنند.
البته این دو مشکل تا حدود زیادی به هم مرتبطند. بسیاری از زنان فکر میکنند مجبورند بین فرزندان و کار خود یکی را انتخاب کنند. اغلب زنانی که در دهه ۲۰ زندگی خود در شرکتهای دارای فشار زیاد کار میکنند در دهه ۳۰ زندگی خود دست از کار میکشند و پس از آن هم بازگشت به کار برایشان تقریبا غیر ممکن میشود. زنانی که از مهارتهای کمتری برخوردارند داری مشاغل کم درآمدی هستند که به سختی برای نگهداری از فرزندانشان کفایت میکند.
مساله مادر بودن است، نه مسائل جنسیتی. به عنوان مثال در آمریکا زنان فاقد فرزند تقریبا هم اندازه مردان درآمد دارند اما مادران به طرز قابل ملاحظهای درآمد کمتری دارند. و دود
کم درآمدی آن مادران به چشم فرزندانشان میرود. البته انعطافپذیری محل کار هم عامل مهمی محسوب میشود. به عنوان مثال
زنان شاغل در کشورهای اسکاندیناوی از مزایای مادر شدن بهرهمند میشوند.
واقعیت این است که مشکلات موجود نباید پیشرفت شگرفی را که زنان طی دهههای اخیر بدانها دستیافتهاند تحتالشعاع قرار دهد. طی جنگ جهانی دوم وقتی مردان آمریکایی به جبههها رفته بودند دولت مجبور بود زنان را به استخدام درآورد و از آنان تصویری منتشر کند با شعار «ما میتوانیم» تا آنان را به کار کردن تشویق کند.
امروز زنان بیش از هر زمان دیگری و با بیشترین تعداد در مشاغل فعال شدهاند و با چکشی سنگین به جان سقف شیشهای افتادهاند که مانع از دستیابیشان به مشاغل مدیریتی شده است.
ارسال نظر