44

هاماشیتا دوره‌‌ای از دهه‌‌ی ۱۸۳۰ تا ۱۸۹۰ را به‌عنوان «دوره‌‌ مذاکره» توصیف می‌‌کند که در آن دولت‌ها به دنبال چانه‌‌زنی برای شرایط هم در خراج و هم در سیستم‌‌های تجارتی بودند که برای خودشان بسیار مطلوب بود. وقتی در سال۱۸۸۴ فرستاده‌‌ای از گوانگدونگ به کنسول سیام گفت که توقف اعزام نمایندگان خراج‌گذار به چین برای سیام جرم است و انجام این کار حتی بر اساس حقوق بین‌‌الملل نیز توجیه‌‌پذیر نبود، او از هر دو سیستم خراج و تجارت استفاده می‌‌کرد. کنسول با پیشنهاد مذاکره پاسخ داد.

هاماشیتا خاطرنشان می‌‌کند که هر دو طرف به‌‌وضوح شاهد بودند که دولت‌هایشان یک رابطه‌‌ خراجی داشتند؛ درحالی‌‌که همزمان درباره یک معاهده میان «برابرها» مذاکره می‌‌کردند. حتی در شرایطی که بازرگانان خصوصی همچنان میان خود با این سیستم خراجی فاصله می‌‌گذاشتند، اما کره‌‌ای‌‌ها به طرز ماهرانه‌‌ای عناصر «پیمان» و «خراج» را در دفاع از بهترین منافع خود با هم ترکیب کردند. ژاپن به سرعت خود را نه‌‌فقط در جایگاه یک قدرت منطقه‌‌ای در آسیا که در کسوت یک قدرت بزرگ هم مطرح کرد. در پایان سلسله چینگ، بسیاری از کشورها در پیرامون حوزه‌‌ نفوذ چین به دنبال کاهش چنگ‌‌اندازی او یا رهایی از سلطه‌‌ی امپراتوری با ترکیب فعال مفاهیم به ارمغان آورده شده از سوی قدرت‌های خارجی جدید بودند.

آیا «تیان شیا» به‌عنوان یک مدل در دنیای امروز مناسب است؟

افسانه‌ها، حتی اگر کاملا درست نباشند، می‌‌توانند به‌عنوان اصول سازمان‌دهنده مفید باشند. «تیان شیا» ممکن است در محیطی به نفع این هدف باشد که چین بزرگ‌ترین و قدرتمندترین دولت بود آن هم با تمدنی که در غیاب یک پارادایم رقیب، برتری‌‌اش به شکل گسترده‌‌ای مورد اذعان بود. هیچ‌‌یک از این عوامل مشخصه‌‌ دنیای امروز نیست؛ دنیایی که در آن تعدادی از دولت‌های قدرتمند وجود دارند که برخی از آنها ادعای برتری تمدنی نسبت به دیگران دارند و اصول سازمان‌دهنده‌‌ جایگزین برای اجزای تشکیل‌‌دهنده‌‌ آن کلیت وجود دارد.

در این دوئل از پارادایم‌‌های رقیب، حاکمیت وستفالیایی مزایای مشخصی دارد. برای مثال، افسانه‌‌ برابری برای اکثر تصمیم‌‌گیرندگان جذابیت بیشتری نسبت به اسطوره‌ انقیاد از یک حاکم خیرخواه دارد. برابری، هرچند خیالی، جایگاهی به رهبران کشورها اعطا می‌کند و به سازمان‌های بین‌‌المللی که در تصمیم‌‌گیری بین‌‌المللی شرکت می‌‌کنند و همین‌‌طور به منابع مالی بین‌‌المللی اجازه‌‌ دسترسی می‌‌دهد. حتی دولت‌های ضعیف نیز می‌‌توانند با هم متحد شوند تا بر نتایج در این مجامع تاثیر بگذارند، مثل مورد گروه ۷۷ با ۱۳۲ کشور سازمان ملل.

درحالی‌‌که سلسله‌‌ چینگ ممکن است مجبور به کنار گذاشتن مفهوم حکومت برای نظام وستفالیا شود، دولت جمهوری خلق چین یکی از طرفداران مشتاق‌‌تر حاکمیت بوده است. این کشور به سازمان ملل پیوست. بنابراین مشروعیت سایر دولت‌ها را پذیرفت و یکی از امضاکنندگان و بنیان‌‌گذار «پانچا شیلا» یا «پنج اصل همزیستی مسالمت‌آمیز» بود که در آن طرفین (در میان سایر بندها) برای جلوگیری از مداخله در امور داخلی هر کشور دیگر توافق دارند. با توجه به طبیعت ناآرام برخی از گروه‌های اقلیت در پیرامون «جمهوری خلق چین»، برای پکن احمقانه خواهد بود که سابقه‌‌ای را مجاز سازد که اجازه‌‌ مداخله خارجی را به نمایندگی از حقوق چنین اقلیت‌‌هایی می‌‌داد. رئیس‌‌جمهور «شی جین پینگ» نه‌‌تنها تعهد چین به احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی را تایید کرد، بلکه در یک سخنرانی در شصتمین سالگرد امضای «پانچا شیلا» به‌‌صراحت وجود و اعتبار تمدن‌های متکثر را تایید کرد.

پیام «شی» درباره ضرورت احترام به تمدن‌های یکدیگر و یادگیری از یکدیگر تقریبا به‌طور قطع علیه تمایل آمریکایی‌‌ها به تحمیل ارزش‌هایش - مهم نیست چقدر هم نامناسب باشد- به بقیه‌‌ جهان بود؛ اما ارتباطی با ابتکارات برای گسترش تمدن چین نیز داشت. حتی با فرض اینکه سخنان عمومی «شی» با هدف او مطابقت ندارد، آنهایی که احساس می‌‌کنند امتیازات حاکمیتی‌‌شان در حال نقض شدن است به سرعت به تفاوت بین لفاظی و واقعیت اشاره خواهند کرد. در این محیط رقابتی، حاکمان، از جمله حاکمان جمهوری خلق چین می‌‌توانند از میان اصول رقیب دست به انتخاب بزنند.

به‌‌شرط داشتن منابع کافی، آنها می‌‌توانند درگیر چانه‌‌زنی شوند، با واگذاری برخی امتیازات به دولت قدرتمند موافقت کنند؛ درحالی‌‌که مبانی و اصول تصمیم‌‌گیری مستقل را حفظ می‌‌کنند و زمانی که جست‌وجوی حمایت از قدرتی رقیب با چین مفید به نظر برسد، می‌‌توانند گزینه‌های خود را تعمیم دهند. پکن می‌‌تواند زمانی که به نفع چین باشد درباره اصول حاکمیت بحث کند و نقش فرمانروای خیرخواه - یا نه چندان خیرخواه - حاکم بر جهان را ایفا کند [آن هم زمانی که به نظر رسد که این کار با منافع آن سازگارتر است].

اگر همان‌طور که کراسنر استدلال کرده است، حاکمیت وستفالیا به‌‌اندازه‌‌ کافی برای انطباق با شرایط در حال تغییر انعطاف‌‌پذیر بوده است، «تیان شیا»، همان‌طور که در بالا مشاهده شد، این کار را نیز انجام داده است. بنابراین آیا «تیان شیا» می‌‌تواند با دنیای امروز نیز سازگار شود؟ آیا نفوذ فزاینده‌‌ چین می‌‌تواند ترکیب «تیان شیا» را با «شیجی» معکوس سازد و در عوض، شیجی را بخشی از «تیان شیا» کند؟ این به آن معناست که جامعه‌‌ موجود جهانی حکومت پکن را خواهد پذیرفت. موفقیت اقتصادی جمهوری خلق چین با وجود ناهماهنگی با واقعیت، وقتی با توصیف «جاشوا کوپر راموس» از اجماع پکن مقایسه شود که مشخصه‌‌اش تعهد به پایداری زیست‌‌محیطی و توزیع برابرتر کالاهاست، قطعا تحسین‌‌برانگیز است. درباره اول، وخامت زیست‌‌محیطی جمهوری خلق چین به یک نگرانی بزرگ هم در داخل و هم در سطح جهانی تبدیل‌‌شده است. درباره دوم، رهبران چین به افزایش شکاف بین فقیر و غنی اذعان کرده‌‌ و نگرانند که این امر تهدیدکننده ثبات باشد؛ به‌‌عبارت‌‌دیگر، نقطه‌‌ مقابل یک هارمونی بزرگ درونی.

بااین‌‌حال، برای بسیاری از کشورها- به‌‌ویژه همسایگان نزدیک و کشورهایی که به‌دلیل روابط تجاری سودآور با جمهوری خلق چین، اقتصادشان شکوفا می‌‌شود- ترجیحا پذیرش رهبری پکن در سیاست اقتصادی و خارجی قابل‌‌پذیرش‌‌تر از دامن زدن به نارضایتی پکن است؛ خواه این نارضایتی از طریق تحریم‌‌ها بیان شود یا با اقدامات قوی‌‌تر. چه از روی میل و چه اکراه، در بحبوحه غرغر کردن درباره‌‌ «ذهنیت پادشاهی میانه»، آنها ممکن است حاکمیت جمهوری خلق چین را بپذیرند. بااین‌‌حال، با وجود بیش از یک دهه تلاش پکن برای اطمینان به همسایگانش مبنی بر اینکه ظهور چین صلح‌‌آمیز خواهد بود؛ اما نگرانی‌‌ها همچنان باقی است. به‌‌هرروی، با تلاش‌‌های دولتی برای برقراری قدرت نرم چین و کمک‌‌های خارجی سخاوتمندانه، پکن در ایجاد این تصور که رهبری‌‌اش ملایم و با ملاطفت است موفقیتی به‌دست نیاورده است. در عصر ارتباطات فوری، اخبار حبس و گاهی حتی مرگ افرادی که از دولت خود می‌‌خواهند مطابق قانون اساسی کشور رفتار کند و خاطرات رفتار هولناک با زندانیان سیاسی یا مذهبی، به سرعت گسترش‌‌یافته و وجهه‌‌ کشوری را که شایسته‌‌ تقلید است، تضعیف می‌‌کند.

محبوبانی بعد از استناد به فهرستی بلندبالا از آنچه وی «اشتباهات جدی» قبلی در دیپلماسی می‌نامید، پیروزی چین در نشست وزیران «آسه‌آن» را این‌گونه مورد قضاوت قرار داد: «....پیروزی پرهزینه.چین در نبرد بیانیه‌ها پیروز شد، اما ممکن است بیست سال حسن نیتِ سخت به دست‌آمده - نتیجه‌ تلاش‌هایی مانند «توافق تجارت آزاد آسه‌آن-چین» که در نوامبر2002 امضا شد- را بر باد دهد. مهم‌تر از آن، رهبران قبلی چین محاسبه کرده بودند که یک «آسه‌آنِ» قوی و یکپارچه حائلی با ارزش در برابر هر استراتژی «مهار» احتمالی است که آمریکا دنبال می‌کند. اکنون با دوپاره شدن «آسه‌آن»، چین بهترین فرصت ژئوپلیتیک ممکن را در منطقه برای آمریکا فراهم کرده است. اگر دنگ شیائوپینگ زنده بود، عمیقا نگران می‌شد.»

محبوبانی در ادامه پیش‌بینی کرد که خط ۹ نقطه‌ای قلمرو ادعایی پکن ممکن است ثابت کند که: «...چیزی جز یک سنگ آسیاب بزرگ ژئوپلیتیک دور گردن چین نیست. ضمیمه کردن نقشه‌ای در یک یادداشت شفاهی در پاسخ به تسلیم مشترک نامه ویتنام و مالزی به کمیسیون ملل متحد درباره محدودیت‌های فلات قاره در می ۲۰۰۹ عاقلانه نبود. این اولین باری بود که چین نقشه‌ای را در یک بیانیه رسمی به سازمان ملل گنجانده بود و باعث نگرانی شدید برخی از اعضای آسه‌آن شد. فرصت ژئوپلیتیکی که با گنجاندن نقشه در نظر گرفته‌شده است برای آمریکا از دست نرفته است که به همین دلیل است که ایالات‌متحده، تا حدی غیرمعمول، تلاش دیگری برای تصویب «کنوانسیون قانون دریاها» انجام داده است. چین پس از طرح خط ۹ نقطه‌ای در سازمان ملل، وارد وضعیت «بدون برنده» شد آن هم به‌دلیل دشواری دفاع از نقشه بر اساس قوانین بین‌المللی.»

تاکنون به نظر نمی‌رسد که این امر باعث شده باشد که پکن در اقدامات خود تجدیدنظر کند. ناکامی‌های مکرر «انجمن کشورهای آسیای جنوب شرقی» برای پرداختن به مساله نگرانی‌های چندین عضوش در مورد دست‌اندازی‌های احتمالی چین به آنچه آنها قلمروِ متعلق به خود می‌نامند ظاهرا تقویت این تصور است که دولت‌های آسیای جنوب شرقی هژمونی چین را- دست‌کم با اکراه- پذیرفته‌اند. اینکه آیا چین باید به «قدرت هژمونیک» تبدیل شود یا به «دولت جهانی» که از سوی «ژائو تینگ‌یانگ» پیش‌بینی‌شده بود، نگرانی‌های از قبل موجود تا حد زیادی افزایش می‌یابد. با عاریت گرفتن از واژه‌شناسی «وانگ گونگوو»، هسته‌ در حال گسترش «وی» حول روکش نازک «دو» جذابیت موفقیت اقتصادی کشور را کسل‌کننده می‌سازد. تصور «شی جین پینگ» در نقش یک حاکم جهانی میانه‌رو [هر چه بیشتر] دشوار می‌شود.

«داتونگ»، یا هارمونی بزرگ، احتمالا شامل پذیرش قواعد پکن می‌شود. گزارش ژوئیه ۲۰۱۴ که از سوی «گروه بین‌المللی بحران» منتشر شد، به نقل از تحلیلگران چینی بیان می‌کند که اختلافات در نهایت با «رقابت قدرت فراگیر ملی» مشخص خواهد شد و پیش‌بینی می‌کند که وقتی تسلط چین غیرقابل‌انکار شود، نگرش «کشورهای دیگر» تغییر خواهد کرد. این احتمال که نظام رهبری پکن به‌منظور اطمینان از یک «صلح چینی» به «قاعده گذار» برای جهان تبدیل شود، همان نگرانی‌هایی را برمی‌انگیزد که در قرن اول پس از میلاد طنزپرداز رومی «یوونال» بیان کرد آنگاه‌ که نوشت: «چه کسی ناظر بر نگهبان خواهد بود؟»  

* این مجموعه پاورقی‌‌ها که از یکشنبه(۱۵آبان‌ماه) در روزنامه «دنیای‌اقتصاد» منتشر می‌‌شود بخشی از مقدمه‌‌ای است که بر کتاب «جاده‌ جدید امپراتور: چین و پروژه‌ قرن» نوشته‌‌ام. ترجمه این کتاب به پایان رسیده است و امیدوارم شرایط انتشار آن فراهم شود. منابع در دفتر روزنامه موجود است.