غرب نیز مدت‌هاست که اشتیاق اولیه برای کمک به اوکراین را از دست داده است. مخالفت‌ها در کنگره آمریکا با کمک‌های بیشتر به اوکراین را شاید بتوان شاهدی بر این اتفاق دانست. اما چرا ارتش اوکراین به‌رغم پیروزی‌های اولیه، امروز قادر به شکل‌دهی یک حمله بزرگ نیست؟ پاسخ به این پرسش به شکل کوتاه این است که «از ابتدا توقع از چنین ارتشی بیش از اندازه بود» به عبارت دیگر «ضعف ارتش روسیه» به پای «دفاع قوی ارتش اوکراین» نوشته شد. حمله ارتش روسیه در اسفند۱۴۰۰، آنقدر بدون برنامه و نقشه عملی بود که نیروهای پراکنده اوکراینی و مردم این کشور توانستند ستون‌های بی‌برنامه ارتش روسیه و چتربازان حرفه‌ای (که به اشتباه به امید نیروهای زمینی در عمق خاک اوکراین پیاده شده بودند) را به راحتی شکست دهند.

پوتین گمان می‌کرد این یک عملیات ویژه نظامی در حد یک راه پیمایی با تلفات حداقلی است. اما روس‌ها چنان‌که در تاریخ خود ثابت کرده‌اند به‌رغم ضعف در ابتدای جنگ‌ها، با کمک صنایع بزرگ نظامی و منابع بی‌انتهای مادی و انسانی، هنگامی که جنگ به درازا می‌کشد، می‌توانند حتی ارتش‌های بزرگ‌ترین سرداران تاریخ نظیر ناپلئون و ژنرال‌های هیتلر را هم شکست دهند. روس‌ها به‌دلیل ضعف در رزمایش‌های نظامی، همواره بر خلاف ارتش‌های غربی، در ابتدا بسیار ضعیف ظاهر می‌شوند؛ اما با شکست‌های ابتدایی در جنگ‌ها و به دنبال آن بسیج منابع، به تدریج تغییر مسیر می‌دهند و قدرتمند‌تر ظاهر می‌شوند. آنها به‌ویژه در جنگ‌های دفاعی بسیار قوی هستند و به همین دلیل پس از تصرف شرق و جنوب شرقی اوکراین، خطوط نفوذناپذیری حدود ۹۴۵کیلومتر جبهه ایجاد کرده‌اند که عبور از آنها از ارتش اوکراین حداقل با تجهیزات کنونی ساخته نیست.

نباید از یاد برد که ارتش اوکراین به لحاظ ساختاری تفاوت چندانی با ارتش روسیه ندارد؛ اما به مراتب کوچک‌تر است. فساد در این ارتش مانند ارتش روسیه فراوان است و آموزش سرباز و نیروهای فنی کاملا ناکافی است؛ به همین دلیل انها همچنان ترجیح می‌دهند با سلاح‌های خود تانک‌های قدیمی تی۷۲، توپ‌های ۱۰۵، میگ‌های ۲۹ و سوخوهای ۲۴ و ۲۵ کار کنند. تعدادی تانک لئوپارد، موشک‌انداز هایمارس، موشک‌های غربی ضد زره، تانک‌های لکلرک و ابرامز طبیعتا نمی‌تواند ماهیت یک ارتش را تغییر دهد. اوکراین از ضعف نیروی هوایی رنج می‌برد و ۲۰ یا ۳۰ هواپیمای غربی نظیر اف۱۶های دو دهه قبل نمی‌تواند مسیر جنگ را عوض کند. مشکل دیگر اوکراین این است که از سلاح‌های غربی نمی‌تواند برای حمله به خاک اصلی روسیه استفاده کند و در نتیجه مردم روسیه تحت فرمان پوتین می‌دانند که «زندگی در روسیه به شکل طبیعی جریان دارد.»

همچنین روس‌ها از سومین صنعت نظامی جهان پس از آمریکا و چین برخوردارند که اگرچه امروز به مانند دهه۸۰ میلادی به اصطلاح سرپا نیست؛ اما حداقل قادر به تامین نیاز برای مقابله با ارتش اوکراین است. کارخانه‌های میکویان، سوخو، توپولوف در کنار صنایع عظیم نظامی در شرق و شمال روسیه قادرند ده‌ها هزار گلوله توپ به همراه صدها تانک و نفربر در ماه تولید کنند و تبلیغات غرب بیهوده در تلاش است تا چنین وانمود کند که دست روس‌ها نیز خالی است و به کره شمالی و ایران روی آورده است. گویی همه فراموش کرده‌اند که کارهای عظیم تولیدکننده تانک‌های تی۸۰ و تی۹۰ همان‌هایی هستند که در دهه۷۰ میلادی ۶۰هزار تانک تحویل ارتش شوروی داده بودند. در حقیقت مشکل روس‌ها بیشتر، در بخش هوایی است؛ چراکه قادر به از کار انداختن دفاع ضدهوایی اوکراین نشدند. در نتیجه تمایلی به فرستاده جنگنده‌های گران سوخو۳۴ و سوخو ۳۵ به روی اهداف نظامی در اوکراین ندارند.

 همین هفته قبل انها در یک روز مصیبت‌بار برای نیروی هوایی روسیه، ۴سوخوی گران‌قیمت را از دست دادند. بنابراین آنها تمایل به به‌کارگیری پهپاد یا موشک بالستیک غیر اتمی دارند. اما جنگ در جبهه‌های طولانی، نیاز به توپ، تانک و گلوله دارد که روس‌ها برای آن تنها به فولاد و کارخانه نیاز دارند که فعلا از هر دو به میزان کافی برخوردارند. اما غرب نیز مشکلات خاص خود را دارد و به جز کاهش ذخایر استراتژیک تسلیحاتی بر اثر کمک‌های بی‌حساب به اوکراین، با کمبود منابع مالی نیز مواجه است.  کمک‌ها به اوکراین به معنای کسری بودجه و به دنبال آن افزایش تورم در این کشورها است و تعداد کشورهایی که دیگر موافق کمک به اوکراین نیستند، در حال افزایش است. آلمان بر اثر کنار گذاشتن انرژی و گاز روسیه، هزینه‌های فراوانی متحمل شده و در ایتالیا شرکت‌های زیادی بر اثر این جنگ متحمل خسارت شده‌اند. فرانسه نیز از همان ابتدا اگرچه موافق مهار روسیه بوده اما همواره نسبت به عصبانی کردن پوتین هشدار داده است.

 حتی آمریکا نیز می‌داند که روسیه دومین زرادخانه اتمی جهان را دارد و ممکن است ارتش‌های غربی بتوانند توان هوایی و دریایی روسیه را به چالش بکشند؛ اما بمب‌های اتمی نظیر اس‌اس ۱۸ با ۱۰ کلاهک اتمی و ۱۶هزار کیلومتر برد می‌تواند شهری به بزرگی نیویورک را غیر قابل سکونت کند یا یک بمب اتمی تاکتیکی برای نابودی یک ناوهواپیمابر کافیست. طبیعتا هیچ‌کس در غرب حاضر به قبول چنین ریسکی نیست.

نتیجه‌گیری

پس از ضدحمله ضعیف اوکراین در شهریور گذشته، اکنون مشخص شده نفوذ به خطوط مقدم روس‌ها نیاز به حداقل ۵۰۰جنگنده و ۲۰۰۰تانک و نفربر دارد و اوکراینی‌ها یا باید قید جان ده‌ها هزار سرباز خود را بزنند یا بتوانند با بمباران‌های سنگین (مثلا روزی ۲۰۰ تا ۳۰۰سورتی مطابق آنچه ارتش ایران در مهر ۵۹ انجام داد یا ارتش اسرائیل در جنگ‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ انجام داد) موفق به شکست خطوط روس‌ها شوند. به نظر می‌رسد زلنسکی فعلا چنین تصمیمی ندارد و غرب نیز تمایلی به کمک‌های نامتعارف به او را ندارد؛ به‌ویژه که بحران غزه و مسائلی نظیر اتفاقات خلیج عدن و جنوب لبنان افکار عمومی و سیاستمداران جهان را به سمتی دیگر کشانده است.