ناگفته‌های گفتنی

از همین رو نوعی سردی، بر روابط دولت‌های اسرائیل و مصر در دوره «نتانیاهو» حاکم بود. «شارون» هم همین راه را ادامه داد و دو طرف، سردی روابط خود را در دوره نخست‌وزیری او پنهان نمی‌کردند. شارون کوشید «واشنگتن» را به توقف کمک‌های «آمریکا» به «مصر» سوق دهد، با این بهانه که این کشور می‌کوشد «عراق» را به اتحادیه عرب بازگرداند. مهم‌تر اینکه دولت «شارون» حکومت «مصر» و به‌ویژه «عمرو موسی» وزیر خارجه وقت این کشور را متهم کرد که «یاسر عرفات» را برای سرسختی در مذاکرات سازش تحریک می‌کند. با همه اینها، من جنگ میان دو طرف را در آینده قابل پیش‌بینی بعید می‌دانم.

روشن است که بحران در اسرائیل، به‌ویژه با موانعی که در برابر سازش قرار می دهد، سازشی که مقتضای راهبرد آمریکا در عصر تک قطبی است، ایالات متحده را در برابر پیچیدگی‌هایی در روابط با هم‌پیمانان خود در میان کشورهای منطقه قرار می‌دهد. این کشورها هم خود را در صورت ادامه ارائه تسهیلات به آمریکا، در تنگنای شدیدی خواهند یافت. آمریکایی که از اسرائیل همه گونه پشتیبانی می‌کند؛ اما از تاثیر خود بر اسرائیل برای واداشتن آن به پذیرفتن طرح‌های سازش ارائه‌شده، استفاده نمی‌کند. آیا افقی برای تعدیل در اولویت‌های آمریکا در زمینه رابطه با کشورهای منطقه می‌بینید که در آن جایگاه اسرائیل از آنچه اینک هست، پایین‌تر رود؟ نظر شما درباره مجموعه‌های فشار عربی و اسلامی در درون نهادها و جامعه آمریکا چیست؟ آیا پیش‌بینی می‌کنید این مجموعه‌ها بتوانند تاثیری ملموس بر تصمیم‌سازان واشنگتن به‌دست آورند؟

رابطه بین اسرائیل و «آمریکا» با هر معیاری، رابطه‌ای غیرعادی است. پس از پایان جنگ سرد و ظهور نوعی نظام تک‌قطبی جهانی، به عقبگرد در این رابطه، امیدها بسته شد؛ امیدهایی که به ناامیدی انجامید. ارزیابی من این است که اسرائیل، همچنان ذخیره راهبردی برای سیاست «آمریکا» در خاورمیانه است و بی‌جهت نیست که آمریکایی‌ها به تکرار اعلام می‌کنند، اسرائیل یک رکن اساسی امنیت ملی «آمریکا» است. به‌طور مشخص، در دوره‌ای که تشکیل ائتلاف بین‌المللی علیه «عراق» یا «ایران» با مشکلاتی روبه‌رو بود، نیاز فوری و مبرم «آمریکا» به اسرائیل رو به افزایش رفت. روشن بود که دولت «بوش» پسر فعالیت خود را بر منطقه خلیج‌[فارس] متمرکز و به طرحی باز خواهد گشت که در زمان ارائه، «طرح کارتر» نامیده شد.

jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com

444