شکار ثروتمندان با مالیات

طرح: اکونومیست

دنیای اقتصاد- در سرتاسر جهان توسعه یافته، شکار مالیات‌ بیشتر از ثروتمندان آغاز شده است. پس از فرانسه، ایتالیا و انگلیس، حالا باراک اوباما طرح جدیدی را برای کاهش کسری بودجه ارائه کرده است که بر اخذ مالیات بیشتر از ثروتمندان تکیه دارد و قانونی موسوم به «قانون بافت» را در بر می‌گیرد که بر اساس آن اطمینان حاصل می‌شود هیچ خانوار دارای درآمد بیش از یک میلیون دلار در سال وجود نخواهد داشت که به طور میانگین کمتر از خانوارهای «قشر متوسط» مالیات بپردازد. (وارن بافت به‌رغم آنکه خود یک میلیاردر است، به این نکته اشاره کرده است که نسبت به منشی خود مالیات کمتری می‌پردازد.) سر مقاله این هفته اکونومیست به موضوع مالیات در جهان توسعه یافته اختصاص یافت

شکار ثروتمندان

شادی آذری

شیپورها به صدا درآمده‌اند و سگ‌های شکاری زوزه می‌کشند. در سرتاسر جهان توسعه یافته، شکار مالیات‌ بیشتر از ثروتمندان آغاز شده است. بودجه‌های اخیر طرح‌های ریاضتی در فرانسه و ایتالیا ۳ درصد بر مالیات افرادی که به ترتیب بیش از ۵۰۰،۰۰۰ یورو (۶۸۰،۰۰۰ دلار) و ۳۰۰،۰۰۰ یورو درآمد دارند، افزوده‌اند.

محافظه‌کاران انگلیس تنها بخاطر بررسی راهی برای خلاصی از طرح مالیات ۵۰ درصدی برای درآمد بیش از ۱۵۰،۰۰۰ پوند (۲۳۵،۰۰۰ دلار) حزب کارگر، مورد حمله قرار گرفته‌اند. حالا هم که باراک اوباما طرح جدیدی را برای کاهش کسری بودجه ارائه کرده است که بر اخذ مالیات بیشتر از ثروتمندان تکیه دارد و قانونی موسوم به «فانون بافت» را در بر می‌گیرد که بر اساس آن اطمینان حاصل می‌شود هیچ خانوار دارای درآمد بیش از یک میلیون دلار در سال وجود نخواهد داشت که به طور میانگین کمتر از خانوارهای «قشر متوسط» مالیات بپردازد. (وارن بافت به‌رغم آنکه خود یک میلیاردر است، به این نکته اشاره کرده است که نسبت به منشی خود مالیات کمتری می‌پردازد.) اوباما می‌گوید که استفاده از ثروتمندان برای پایان بخشیدن به مشکل کسری بودجه موضوع «جنگ اقشار جامعه» نیست، بلکه «ریاضیات است».

واقعیت اما این است که این یک ریاضی ساده نیست. این پرسش که آیا از ثروتمندان مالیات بیشتری اخذ شود یا نه به قضاوت‌های سیاسی درباره اندازه واقعی دولت و نقش مناسب توزیع دوباره ثروت بستگی دارد. از منظر ریاضیات کسری بودجه را می‌توان فقط با کاهش هزینه‌ها کم کرد و این همان نکته‌ای است که مخالفان جمهوری‌خواه اوباما بر آن تاکید دارند. گرچه «جنگ اقشار جامعه» لفظ سنگینی برای این مورد محسوب می‌شود، اما منعکس‌کننده بحثی اساسی در جوامع غربی است: چه کسی باید متحمل رنج سامان بخشیدن به امور مالی دولت باشد؟

در مجموع اکونومیست به دولت کوچک معتقد است و طرفدار اخذ مالیات بیشتر برای حل مشکل بی‌ثباتی در رفاه اجتماعی است، اما الگوی فعلی کاملا ناعادلانه است: یک درصد از جامعه آمریکا که ثروتمندترین افراد را در بر می‌گیرد، بیش از یک چهارم از کل مالیات فدرال (و ۴۰ درصد از کل درآمد مالیاتی) را می‌پردازد. این در شرایطی است که این قشر کمتر از ۲۰ درصد درآمد بدون کسر مالیات را به خود اختصاص می‌دهد. اخذ مالیات بیشتر از ثروتمندان به کارآفرینی آسیب می‌زند. مهم نیست که اوباما چقدر از میلیونرها و میلیاردرها سخن به میان می‌‌آورد، موضوع این است که اخذ مالیات بیشتر از آنان نمی‌تواند به مشکل کسری بودجه آمریکا پایان بخشد، اما سه دلیل وجود دارد برای اینکه ثروتمندان مالیات بیشتر بپردازند. نخست آنکه مشکل کسری بودجه غرب نباید تنها با کاهش هزینه‌ها حل شود. افزایش مالیات‌ها هم باید بخشی از این راه‌حل باشد. دوم آنکه دلایل سیاسی برای اخذ این درآمد از ثروتمندان وجود دارد. کاهش هزینه‌ها به طرز ناعادلانه‌ای به سه دهک ضعیف‌تر جامعه فشار می‌آورد. از سوی دیگر جهانی‌سازی بیش‌ازپیش به نفع برندگان تمام می‌شود. حمایت رای‌دهندگان از طرح‌های ریاضتی به نحوه توزیع درآمد حاصل از ثروتمندان بستگی خواهد داشت. سوم آنکه افزایش درآمد دولت نباید با افزایش حاشیه سود مالیات‌ها به‌دست آید، بلکه باید از طریق بهینه‌سازی نظام مالیاتی حاصل شود. خلاصی از معافیت‌های مالیاتی این مهم را عملی می‌سازد و درآمدی به اندازه یک تریلیون دلار در سال برای دولت آمریکا به ارمغان خواهد آورد. در اروپا که نظام مالیاتی کارآمدتر است یک گزینه می‌تواند این باشد که سنگینی این فشارها از درآمد ثروتمندان به دارایی‌های آنان منتقل شود که موجب عایدی بیشتری از آنان برای دولت خواهد شد و در عین حال تاثیر کمتری بر علاقه آنان برای قبول ریسک خواهد گذارد. نتیجه چه خواهد شد؟ اخذ مجموع مالیات بیشتر از ثروتمندان بدون آسیب زدن به نیروی محرکه اقتصاد. در این صورت خواهد بود که دمیدن در شیپورها ارزش خواهد داشت.

طرح: اکونومیست