تازهترین سرمقاله اکونومیست به رابطه چین و آمریکا اختصاص یافت
زوج عجیب
شادی آذری
این به یک رسم ملالآور تبدیل شده است که غربیها در ارتباطات خود با چینیها سخنرانیهای خود را با اندرزی از ادبیات کلاسیک چین زینت میبخشند.
آمریکا باید در ارتباط با نزدیکترین رقیب خود از اطمینان بیشتری برخوردار باشد
شادی آذری
این به یک رسم ملالآور تبدیل شده است که غربیها در ارتباطات خود با چینیها سخنرانیهای خود را با اندرزی از ادبیات کلاسیک چین زینت میبخشند. باراک اوباما هم که در سخنان ماه جولای خود رهبران چین و آمریکا را خطاب قرار داده بود، نه تنها یک نقل قول معمول از منسیوس، حکیم معروف پیرو کنفوسیوس فیلسوف چینی نقل کرد، بلکه نکتهای تاثیرگذارتر از یائو مینگ بسکتبالیست چینی گفت: «مهم نیست که عضو جدید یک تیم باشید یا عضو قدیمی آن، مهم این است که برای منطبقسازی خود با دیگران به زمان نیاز دارید.» با وجود گذشت ۳۰ سال از برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین دو کشور که با رویکار آمدن نظام کمونیست قطع شده بود، هر دو طرف هنوز بهطرز بدی نیازمند منطبق شدن با یکدیگر هستند. مشکل اصلی تردید طرفین در مورد فرجام این روابط است. از خیلی جنبهها سرنوشت هر دو کشور مانند یک زوج بههم گره خورده است. اقتصادهای آنان به هم بافته شده است بخصوص طی یک دهه گذشته. آمریکا بزرگترین قرضگیرنده جهان و چین بزرگترین اعتباردهنده به آن است. از مساله تغییرات جوی گرفته تا احیای اقتصادی، جهان با مشکلاتی روبهرو است که نیازمند هماهنگی و همکاری چین و آمریکا است.
آبی پروسی (۱)، سرخ چینی
روابط بین دوکشور زیر سایه ترس از بروز یک جنگ تازه سرد یا حتی گرم قرار گرفته است. برخی از آمریکاییها در واشنگتن دی سی از چین به عنوان «یک پروس جدید» یاد میکنند. چین چنان به سرعت خود را به تجهیزات نظامی مجهز ساخته است که میتواند به عنوان مدافع صلح آسیا (و حق حاکمیت تایوان) آمریکا را به چالش کشد. چین بدون اعلام رسمی در حال ساخت اولین ناو هواپیمابر خود است اما ژنرالهای این کشور اغلب حتی از صحبت از آن با همتایان آمریکایی خود امتناع میورزند. زیربنای این رقابت استراتژیک رشد اقتصاد چین است. شرکتهای چینی در حال شکلدهی به مجموعههایی هستند که در آنها ردپای کشورهایی از آفریقا و آمریکای لاتین مشاهده میشود، حکومتهایی که غربیها از آنها اجتناب میکنند. ذخایر عظیم ارزی چین و بوکشیدن معاملات پرسود توسط این کشور به معنای آن است که سرمایهگذاری چین در غرب ظرف سالهای آینده به سرعت رشد خواهد کرد. خلاصه اینکه چین ۸۰۰میلیارد دلار از بدهیهای دولت آمریکا را در اختیار دارد و همین بس است تا به این کشور قدرت زندگیبخشی یا میراندن اقتصاد آمریکا را اعطا کند.
تنشها ظرف چند سال آینده به دو دلیل افزایش خواهد یافت. اولین دلیل اجتنابناپذیر است: در سال ۲۰۱۲ تنشهای مهم سیاسی به شکل انتخابات در تایوان و آمریکا و کنگره حزب کمونیست ظهور خواهد کرد. دلیل دوم و عمدهتر، این است که درجهبندی جدیدی از قدرت ظهور یافته است. هماکنون صحبت از گروه دو به میان آمده است که متشکل از چین و آمریکا خواهد بود. این نشان میدهد که وزن سیاسی آنها در سطح جهان تقریبا برابر است. اما واقعیت این است که این یک سوء تعبیر و تفکری خطرناک است. هنوز به لحاظ نرخ ارز بازار، اندازه اقتصاد چین کمتر از یک سوم اقتصاد آمریکا است. سرانه تولید ناخالص داخلی چین یک چهاردهم آمریکا است. فاصله میزان ابداعات بین دو کشور هنوز بسیار عظیم است. بودجه دفاعی آمریکا هنوز ۶ برابر بودجه نظامی چین است. در مورد اوراق بهادار خزانهداری آمریکا هم باید گفت استفاده از آنها گزینه خوبی برای چین نیست چون کاهش ارزش دلار به اقتصاد خود چین آسیب خواهد زد. با کاهش هزینه مصرفکنندگان آمریکایی و رونق یافتن هزینه داخلی چینیها بهخاطر محرکهای اقتصادیشان، کسری عظیم تجاری آمریکا که مشکلساز شده بود در حال کاهش است. در چنین شرایطی خطری که گسترش بیش از حد اقتصاد چین در خارج ایجاد میکند این است که موجب افزایش اندیشه حمایتگرایی میشود آنهم در زمانی که نرخ بیکاری آمریکا به طرز دردناکی بالاست.
اما از سوی دیگر در ورای نمایش نظامی چین و آرایش نظامی تانکها و موشکها در روز اول اکتبر در پکن، از حضور ناظران بهخاطر بیم از تظاهرات و آشوب ممانعت به عمل آمد. بیشک به بند کشیدن فعالان سیاسی یک راه حل با دوام نخواهد بود. اوباما باید با برخی از آنها در پکن ملاقات کند تا راه خود را بیابد. اگر میزبانانش رفتاری خشن دارند باید اجازه بروزش را به آنها بدهد.
(۱)حکومت پادشاهی قدرتمند که سابقا در شمال اروپا حاکم بود.
ارسال نظر