زندگی بدوی در مارسی قرن بیستویکمی
فقر، نژادپرستی و انزوا عمیقا در مناطق فقیرتر مارسی ریشه دارد؛ جایی که ساکنان میگویند کمبود فرصت و بیتوجهی دولت منجر به درگیر شدن برخی از جوانان در قاچاق مواد مخدر مانند حشیش، کوکائین و اکستازی شده است. فاطمه تنها یکی از بسیاری از افرادی است که خانوادهاش بر اثر اپیدمی مواد مخدر و خشونت از هم پاشیده شده و شوهر و پسرش در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ به شکل متوالی کشته شدند. او نمیخواست نام واقعیاش مشخص شود؛ زیرا ترس از تبدیل شدن به هدفی برای قاچاقچیان مواد مخدر دارد. قاچاقچیان تمایل به از بین بردن افرادی را دارند که صحبت میکنند و او نگران فرزند خردسالش هم هست. فاطمه بهدنبال عدالت برای عزیزانش و خروج از مارسی است. با این حال، دوازده سال گذشته اما او هنوز آنجاست و شرایط کمی تغییر کرده است. با این حال او نمیداند که آیا هرگز تغییرات اساسی رخ خواهد داد یا خیر؟
او در خودروی من پیدا شد
پسر فاطمه فقط ۲۲ سال داشت که به ضرب گلوله کشته شد. او میگوید که او در قاچاق مواد مخدر دست داشته و چند سالی را هم بهدلیل فروش مواد مخدر در زندان به سر برد. فاطمه به سیانان گفت: او در درگیریهای زیادی حضور داشت. او زیاد دعوا میکرد. مردم از او میترسیدند. وقتی او را میدیدند، همه فرار میکردند. او حتی برای ترساندن آنها نیازی به چاقو نداشت.»
در ژوئن ۲۰۰۹، پسر فاطمه کشته شد. او میگوید که مرگ پسرشان بر شوهرش تاثیر بسیار بدی گذاشت و او مصمم شد تا بفهمد چه کسی پشت آن بوده است. کمتر از یک سال بعد، در ماه مه ۲۰۱۰، فاطمه گفت که شوهرش چهار فرزند باقیمانده این زوج را از مدرسه بازگردانده بود که تلفنی فوری دریافت کرد و از خانه خارج شد. فاطمه میگوید: «او را در خودروی من پیدا کردند. فقط سرش باقی مانده بود، همه چیز دیگر رفته بود. شانهها، پهلوها، شکمش همه بهطور کامل از بین رفته بودند.» دو قتل در کمتر از یک سال باعث شد که فاطمه فرزندان باقیمانده خود را تنها بزرگ کند؛ اما قاتلان عزیزان او هنوز با عدالت روبهرو نشدهاند.
انتظار طولانی برای اجرای عدالت او را متاثر کرده است. او میگوید: «من پیر شدهام. آن را نشان نمیدهم، حتی اگر شوخی کنم یا کار کنم، باز هم برایم سخت است. من زندگیام را وقف بچههایی میکنم که هنوز دارم؛ اما از آینده پسرهایم میترسم. فاطمه تنها نیست که چنین احساسی در مارسی دارد؛ جایی که با قاچاق مواد مخدر، تیراندازی و جنایت بالا مشخص شده است؛ به این معنی که ساکنان اغلب برای حفظ جان خود در ترس زندگی میکنند. اگرچه سطح جرم و جنایت در مارسی نسبت به پنج سال پیش کمتر است، اما طبق آمار پلیس، قربانیان تیراندازی سنشان بسیار کاهش یافته است؛ اما بسیاری از مشکلات ساختاری از جمله فقر و انزوا به سختی بهبود یافته است. به همین دلیل است که برخی از نزدیکان قربانیان به دلایل اصلی این موضوع اشاره میکنند و میگویند تجارت مواد مخدر فقط نوک کوه یخ است. آمینه کساچی، ۱۷ساله معتقد است که جوانان طبقه کارگر در مارسی به قاچاق مواد مخدر روی میآورند؛ زیرا این امر باعث میشود تا از مشکلات عمیقتری که نسبت به محلههای شمالی با آن مواجه هستند، خلاص شوند. کساچی به سیانان گفت: «قاچاقچیان جوان مواد مخدر مجرم نیستند. قربانیان سیستمی که آنها را در این محلهها فراموش کرده و بیکار کرده است. قربانیان فقر، قربانیانی که میان سوسکها، گرد و غبار و موشهای محله زندگی میکنند؛ قربانیانی از خانههایی که نه اینترنت، نه گرمایش و نه آسانسور وجود دارد. حتی در قرن بیستویک.»