چگونه می‌توان یورو را نجات داد؟

طرح: اکونومیست سرمقاله این هفته اکونومیست به بحران یورو اختصاص یافت

چگونه می‌توان یورو را نجات داد؟

شادی آذری

بحران یورو چنان سخت، تهدیدکننده و توقف‌ناپذیر شده است که حتی صحبت از برنامه‌های نجات، تنها موجب افزایش بیش از پیش اضطراب‌ها می‌شود. سرمایه‌گذاران بو برده‌اند که رهبران اروپا نسبت به انجام اقدامات کافی بی‌میل به‌نظر می‌رسند.

اگر سیاستمداران موفق نشوند به سرعت جهان را متقاعد سازند که عزمشان برای حفظ یورو قوی‌تر از توانایی بازارها برای شرط‌بندی علیه آن است، این پول واحد نابود خواهد شد. با توجه به این که اعتبارات محدود شده است و کشورهای خارج از این حوزه خواستار چاره‌جویی فوری شده‌اند، به نظر می‌رسد این تنها یورو نیست که به خطر افتاده، بلکه آینده اتحادیه اروپا و سلامت اقتصاد جهان نیز زیر سوال رفته است.

عاقلانه است که بپذیریم مسائل زیادی به سیاستمداران پرمجادله اروپایی وابسته شده است. سیاستمدارانی که دائما سعی دارند مشکلات پیش روی‌شان را کم جلوه ‌دهند. اکنون اما تنها راه توقف این روند رو به سقوط در پیش گرفتن اقدامی مبتنی بر اراده جمعی توسط دولت‌های حوزه یورو است که طی آن زنجیره‌ای از راهکارهای مالی برای فرونشاندن بحران به‌کار گرفته شود و اساس سلطه یورو قوی‌تر شود.هزینه چنین تحولی عظیم خواهد بود. معدود افرادی، دست‌کم از میان کارکنان نشریه اکونومیست، با مداخله گسترده در بازارهای مالی یا انتقال حق حاکمیت ملی خود به اروپا موافق هستند. هیچکس هم به تقسیم‌بندی بیشتر در حوزه یورو که اکنون ۱۷ عضو دارد و اتحادیه اروپا که ده عضو دیگر دارد، علاقه‌مند نیست. این واقعیت به‌وضوح مشهود است که برای آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، لازم است تا خیلی زود شرایط را برای مردم کشورش توضیح دهد.

شکست برنامه‌های نجات و ظاهرسازی

یک برنامه نجات باید بتواند به سرعت چهار کار انجام دهد. ابتدا باید مشخص کند کدام دولت اروپایی فاقد نقدینگی است و کدام با مشکل نقد کردن دارایی‌هایش مواجه است. باید از کشورهایی که با مشکل نقدکردن مواجهند حمایت نامحدود به عمل آید اما ساختار بدهی کشورهایی که هرگز نمی‌توانند بدهی خود را بازپرداخت کنند باید تغییر کند.دوم آنکه باید اطمینان حاصل شود بانک‌ها می‌توانند در برابر ورشکستگی خارجی استوار بایستند. سوم، یک برنامه نجات باید بتواند سیاست‌های کلان اقتصادی حوزه یورو را از کاهش بودجه به سوی رشد اقتصادی سوق دهد و سرانجام آنکه چنین برنامه‌ای باید بتواند فرآیند طراحی یک نظام جدید را شروع کند که از بروز چنین مشکلی در آینده پیشگیری کند.

بخش چهارم زمان زیادی خواهد برد چون مستلزم امضای معاهدات جدید و تایید آنها توسط پارلمان و رای‌دهندگان است. برای سایر موارد هم باید به سرعت تصمیم‌گیری شود (مثلا طی تعطیلات آخر هفته که بازارها تعطیلند). هدف واضح این تصمیم‌گیری هم باید این باشد که دولت‌های اروپایی و بانک مرکزی اروپا برای پایان بخشیدن به این چرخه باید با هم کارکنند.تا کنون واکنش ناحیه یورو بر دو چیز تکیه داشت: ریاضت اقتصادی و تظاهر. کاهش شدید کسری بودجه اولویت نخست بوده است. بنابراین مالیات‌ها افزایش یافت و هزینه‌ها کاهش. اما همین کاهش شدید مالی خودمخرب است. این اقدام با به رکود کشاندن اقتصادهای ضعیف تنها موجب افزایش نگرانی‌ها در مورد بدهی‌های دولتی و بانک‌های اروپایی خواهد شد. کاهش بودجه صرف، تاثیری بر دلیل واقعی مشکلات یعنی بی‌اعتباری دولت‌ها ندارد.

ایتالیا و اسپانیا مورد حمله قرار گرفته‌اند، البته نه به این خاطر که بودجه‌هایشان کم است بلکه به این خاطر که سرمایه‌گذاران بو برده‌اند که ممکن است این دولت‌ها به اعلام ورشکستگی مجبور شوند. به‌خاطر این بی‌اعتمادی باید ظاهرسازی دولت‌ها را مورد انتقاد قرار داد. رهبران اروپا بارها انکار کرده‌اند که یونان فاقد نقدینگی است (درحالی که همه این را می‌دانند) همین موضوع موجب شده است آنها نتوانند بین یونان و کشورهایی چون اسپانیا و ایتالیا که دارایی دارند اما قدرت نقد نمودن آنها را ندارند، تفاوت قایل شوند. دلیل آنها هم این است که بازسازی ساختار بدهی‌های یونان ممکن است موجب تسری بحران شود. در حقیقت انکار آنچه اجتناب‌ناپذیر است، موجب نادیده انگاشتن درخواست‌های دولت‌های دیگر شده است. به جای ریاضت اقتصادی و تظاهر، باید یک برنامه نجات قابل اعتماد با ایجاد رشد اقتصادی و در صورت نیاز بازسازی ساختار بدهی‌ها در پیش گرفته شود. اروپا باید بتواند با قضاوتی درست بفهمد که کشورهای گرفتار در کدام دسته قرار دارند. همه کشورها چه آنهایی که فاقد نقدینگی هستند و چه آنهایی که قدرت نقد کردن ندارند نیازمند یک برنامه به روز شده برای اصلاحات ساختاری و آزادسازی اقتصاد هستند. آزادسازی خدمات و تخصص‌ها، خصوصی‌سازی شرکت‌ها، کاهش بوروکراسی و افزایش سن بازنشستگی شرایطی را فراهم خواهد آورد که در آن رشد اقتصادی شکل می‌گیرد و این بهترین راه برای کاهش بدهی‌ها است. در آخر باید گفت اعتماد و باورپذیری همه چیز است. حمایت بانک مرکزی اروپا از کشورهای ضعیف‌تر برای آلمانی‌ها ناخوشایند است اما باز گذاشتن راه برای سقوط یورو به مراتب بدتر است و آنگلا مرکل باید این را برای رای‌دهندگان کشورش به درستی توضیح دهد.

طرح روی جلد آخرین شماره مجله اکونومیست