نگاه دیگران-بخش چهارم
درسهایی از کیسینجر برای دنیای امروز
با بدتر شدن روابط روسیه و آمریکا پس از وقایع اوکراین در سال۲۰۱۴، این دو «مرکز» رایزنیها را متوقف کردند. در ۳۱اکتبر۲۰۱۶، از کانال «مراکز کاهش خطر هستهای» برای انتقال پیامی استفاده شد که خواستار پایان دادن به مداخله روسیه در انتخابات آمریکا بود. دولت اوباما تصمیم گرفت از این «مراکز» استفاده کند؛ کانالی که بهطور خاص برای «ارتباطات بحران» طراحیشده است تا پیامی را که بهوضوح وخامت اوضاع را منتقل میکند، ارسال کند. این «مراکز» به تبادل اطلاعات خود ادامه دادهاند، اما حسن نیت کمی دارند. امروزه، آگاهی از خطر هستهای بهیقین از تهدید واقعی بسیار عقب است؛ برخلاف دوران کیسینجر و ریگان، یعنی زمانی که جمعیت تودهای با یادآوری تقریبا روزانه در رسانهها و کمپینهای عمومی درباره خطر هستهای زندگی میکردند.
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، رهبری ایالاتمتحده و شوروی و عموم مردم هر دو کشور، این عقیده را داشتند که استفاده از سلاحهای هستهای بهاحتمالزیاد منجر به یک فاجعه پایانبخشِ تمدن میشود. این آگاهی عمومی به دلایل متعدد از بین رفته است. بهعنوانمثال، این باور که این تهدید با خود جنگ سرد پایان یافت. همچنین این واقعیت وجود دارد که نسلهای جوانتر دوران «قایم شدن از ترس» یا بحران موشکی کوبا را تجربه نکردند. «الکسی آرباتوف» کارشناس امنیتی روسیه، از این نسل بهعنوان «نسل نترسیده» یاد میکند. برخی دیگر به ماهیت دوران پستمدرن حواسپرتی دیجیتالی ما، یا وجود بسیاری از تهدیدات دیگر مانند تغییرات آب و هوایی اشاره میکنند که [بر این اساس] مردم نمیخواهند به واقعیت افسردهکننده تهدید هستهای فکر کنند.
درس کلیدی که میتوان از کیسینجر آموخت این است که ما باید یک بار دیگر در مذاکرات خود با روسیه اولویت شماره یک را برای اجتناب از «شر بزرگ جنگ هستهای» قرار دهیم. «چهار سوار آخرالزمان هستهای» بیش از یک دهه است که به دنبال افزایش آگاهی از خطر فعلی هستند. این در واقع یک فرض دروغین خطرناک است که خطر کاربرد هستهای آنقدر کم است که میتوانیم آن را از اولویت خارج کنیم و به دنبال منافع دیگری باشیم. «آستین لانگ»، کارشناس سیاست هستهای، در شهادت خود در کنگره در سال۲۰۱۸ توضیح داد: «حتی اگر مقاصد عمدتا دفاعی باشد، بحران هستهای و حتی کاربرد محدود هستهای ممکن است. روسیه میتواند آن کاری را انجام دهد که معتقد است، اقدامات دفاعی مناسب است. رهبران ایالاتمتحده و ناتو میتوانند اقداماتی را که از دیدگاه آنها به همان اندازه تدافعی است، اتخاذ کنند که منجر به بحران و درگیری احتمالی میشود... این احتمال نقش مهم اما ضعیف کنترل تسلیحات را برجسته میکند.»
درعینحال، درس کلیدی موفقیت ریگان با گورباچف این است که فرصتی برای پیشرفت در مذاکرات کنترل تسلیحات از طریق بازسازی اعتماد اولیه از طریق توافق روی اقدامات فوری کاهش خطر هستهای وجود دارد. با اقتباس از این درسهای ارائهشده توسط کیسینجر و ریگان و از حوزهی تئوری و عمل مذاکره، سه توصیه درباره چگونگی بهبود وضعیت فعلی هستهای وجود دارد.
اول، ما میتوانیم برخی از اقدامات کلیدی کاهش خطر هستهای را اتخاذ کنیم. چندین سیاست درباره کاهش خطر هستهای وجود دارد که ایالاتمتحده میتواند یکبار دیگر برای جلوگیری از «شر بزرگ جنگ هستهای» آنها را در اولویت قرار دهد. بهعنوانمثال، «ارنست مونیز» وزیر سابق انرژی و سناتور سابق «سام نان» از دولت ایالاتمتحده خواستند که مانند ریگان و گورباچف در نوامبر ۱۹۸۵ اعلام کند که «نمیتوان در یک جنگ هستهای پیروز شد و هرگز نباید در چنین نبردی جنگید/ .» آنها استدلال میکنند که این اقدام «برای پایان دادن به جنگ سرد ضروری بود.» این اعلامیه «فقط کلمه» باقی نماند، بلکه با تغییرات واقعی در ساختار و سیاست نیروی هستهای دنبال شد.
در دسامبر۲۰۱۸، پوتین اظهاراتی را بیان کرد که برخی آن را معادل بیانیه ریگان و گورباچف میدانند. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین اعلام کرد که در اکتبر۲۰۱۸، طرف روسی پیشنویس بیانیه مشترکی را برای جلوگیری از جنگ هستهای به دولت ترامپ ارسال کرد؛ اما پاسخی دریافت نکرد. این بیانیه شامل این جمله بود که «در جنگ هستهای نمیتوان پیروز شد و نباید آن را راه انداخت.» ترامپ همواره از این صحبت کرده که چقدر خوب است که پول را صرف تسلیحات نکنیم، اما درباره تهدید هستهای یا عواقب آن آگاهی کمی ابراز کرده است. برعکس همانطور که در آخرین «بازنگری وضعیت هستهای» دیده میشود، او ایالاتمتحده را به سمت موضع جنگیتر برد.
همچنین در حال حاضر قانونی در کنگره ایالاتمتحده وجود دارد که از ایالاتمتحده میخواهد سیاست «عدم استفاده اول» از سلاح هستهای را اتخاذ کند. بحث این است که اگر ایالاتمتحده متعهد شود که هرگز حملهی هستهای را آغاز نکند، این امر اثر تثبیتکنندهای بر بحران خواهد داشت و فشار بر روسیه را برای آغاز این حمله قبل از حمله آمریکا کاهش میدهد و خطر پرتاب هشدار نادرست را هم کاهش میدهد. اقدامی که قبل از کنگره نیست - اقدامی که کیسینجر و همکارانش در سال ۲۰۱۱ خواستار آن شدند و جمهوریخواهان و دموکراتها (از جمله جورج دبلیو بوش و باراک اوباما) از آن حمایت کردند- گامی عملی و جدی برای اعتمادسازی است: برداشت هشدار از روی موشکهای بالستیک قارهپیما؛ بهطور مثال، هشدار حساس را از آنها برمیدارد. این مرحله نهتنها «فقط» شامل اعلامیهها، بلکه یک تغییر فیزیکی واقعی در نیروهای هستهای است.
راههای مختلفی برای «خاموش کردن» یا «از هشدار خارج کردن» یک موشک وجود دارد. یکراه کاملا قابلتایید، جدا کردن کلاهکها از موشکها و ذخیره آنها در فاصلهای کوتاه است؛ همانطور که چین برای دههها با بازدارندگی تنها حدود سیصد سلاح این کار را انجام داده است. تایید و راستی آزمایی را میتوان بدون بازرسی در محل توسط ماهواره انجام داد. افزایش «از هشدار خارج کردنها»، دوره تصمیمگیری در یک بحران را افزایش میدهد و احتمالا بلافاصله خطر اشتباه محاسباتی و جنگ هستهای ناخواسته را کاهش میدهد. ازنظر مذاکره، ابتکار عمل «از هشدار خارج کردن» میتواند توسط ایالاتمتحده و روسیه از طریق تعهدات یکجانبه متقابل اجرا شود؛ بهطوریکه هر یک از طرفین در ابتدا کلاهکها را از تعداد کمی از موشکهای بالستیک قارهپیما تهی کرده و تایید کنند که طرف مقابل به تعهد خود عمل کرده است؛ سپس (در مراحلی) موشکهای بالستیک قارهپیمای باقیمانده در سیلوها را از هشدار خارج کنند.