اکونومیست تحلیل کرد
نظم جدید اروپا
تازهترین سرمقاله اکونومیست به تحلیل اقتصاد اروپا اختصاص یافت
نظم جدید اروپا
توازن قدرتهای اروپا تغییر کرده است، اما انتظار نمیرود این وضع چندان دوام یابد
شادی آذری
سالها آمریکاییها، انگلیسیها و حتی نشریه اکونومیست به رهبران قاره اروپا گوشزد میکردند که اقتصاد قارهشان بیمار، بیش از حد سختگیر و تحت تصدی دولت است و برای آنکه به سبک واقعا انگلوساکسونی ثروتمند شوند میبایست تغییراتی را در جهت بازار آزاد ایجاد کنند. اما بحران جهانی آنها را در معرض خطرات قانونزدایی قرار داد، به دولت نقش مهمتری داد و از همه مهمتر آنها را واداشت که کمتر انگلوساکسونی رفتار کنند.
در اجلاس گروه بیست در لندن نیکلا سارکوزی فرانسوی و آنگلا مرکل آلمانی شانه به شانه در کنار هم ایستادند و تاکید کردند که این رکود اقتصادی حاصل عملکرد آنان نیست. آنگلا مرکل هرگز طرفدار والاستریت نبوده است، اما این در مورد سارکوزی گفته میشد. مردی که زمانی میخواست پاریس را بیشتر شبیه به لندن کند، اکنون آن نظام را نظامی شکست خورده میخواند.
اکنون دیگر گوردون براون قوانین جدیدی وضع میکند و بر مالیاتها میافزاید و حتی باراک اوباما به مردان محافظهکارتر خود میگوید که آمریکا باید چیزهایی از فرانسه بیاموزد. بنابراین نظم جدیدی در اروپا ایجاد شدهاست که در آن فرانسه دولتمدار صدرنشین است، آلمان متکی به سندیکاها در میانه و بریتانیای کهنه لیبرال بیچاره بر زمین افتاده.
کشورهای این قاره هم از رکود اقتصادی در امان نماندهاند. شاید بتوان گفت که فرانسه امسال در میان کشورهای ثروتمند جهان از وضعیتی کمی بهتر برخوردار است. اما آلمان که با افول صنایع صادراتیاش دچار سقوط شدهاست، از وضعیت بدتری برخوردار است. ولی اوباما به نوعی حق دارد که گفته است قاره اروپا توانسته است به خوبی از پس بحران اقتصادی برآید. در این قاره قوانین سخت حمایت از مشاغل جلوی افزایش بیکاری را گرفته است. قوانین سخاوتمندانه رفاه اجتماعی در این کشورها آن دسته از افرادی را که همیشه در بحرانها زودتر از همه آسیب میبینند و با کاهش شدید درآمدهایشان مواجه میشوند، مورد حمایت خود قرار داده است و به مانند یک «ثباتدهنده خودکار» عمل کردهاست که وقتی هزینههای افراد کاهش مییابد کسری بودجه دولت را افزایش میدهد. در انگلستان و در ابعاد وسیعتر در آمریکا، مردم بیشتر خود را در معرض بحران میبینند.
علاوه بر همه اینها رکود اقتصادی این مساله را ثابت کرد که الگوی اقتصادی این قاره نقاط قوتی هم دارد. فرانسه به دلیل سالها سرمایهگذاری در جادههای بهتر، قطارهای سریعتر، انرژی هستهای و حتی حفظ کلیساهای جامع قدیمیاش، از بخش دولتی نسبتا قدرتمندی برخوردار است. به علاوه سیستم بهداشتودرمان فرانسه هم نسبت به آمریکای گرانقیمت برای پول ارزش بیشتری قایل است.
اما آیا این قدرت همچنان باقی خواهد ماند؟ واقعیت این است که نقاط قوتی که امروز بخشی از اروپا را باثبات کرده است، در هنگام احیای اقتصادی تبدیل به نقاط ضعف خواهند شد. این همان جایی است که باید بهای حمایت از مشاغل و صنایع داخلی پرداخت شود. قوانینی که زمانی کشورها را از سقوط در سراشیبی شدید بیکاری در امان نگاه میدارد هنگام احیا و رونقگرفتن اقتصاد موجب میشود در صنایع جدید مشاغل کمتری ایجاد شود. قوانین رفاه اجتماعی که زمانی مردم را از کاهش درآمد در امان نگه میدارد، هنگام رونق اقتصاد نخواهد توانست شغل جدیدی برای مردم ایجاد کند و دولت تصدیگر برای رشد شرکتهای بزرگ مانع ایجاد خواهد کرد.
حقیقت این است که قانونمداری به همان میزان اهمیت دارد که آزاد کردن بازارها. یک بخش دولتی قدرتمند به اندازه یک بخش خصوصی قدرتمند میتواند مفید باشد. نظم اروپا ممکن است تغییر کند، اما عملگرایی و کارآیی همیشه از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود.
ارسال نظر