آمریکا و عربستان دیگر عاشق هم نیستند؛ ولی میتوانند زندگی زناشویی را آغاز کنند
بایدن هنوز هم از بنسلمان متنفر است
بایدن در دوران نامزدی برای انتخابات ریاستجمهوری، ولیعهد سعودی را «مطرود» و «منفور» خواند. یاد سخنی از «ماریو کومو» افتادم که به گمانم در اینجا مصداق دارد: بایدن بیتردید از بنسلمان متنفر است؛ اما ایالاتمتحده در عالم هپروت سیر نمیکند و در نهایت، این دو با یکدیگر دیدار خواهند کرد؛ زیرا عربستان سعودی - هرچند مشکلساز است - اما همچنان کشوری بسیار مفید است که باید در کنارمان باشد. سودمندی آن برای کسانی که سیاست خارجی را صرفا از منظر اخلاقی میبینند واضح نیست؛ اما برای هرکسی که سطح سالم و مناسبی از بدبینی دارد، کاملا آشکار است.
بله، اظهارات بنسلمان درباره بایدن (او به من گفت: «واقعا برایم مهم نیست که بایدن به چه میاندیشد») برای رد کردن رئیسجمهور حسابشده بود.ا ما ابرقدرت بودن به معنای کنار زدن توهینها در زمانی است که واقعیتهای عینی رابطه ایجاب میکند. همانطور که «اندرو اگزوم» هفته گذشته نوشت، این درخواست که بایدن با عربستان سعودی بهعنوان «کشوری نجس» و با بنسلمان به عنوان فردی دارای دافعه رفتار کند، کمی عجیب است. ایالاتمتحده همیشه با افراد شرور و دولتهای شرور سروکار دارد. منافع واقعی ایالاتمتحده در خطر است و رها کردن این منافع بدون حفاظ یا بدون محافظت از آنها احمقانه است. بخشی از برخورد عینی در رابطه با عربستان، اصرار بر این است که این دیدار نتایج عینی به همراه خواهد داشت. یک لبخند و یک دست دادن، یک نتیجه ذهنی به دنبال میآورد. یک نتیجه عینی همانا توافقی است که در آن هر دو طرف موافقت میکنند کاری اساسی انجام دهند؛ اما ترجیح میدهند چنین نکنند. این دیدار اجتنابناپذیر است. سوال این است که بایدن با ژست بزرگمنشانه از این دیدار چه چیزی بهدست میآورد و چه چیزی را باید قبول کند.
نفت بهناچار بزرگترین تقاضا خواهد بود. «اوپکپلاس» قبلا موافقت کرده است که در ماههای آینده کمی بیشتر از آنچه پیشبینیشده بود، نفت تولید کند و این توافق بهطور گسترده به عنوان هدیه خوشامدگویی قبل از سفر بایدن به حساب میآید. این همچنین سیگنالی است مبنی بر اینکه یکی از پایهگذاران اوپکپلاس، یعنی عربستان سعودی، مایل است که پایهگذار دیگر اوپک پلاس، یعنی روسیه را کمی بپیچاند. بایدن حق دارد که نفت بیشتری بخواهد و آنچه را که میتواند بهدست آورد، بگیرد. اما عربستان سعودی نمیتواند آنطور که وارد مشکل شده است، از آن خارج شود. بنسلمان «مطرود» است؛ زیرا اصلاحات گستردهای را انجام داد؛ اما برای اطمینان از موفقیتآمیز بودن این اصلاحات، او همه کسانی را که از این اصلاحات انتقاد میکردند و تمام کسانی را که حتی شانس بسیار کمی برای ایجاد خطر در راستای تحکیم کامل قدرت او داشتند، حبس کرد یا به تسلیم واداشت.
بنسلمان برای بازیابی خود در سطح بینالمللی، احتمالا باید روی این مسائل حقوق بشری متمرکز شود و صراحتا سیستمی را که پنج سال پیش راهاندازی کرده بود، کنار بگذارد. او مجبور نیست تقصیر را بپذیرد؛ فقط بگوید که روزهای اولیه حکومت او نیاز به یک رهبر ظالم و بیرحم داشت و اینکه یک دوره جدید میتواند مسبب سبک جدیدی از حکمرانی باشد. (حداقل این ادعا قابلقبول است. پنج سال پیش، سعودیهای آگاه، مرگ بنسلمان را در یک کودتای درونی در کاخ سلطنت پیشبینی میکردند). او حتی میتوانست بگوید که پیروزیهای سالهای اول قدرتش به گسترش آزادی سیاسی انجامیده تا با گسترش آزادی اجتماعی و اقتصادی او مطابقت داشته باشد. قانون مذهبی سختگیرانه عربستان سعودی در دوران زعامت بنسلمان تا حدود زیادی برچیده شده است و او با ایجاد شرایطی بازتر، بردبارانهتر و نیز دوستانهتر و آرامتر کردن فضای کشور برای تجارت، سرمایهگذاری خارجی را بهشدت مورد تشویق قرار داده است.
وقتی از بنسلمان پرسیدم که آیا کارزارهای بهاصطلاح ضد فساد او واقعا فقط شبکههایی برای یافتن و حذف رقبا بود، او این مساله را رد کرد. آیا او قبلا همه آنها را حذف نکرده بود؟ او نکتهای در این رابطه داشت. صعود او به قدرت هم بیرحمانه و هم موفقیتآمیز بود. اکنون که تهدیدی نسبت به قدرت او وجود ندارد، میتواند آرامش را هم برقرار سازد؛ زیرا اکنون صاحب قدرت بلامنازع است و دیگر تهدیدی بر قدرت او نیست که باعث نگرانیاش شود. مساله جمال خاشقجی را فراموش کنید. بااینحال، بسیاری از سعودیهای دیگر همچنان زندانی یا ممنوع از سفر هستند. بنسلمان میتوانست بسیاری از آنها را بدون خطر بیمورد برای کنترل خویش بر قدرت آزاد کند؛ اما در ظاهر تا کنون چنین نکرده است. یکی از سعودیهایی که از سفر و اظهارنظرات عمومی منع شده است، «لجین الهذلول» ۳۲ ساله است که بهدلیل دفاع از حق زنان برای رانندگی مشهور شد. بنسلمان از این اصلاحات حمایت کرد و زنان نیز اکنون بهاندازه مردان آزادند تا جان خود را در بزرگراههای جنونآمیز این پادشاهی به خطر بیندازند.
بااینحال، الهذلول کمی قبل از اینکه عربستان سعودی آماده اعطای این آزادیها شود، خواستار آنها شد و به دلیل همین خشم و عدم آمادگی مقامهای کشورش، او در سال۲۰۱۸ به اتهام تروریسم زندانی شد و تا سال گذشته آزاد نشد. برادرش «ولید» به من میگفت که در زندان به «لجین» گفتهشده که ممکن است کشتهشده و به فاضلاب انداخته شود؛ بهطوریکه هیچکس نفهمد چه اتفاقی برای او رخداده است. مجازات شامل خانواده او نیز شد. در سال۲۰۱۸، پدرش متوجه شد که وقتی میخواست سوار بر هواپیما از کشور خارج شود، از سفر منع شد و هیچ مقامی هم هیچ توضیحی برای درخواست تجدیدنظر ارائه نکرد. من از ولید- که اکنون در تورنتو است و اجازه بازگشت ایمن به کشورش را ندارد- پرسیدم که بایدن در ازای سفر خود و بازگشت تدریجی عربستان به جرگه کشورهای عادی و غیر مطرود چه چیزی را باید بپذیرد. او به من گفت: «من عملگرا هستم»؛ نسبت به اینکه آیا بایدن اصلا باید برود یا نه، نظری ندارم و بیشتر روی چیزی متمرکزم که در صورت رفتن، بایدن به آن دست یابد (یا شاید نتواند به آن دست یابد). او گفت که آزادی زندانیان سیاسی میتواند این دیدار را ارزشمند سازد، اگرچه عدالت واقعی مستلزم اقدامات بیشتر است از جمله پاسخگویی به قتل خاشقجی و غرامت برای شکنجه و افترا زدن به الهذلول.
او شکاف بین این ایدهآل و آنچه را که بطور واقعبینانه از این دیدار انتظار داشت، درک کرد. او پذیرفت که صعود بنسلمان به قدرت و تاجوتخت اجتنابناپذیر است. (تا زمان مرگ پدرش ملک سلمان، محمد نایبالسلطنه است اما همچنان با لقب ولیعهد شناخته میشود؛ هرچند که شواهد نشان میدهد حاکم واقعی کشور در غیاب پدر تاجدارش خود محمد است). پس بهترین امید، امید به چیزی است که ولید آن را «نهادسازی» نامید. بنسلمان پنج سال اول حضور خود در قدرت را در راستای تقلیل و تنزل دولت به شخص خود سپری و دولت را به ابزار خشونتآمیز هوسهای خود تبدیل کرد. او گفت که قبل از محمد بنسلمان، دولت سعودی فرآیندهای پشتپردهای داشت که دستگاه سلطنت را از دخالت دادن شخص پادشاه در هر تصمیمی بازمیداشت. ولید گفت: «اکنون هر اتفاقی در عربستان بیفتد، بر عهده محمد است.» محمد بنسلمان باید آن موسسات را احیا و از خرده مدیریت فاجعهبار فعلی خود عقبنشینی کند.
من معتقدم که این آغاز پایه و مبنایی برای ازسرگیری روابط آمریکا و عربستان است. چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالمللی، بزرگترین نقص سیاسی محمد این تصور است که او با هوسبازی و بدون هیچگونه کنترلی بر قضاوت خطاپذیر خود حکم میراند. چاره همانا رجعت به نهادها و احترام نهادن به آنهاست که ممکن است مانعی بر هوسهای او باشد و محدودیتهایی را بر محمد ایجاد کنند. او باید یک سیستم روشن و پاسخگو را جایگزین ممنوعیت سفر کافکایی سازد. حساب همه زندانیان را داشته باشد و برای برخی از آنها جبران و عفو را در نظر بگیرد. (ماه آینده فصل حج است که بهطور سنتی شروعی تازه برای بخشش است). ولید خاطرنشان کرد که بازسازی نهادها پوششی به ولیعهد خواهد داد؛ زیرا او بهطور کامل مسوول هر اشتباهی که کشورش مرتکب میشود، تلقی نمیشود.
سال گذشته، یکی از مقامات سعودی به من گفت که امیدوار است این دو کشور «از رفتار عاشقانه با یکدیگر دست بردارند و در عوض، با یکدیگر به عنوان همسر رفتار کنند.» منظور او این بود که ایالاتمتحده «پسمانده» توجه خود را نثار عربستان میکند نه شأن یک «تعهد دائمی متقابل» را که عربستان همواره احساس میکند سزاوار آن است. این تکاندهنده و حتی هشدارآمیز است که گفته شود که شما ناخواسته با کسی ازدواج کردید که فکر میکردید دوستی بامزیت برای شماست. پذیرش این رابطه همسری به معنای پذیرش این مساله است که عربستان سعودی در حال تغییر است. حتی سعودیها نیز اذعان کردهاند که تغییرات آنها هنوز به پایان نرسیده است. طرح ملی بزرگ بن سلمان با عنوان « چشمانداز۲۰۳۰» است که تا آن سال عربستان سعودی به کشوری تبدیل خواهد شد که بهطور قابل قبولی با آمریکا و دیگران سازگار است. در این میان، بایدن باید از عربستان سعودی بازدید کند و باید به دنبال ترتیبی باشد که تا حد امکان برای منافع و اخلاق آمریکا مفید باشد. عربستان سعودی باید راضی و البته متقاعد شود که بداند دوستی دارای مزیت همچنان یک دوست است حتی اگر خود رئیسجمهور چندان موردعلاقه شما نباشد.