ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی، متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
در آغاز و برای اینکه سخن در اینباره در مسیر درست پیش برود، باید مقدمه بسیار کوتاهی درباره آنچه جنگ ۱۹۴۸ نامیده میشود، بگویم. جنگی که اسرائیل آن را «جنگ استقلال» مینامد و درواقع عملیات یهودیسازی بزرگ در تاریخ فعالیت شهرکسازی صهیونیستی در فلسطین است. نقطه کانونی طرح شهرکسازی و وطنگزینی صهیونیستی، عملیات گرفتن فلسطین از درون است. این جنگ، مرحله سوم از مراحل تحول اقدام صهیونیستی پس از دو مرحله پیشین است. منظورم مرحله نخست، یا عملیات نفوذ و رخنه به فلسطین پیش از وعده بالفور و مرحله دوم، مرحله سیطره نظاممند بر فلسطین زیر سایه قیمومیت بریتانیا است. مرحله سوم که اینک از آن سخن میگوییم با گسستن پیوند جنبش صهیونیستی با بریتانیا، اعلام تاسیس اسرائیل و تبدیل سرپرستی بریتانیا با پشتیبانی آمریکا همراه است. اعلام تاسیس اسرائیل، بیش از آنکه برآمده از پختگی و آمادگی طرح شهرکسازی صهیونیستی برای استقلال باشد، ضرورتی حیاتی برای نجات طرح صهیونیسم از فروپاشی بود؛ زیرا با توجه به مقاومت عربی از یکسو و سیاست کتاب سفید بریتانیا از سوی دیگر، استمرار عملیات سیطره نظاممند بر فلسطین به تقریب ناممکن، اگر نگوییم محال شده بود. از این رو جنبش صهیونیستی به ناچار باید از هر دو با هم رها میشد. یعنی از یکسو باید مقاومت عربی و فلسطینی را از بین میبرد و از سوی دیگر از قیمومیت بریتانیا رهایی مییافت. این مهم جز با اعلام استقلال و پیشروی به سوی تثبیت و تعمیق ساخت موجودیت شهرکسازی شدنی نبود. دیوید بن گوریون، به مثابه نیروی پیشران اعلام استقلال بود که این موضوع را با وجود مخالفت داخلی در جنبش صهیونیستی و آژانس یهود پیش برد. بن گوریون همچنین در نقطه روبهروی وایزمن و نیروی اصلی در پس ایده جابهجایی سرپرستی بریتانیا با پشتیبانی آمریکا بود. اختلاف میان این دو در اینباره شدید بود و در نتیجه روند تحولات، وایزمن خود را منزوی یافت. رهبری آژانس یهود درباره این موضوع دچار اختلاف بود، همانگونه که امروز موسسه حاکم بر اسرائیل درباره مساله سازش دچار اختلاف است.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com