بخش هجدهم
جاده جدید امپراتور
فناوریای که بهعنوان «در پشتی خطرناک» برای قدرتهای خارجی تصور میشد، به ضرورتی برای در تنگنا نگهداشتن قدرتهای خارجی تبدیل شد. اما مانند بریتانیا، دولت چینگ نتوانست روی دیگر شمشیر تلگراف را کُند سازد. همان سیمهایی که فرامین دولت مرکزی را منتقل میکرد نیز به گروههای انقلابی که به دنبال سرنگونی آن بودند، کمک کرد. در سال ۱۹۱۱، سالها نفرت مردمی و اقدامات غلط دولت فوران کرد؛ آنگاه که واحدهای ارتش چین و استانها شروع به جدایی و بریدن از دولت کردند. تلگراف علت سقوط چینگ نبود بلکه ابزار بااهمیتی بود که برای گروههایی قابلدسترس بود که از وضع موجود و نیز نیروهایی که برای تغییر میجنگند محافظت میکردند. همین رویدادها ممکن است دههها قبلتر بهآرامی آشکار شده باشد - در عصر پیکها و قاصدان سواره - و به دولت زمان میداد که طغیانهای اولیه را خاموش سازد. اما با تلگراف، اخبار سریعتر از نیروهای دولتی جابهجا میشد و طغیان به انقلاب تبدیل شد. سلسله چینگ که با بهکارگیری تلگراف مبارزهای ناموفق داشت، پس از پذیرش آن فروپاشید.
نوبت چین
تجربه چین بهعنوان هدف استعمار مهمتر از گذشته امپریالیستیاش است. طی نیمه دوم قرن نوزدهم، چین با دو گزینه غیرممکن مواجه شد: پیگیری امیال اقتصادیاش با سرمایهگذاری خارجی و ضرورت سیاسی حفظ حاکمیتش. اندکی پس از تحمیل شکست از سوی بریتانیا، چین در لاک کاملا دفاعی فرورفت و حاکمیت خود را بر تکنولوژیهای جدیدی که دیگران - از جمله ژاپن - به طور موفقیتآمیزی در حال پذیرشاش بودند، برتری داد. «احتیاط» در نهایت به یک «بدهی» تبدیل شد و طی جنگ چین - ژاپن برای عدمتوسعه سیستم ریلیاش و طی شورش بوکسورها برای توسعه آن سیستم و نیز پس از آن و وقتی که مبادرت به وامگیری هنگفتی کرد، هزینهاش را پرداخت.