پسر راه پدر را ادامه نداد
رهبر مادامالعمر چین به چه چیزی میاندیشد؟
پدر شی جین پینگ، پیشگام انقلابی بود که بعدها بهعنوان یک مدیر استانی از اصلاحات و گشایش اقتصادی حمایت کرد. شی جین پینگ، در خانه همچون شاهزادهای در دربار سلطنتی پرورش یافت و سبک زندگی تجملاتی خانواده و افکار پدر باعث شد تا در ۲۰۱۲ وقتی رهبر چین شد، بسیاری اینگونه تصور کنند که میتوان به اصلاحات در دولت او خوشبین بود و حدس میزدند که راه عملگرایانه پدرش را دنبال خواهد کرد؛ اما در عمل او راه متفاوتی را در پیش گرفت.شی جین پینگ بسیار بیشتر از آنکه وظیفه خود را اصلاحطلبی بداند، خود را وقف احیای حزب و نقش مرکزی آن در جامعه، و چین و نقش آن در جهان کرد. از زمان مائو تسهتونگ، او بیش از هر رهبر چینی قدرت کسب کرده است. با افزایش قدرت او، جاهطلبی چین نیز افزایش یافته است.
در انتخابات پنجساله حزب که از ۱۶اکتبر آغاز میشود، گفته میشود بهطور قطع یک دوره دیگر عنوان رهبر عالی به شی داده خواهد شد و احتمالا او به رهبری مادامالعمر تبدیل خواهد شد. بنابراین درک ریشه افکار و اعتقادات او هرگز به این اندازه مهم نبوده است.هسته اصلی طرح شی، احیای حزب کمونیست است که مدت زمانی بود از زندگی بسیاری از مردم محو شده بود. او در انقلاب فرهنگی به بلوغ رسید، زمانی که مائو با بسیج گارد سرخ برای حمله به روشنفکران و مقاماتی که به اندازه کافی وفادار به نظر نمیرسیدند، جامعه را دچار آشوب میکرد. در آن زمان بود که پدرش شکنجه شد و خواهر ناتنی او خودکشی کرد. شی نیز فرستاده شد تا هفت سال در غاری در حومه شهر زندگی کند تا فضیلت کار سخت را بیاموزد.بر اساس روایتهای حزب، تجربه زندگی در کوهستان بود که از شاهزادهای حق به جانب، او را به مردی از جنس مردم تبدیل کرد. اما روایت دیپلماتیک آمریکایی این موضوع را بهگونهای دیگر روایت میکند: شی به واسطه «قرمزتر شدن از قرمز» زنده ماند. او به جای رد حزب پس از پاکسازیهای مائو، خود را وقف بازسازی آن کرد. به نظر شی حزب تنها نهادی بود که میتوانست از تکرار چنین هرج و مرجی جلوگیری کند.
بنابراین منطقی بود که در سال۲۰۱۲ به او مراجعه کنند؛ زمانی که بسیاری فکر میکردند که حزب دوباره راه خود را گم کرده است. رهبران حزب بر این باور بودند که نجات کشور به نظم و انضباط بیشتر و بخشیدن جان تازهای به اهداف حزب احتیاج دارد.رئیسجمهور چین بهطور کلی خود را وقف ایده احیای حزب کرده است. او از آن زمان حزب را دوباره به تمام جنبههای زندگی وارد کرده است. کمیتههای حزبی در شرکتهای خصوصی راهاندازی شده و در سطح محله تقویت شدهاند؛ جایی که اعضای مردمی به اجرای سیاست «کووید صفر» او کمک میکنند. همه چیز همانطور که او در سر میپروراند: «دولت، ارتش، جامعه و مدارس، شرق، غرب، جنوب، شمال و مرکز؛ حزب همه آنها را رهبری خواهد کرد.»در ۲۰۱۸، دفتر جدیدی از فلسفه رئیسجمهور منتشر شد و در آن ده اصل برای دیپلماتها مطرح شده بود که باید از آنها پیروی میکردند. در صدر لیست حفظ اقتدار حزب قرار داشت.
دوم «تحقق جوانسازی ملت چین» بود. درحالیکه گفته میشود مائو کشور را متحد کرد و دنگ شیائوپینگ به رونق آن کمک کرد، شی معتقد است او کسی است که دوباره به آن قدرت خواهد بخشید. او از افول غرب سخن میراند و اینکه چگونه جهان در حال تجربه «تغییرات بزرگی است که در یک قرن اخیر دیده نشده است.» این عبارت اشاره به اواخر دوره چینگ دارد؛ زمانی که چین توسط قدرتهای خارجی تحقیر شده بود. اکنون شی قصد آن را دارد که معنای متفاوتی به این جمله ببخشد.چندان دور از ذهن نیست که قدرت بزرگی بخواهد بر امور جهانی مسلط باشد. چین نه تنها به دنبال سلطه بر زمین است، بلکه نظم جهانی فعلی را تحمیل شده از جانب غرب میداند و میخواهد قوانین را بازنویسی کند. سال گذشته به مناسبت صدمین سالگرد تاسیس حزب، شی گفت که «مردم چین هرگز اجازه نمیدهند هیچ نیروی خارجی ما را سرکوب کند یا به بردگی بکشد؛ هر کسی که جرات انجام این کار را داشته باشد، سرش به دیوار بزرگ فولادی که از گوشت و خون بیش از ۴/ ۱میلیارد چینی ساخته شده است، کوبیده خواهد شد.»سخنانی از این دست به گوش میهنپرستان خوش میآید، اینان برای شی احترام قائلند و منتقدان خارجی را تحقیر میکنند.
بسیاری از آنها معتقدند غرب نژادپرست و خودمحور است. غرور، دشمنپنداری و ناامیدی آنها ترکیبی انفجاری است. در ماه اوت، زمانی که نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، از تایوان بازدید کرد، ملیگرایان چینی خواستار سرنگونی هواپیمای او شدند. آنها بر این باورند که آمریکا و اتحاد رو به رشد ناتو، محرک حمله روسیه به اوکراین بوده است. شی بهطور ضمنی از درگیریها در اوکراین بهعنوان چالشی برای غرب حمایت میکند. چین امروزی برخی از دیپلماتهای غربی را به یاد ژاپن در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میاندازد.از منظر اکونومیست، رقابت چین و غرب بیش از هر چیز دیگری رقابت میان فلسفههای متفاوت است. دولتهای غربی بر این باورند که موفقیت از اعطای حق انتخاب سرنوشت مردم به دست خود مردم حاصل میشود. این درحالی است که حاکمان چین، مشابه اهداف حزب، بر این باورند افراد باید آزادی، حریم خصوصی و حیثیت خود را فدای خیر بزرگتر کنند. شی طرفدار نسخه افراطیتری از حزب است که اخیرا نیز خوب پیش نمیرود. او تحت لوای مبهم «شکوفایی مشترک» مجددا کنترل دولت را بر اقتصاد تثبیت کرده و برخی از موفقترین شرکتهای چینی را دچار مشکل جدی کرده است.
طرح او برای رام کردن بازار مسکن به خوبی پیش نرفته او وامهای بد بهشدت بر اقتصاد تاثیر گذاشته است. یکی دیگر از مشکلات مبرم سیاستهای شی در اجرای سیاست کووید صفر است. برای محافظت چین در برابر همهگیری، مقامات محدودیتهای شدیدی را در مناطق بزرگ اعمال میکنند. در ابتدا این سیاست جان افراد زیادی را نجات داد؛ اما اکنون خود به باری بر دوش تولید تبدیل شده است و مردم که از قوانین سختگیرانه خسته شدهاند، شروع به نادیده گرفتن آن کردهاند.زمانی که شی در ۲۰۱۲ به قدرت رسید، چین به سرعت در حال تغییر بود. طبقه متوسط در حال رشد بود، شرکتهای خصوصی رونق داشتند و شهروندان در رسانههای اجتماعی با هم ارتباط برقرار میکردند. ممکن بود رهبری متفاوت از این وضعیت تلقی فرصتی برای کشور میداشت؛ اما شی آن را تهدیدی بر سر راه حزب و چین میبیند. در داخل کشور، او در حال مونتاژ دستگاه سرکوب بهوسیله تکنولوژی، متشکل از مشوقها و تهدیدهای متفاوتی است که برای بازگرداندن قدرت تام حزب طراحی شده است. در خارج از کشور نیز نظم آمریکایی را به چالش میکشد و از جهان میخواهد که در برابر آن مقاومت کنند.