ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
مردم در آن هنگام به درستی بر این باور بودند که یهودیان میخواهند بر حرم قدسی سیطره یابند. از این رو، بر یهودیان شوریدند و رویارویی، سراسر فلسطین را از «الخلیل» تا «صفد» و «طبریه» و «حیفا» و «یافا» دربرگرفت. بنابراین اقصی عامل انفجار مردمی در سال۱۹۲۹ و همچنین انتفاضه تونل در سال۱۹۹۶ بود.
اما انتفاضه ۱۹۸۷ از این چارچوب بیرون بود و بر بستر واکنش به مجموعه اقدامات اشغالگران، روی داد و پیوند مستقیمی با اقصی نداشت. انقلاب براق (۱۹۲۹) از نظر توان و قدرت در اندازه انتفاضه اقصی نبود؛ اما بهطور نسبی خسارت زیادی به یهودیان زد. موازنه قوا در آن هنگام متفاوت بود. از طرف دیگر، انقلاب براق، دچار از همگسیختکی فعلی میان رهبری و مردم نبود. اما انتفاضه ۱۹۸۷، در طولانی بودن خود، از بقیه جنبشهای گسترده مردمی در فلسطین بازشناخته میشود و درنتیجه همین ویژگی توانست، نقش و حضور سیاسی فلسطین و فلسطینیها را در عرصه تحولات، دوباره نشان دهد. پس از حاشیهنشینی تحمیلشده بر سازمان آزادیبخش فلسطین، در تونس، انتفاضه، حضور دوباره سازمان را البته در چارچوب سازش بازگرداند. رهبری سازمان آزادیبخش توانست انتفاضه ۱۹۸۷ را دور بزند و خود را بهعنوان جایگزین آن و جایگزین هیات مذاکراتی داخل سرزمینهای اشغالی جا بزند که در مذاکرات مادرید شرکت داشت.
انتفاضه تونل نیز در چارچوب بنبست مذاکرات سازش در مرحله پس از اسلو درگرفت. هنگامی که دولت «نتانیاهو» با تحریک «ایهود اولمرت» شهردار وقت «قدس» کوشید با ستونها و مبانی حرم قدسی شریف، بازی و بیهوده کاری کند، ساکنان غزه و کرانه باختری در چارچوب انتفاضهای خشونتآمیز خیزش کردند که پلیس حکومت خودگردان فلسطین نیز در آن مشارکت داشت و منجر به تلفات زیادی در هر دو طرف شد.
بنابراین وجوه تشابهی میان انتفاضه اقصی (۲۰۰۰) و خیزش براق (۱۹۲۹) از زاویه عامل انفجار مردمی هر دوی این انتفاضهها وجود دارد که همان تعرض به مسجدالاقصی است. تعرض به مسجدالاقصی موضوعی است که «امنای هیکل» آن را فریاد میزنند. گروهی که تا چند سال پیش، چند ده نفر بودند؛ اما ارزیابیهای فعلی نشان میدهد شمار اعضای آن به حدود ۵۰هزار نفر رسیده است. اینها آشکارا اعلام میکنند که در تلاش برای خراب کردن حرم با هدف بازسازی «هیکل» هستند. کاری که «شارون» در سپتامبر۲۰۰۰ با ورود به حرم، انجام داد، هشداری در همین چارچوب بود. انتفاضه اقصی بر بستر بنبست روند مذاکرات شعلهور شد؛ اما شعله اولیه آن از تعرض به حرم قدسی شریف روشن شد.
بررسی روند کلی این انتفاضهها نشان میدهد روح مبارزه در میان توده های مردم فلسطین، رو به افزایش بوده است. در مقایسه میان رویداد سال۱۹۲۹ و حتی انتفاضه ششساله (۱۹۹۳-۱۹۸۷) با انتفاضه تونل (۱۹۹۶) و انتفاضه اقصی (۲۰۰۰) ملاحظه میکنیم که در این دو انتفاضه اخیر، روح مبارزه رو به افزایش بوده و حجم و قدرت واکنشها بیشتر شده است. اما در مقابل، میبینیم که اقدام سیاسی رهبری ملی فلسطین دچار عقبگرد شده است؛ بهگونهایکه سطح اقدام سیاسی آن، در آغاز قرن گذشته میلادی، بالاتر از پایان این قرن بوده است. بهطور کلی تلاش بهکار گرفتهشده در این خیزشهای خودجوش، بهخاطر بیبرنامگی سیاسی در کار رهبران و کوشش آنها برای به خدمت گرفتن انتفاضهها در راههای نادرست بر باد رفته است. رهبری فلسطینی نتوانسته است، با یک طرح سیاسی مورد قبول تودهها، وضعیت انقلابی بیانشده در قالب انتفاضهها را به یک انقلاب منظم و هدفمند تبدیل کند که بهصورت خردمندانه و درست، اداره شده و درنتیجه پویشهای انقلابی و امیدهای بستهشده به آن، به ناامیدی نینجامد.
آثار انقلاب براق (۱۹۲۹) همچنان تداوم یافت تا به انقلاب سهساله (۱۹۳۹-۱۹۳۶) انجامید. درحالیکه انتفاضه ۱۹۸۷ طرح و رهبری خود را بروز و ظهور نداد و به انقلاب تبدیل نشد. انتفاضه اقصی نیز به جای اینکه با فعالسازی در خدمت از بین رفتن اشغال از طریق مبارزه و بدون کوتاه آمدن از محتوای جنبش ملی فلسطین قرار گیرد، یکبار دیگر دور زده شد و به خدمت سازش درآمد. به دیگر سخن، درحالیکه باید به انتفاضه اقصی بهعنوان ایستگاهی در راه آزادی فلسطین نگاه میشد، پلی پایانی برای رسیدن به راهحل نهایی، مطابق خواسته رهبری فلسطین تلقی و شد آنچه شد.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com