ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
پس از برگزاری کنفرانس مادرید، مجله «مطالعات فلسطینی»، در ضمن نظرخواهی از شخصیتهای فکری و فرهنگی، از من نیز خواست نظر خود را درباره این کنفرانس بنویسم. من هم در مقالهای نظرات خود را نوشتم و به مجله دادم. انتشار این مقاله، اعتراض اعضای کمیته مرکزی جنبش را در پی داشت. اعتراضی که منطقی سست و بنا نهادهشده بر سادگی و سادهسازی امور داشت. معترضان گفتند: چرا با نام شخصی خود در مجله «مطالعات فلسطینی» مقاله منتشر میکنی، اما از نوشتن بیانیهها و مواضع جنبش خودداری میکنی؟ گمان میکنم هر کس این اعتراض بیمعنا را بشنود، به ناچار پیشینه آن را در نظر میگیرد و به این نکته توجه خواهد کرد که موضع جنبش، یک موضوع و مقالهای با امضای نویسنده، موضوع دیگری است. از سوی دیگر، شاید گمان میکردند که قصد من از نپذیرفتن تهیه پیشنویس بیانیههای جنبش در آن بازه زمانی، قرار دادن آنها در برابر این واقعیت است که حتی توانایی نوشتن دقیق مواضع خود را هم ندارند! موضوع دیگری که با انتشار نوشتههای من پیوند دارد، این است که دو کتاب در مرکز مطالعات وابسته به جنبش، منتشر کردم که جزئی از زنجیره کتابهای من درباره طرح صهیونیستی بود. به این کار هم اعتراض شد که چرا با نام نویسنده آن، منتشر شده است. با این نوع برخوردها، اطمینان یافتم که مسائل شخصی در کار است. به هر حال تنش در بحثهای کمیته مرکزی درباره من بالا گرفت و ایده تعلیق موقت عضویتم مطرح شد که به آن خوشامد گفتم.
به مطالبی که درباره کنفرانس مادرید در مجله «مطالعات فلسطینی» نوشته بودم، عمیقا باور داشتم. از همین رو وقتی «تلویزیون سوریه» گفتوگویی با من در اینباره خواست، پذیرفتم و این گفتوگو در ششحلقه انجام و همه بخشهای آن یکبار پخش شد. در این گفتوگو با طرح مواضع کلی خودم درباره رویارویی با صهیونیسم و ماهیت اسرائیل اعلام کردم: اسرائیل آماده سازش نیست. همچنین تاکید کردم، اگر پیش از رفتن به مادرید با من مشورت میشد، سفارش به نرفتن میکردم؛ چون شرکت در این کنفرانس، فایدهای برای عربها نخواهد داشت. اما حال که عربها به کنفرانس رفتهاند، باید از انتقال بحران به عرصه عربی خودداری و کوشید مذاکرات هم به شکلی از اشکال رویارویی تبدیل شود. این موضوعی بود که در گفتوگوی تلویزیونی به روشنی گفتم.مطالبی که گفته بودم را نفهمیدند یا نمیخواستند آن را آنگونه که بود، بفهمند. درنتیجه وضعیت تنش آلودتر شد و برای گفتوگو و استیضاح به کمیته مرکزی جنبش فراخوانده شدم. من هم که تصمیم خود را برای خروج از جنبش، نهایی کرده بودم، بیآنکه به دیدار آنها بروم، اطلاع دادم، این موضع من است. آنها نیز تصمیم به اخراج من از جنبش گرفتند. تصمیمی که با اتهامهایی همراه شد که «خدا بر حقانیت آنها هیچ دلیلی نفرستاده است».[...ما أنزلالله بها من سلطان - آیه ۲۳ سوره نجم - ترجمه فولادوند]. یادداشتی هم در اینباره برای نهادهای امنیتی سوریه و همچنین سازمانها و گروههای فلسطینی و روزنامهها فرستادند. من هم تصمیم گرفتم، پاسخی ندهم و مسائل را به مرور زمان بسپارم که به ناچار، جریان رویدادهای آن، دروغها و سخنهای بیاساسی را فاش خواهد کرد که برای توجیه تصمیم خود درباره من بهکار گرفتند.
گفتند، من به عرفات خواهم پیوست! و در آستانه ترک سوریه هستم! و اینک شما ۱۰ سال پس از آن رویداد و اتهام های همراه آن، با من در دمشق گفتوگو میکنید. به عرفات نپیوستم و موضع خود درباره سازش را تغییر ندادم؛ امری که تا اندازه زیادی تاثیر منفی بر آنها داشت. در سوریه ماندم و به نوشتن روی آوردم و شماری کتاب مانند «گشتی در دوران هجرت»، «رابطه میان پایگاه نظامی و مرکز»، «چکیده تاریخ سیاسی فلسطین»، «اسرائیل، در پنجاه سال»، و کتابچهها و مقالات بسیار دیگری منتشر کردم.
پرسشی خاص از شما بهعنوان یکی از برجستهترین رهبران جریان دموکراتیک در جنبش فتح دارم. پرسشی که مجموعه نیروهای دموکراتیک در صحنه فلسطین نیز مخاطب آن هستند. از دید ناظران بیرونی، اینگونه به نظر میرسد که بدنه نظامی سازمانهای فعال فلسطینی، بهطور غالب، از شرایط پایینی از نظر آگاهی و نظم تشکیلاتی برخوردار هستند. با اینکه جریان دموکراتیک، گرایش زیادی به ساختن تشکیلات و تربیت نیروها داشت؛ اما این گرایش در نتیجه کار تاثیر خاصی نداشت و حوزههای فعالیت و نفوذ جریان دموکراتیک، منحصر به حوزههای تشکیلاتی، فکری و رسانهای ماند و در بدنه نظامی حرفهای، از وزن چندانی برخوردار نشد. این در حالی است که مبارزان جریان دموکراتیک در لحظات سخت و در قلب ماموریتهای مبارزاتی و نبردها برای دفاع از انقلاب فلسطین، حضور داشتند. نظر شما درباره این وضعیت چیست؟ و چه نگاهی به آن دارید؟
این ارزیابی، تا اندازه زیادی درست است. همانگونه که در پاسخهای خود به پرسشهای پیشین شما گفتم، پس از انتفاضه در «فتح»، روش فکری قبلی جنبش زیر شعار حفظ «فتح» و سنتهای کاری آن، به «جنبش انتفاضه» بازگشت و با همین بهانه، بخش تشکیلات، از بخش نیروهای نظامی جدا شد. حتی در تدارک کنگره جنبش نیز ۵۱درصد به نظامیان و ۴۹درصد به نیروهای بخش تشکیلات، اتحادیههای صنفی و بقیه بخشها، اختصاص داده شد.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com