آمریکا دست خالی از افغانستان میرود
خروج با طعم شکست سنگین
گرچه القاعده با برنامهریزی برای حملات یازدهم سپتامبر از افغانستان، آتش جنگ را برافروخت، در حالحاضر دیگر نیروی چندانی در این کشور ندارد اما بهطور کامل از بین نرفته است. از سویی، دیگر گروههای تروریستی ضدآمریکایی همچون شاخهای از دولت اسلامی همچنان در حال انجام عملیات در این کشور است. دستههایی از طالبان که به اسامهبنلادن پناه دادند و پس از یازدهم سپتامبر توسط نیروهای مورد حمایت آمریکا سرنگون شدند، بازگشت وحشتافزایی داشتهاند. در حالحاضر قریب به نیمی از خاک افغانستان در کنترل نیروهای طالب است و تهدید به فتح سایر مناطق نیز کرده است. دولت دموکراتیک و غربگرایی که با خون و پول آمریکایی در این کشور شکل گرفته بود، فاسد و در حال عقبنشینی مداوم است.
در تئوری، طالبان و دولت مورد حمایت آمریکا در حال رایزنی برای توافق صلح هستند که در پی آن شورشیان، اسلحههای خود را بر زمین بگذارند و در یک سیستم سیاسی بازطراحی شده، مشارکت کنند.
در بهترین سناریو، قویترین حمایت آمریکا از دولت از منظر مالی و نظامی، افزایش فشار بر دوستان این گروههای شورشی از جمله پاکستان است که ممکن است نتایجی را برای تقسیم قدرت بهدست آورد. توافق برای تقسیم قدرت حتی در صورت وقوع، نمایشی تراژیک است. طالبان برآن است تا به دوران حکومت پیشین خود که با وحشیگری توامان بود، بازگردد. دورانی که زنان در خانه محدود و دختران مجاز به مدرسهرفتن نبودند و مجازاتهای سختی برای پوشیدن لباس نادرست و گوشدادن به موسیقی اشتباه، در انتظار افراد بود.
فراتر از هر توافقی، طالبان در تلاش است تا با پیروزیهای خود در میدان نبرد، دولت را به زور سرنگون کند. در حالحاضر طالبان بر مناطقی از حومههای شهری مسلط است؛ درحالیکه واحدهای دولتی در مراکز شهری و روستایی متمرکز شدهاند. نیروهای دولتی با از دست دادن روحیه خود، در حال ترک پستهای خود هستند و در این هفته بالغبر هزار تن از آنان، پستهایشان در استان بدخشان را ترک و به همسایه خود، تاجیکستان فرار کردند. تاکنون طالبان موفق به تصرف و نگهداری هیچ شهری نشده است و بهنظر میرسد نیروی انسانی کافی برای اجرای آن را نیز در بسیاری از مناطق نداشته باشد. آنان ترجیح میدهند که به آرامی به دولت فشار آورند بهجای اینکه به یکباره با آن وارد نبرد شوند، اما بهطور واضح، گذر زمان به سود طالبان است.
حداقل چیزی که در انتظار افغانستان است، تشدید جنگ داخلی است چراکه طالبان برای بالابردن منافع خود در حال فشار آوردن است و دولت برای بقای خود میجنگد. سایر کشورها چون چین، هند، ایران و پاکستان نیز بهدنبال پر کردن خلأ خروج آمریکا هستند و برخی نیز پول و اسلحه به جنگسالاران میدهند. نتیجه این امر، ویرانی و خونریزی بیشتر در کشوری است که بیش از ۴۰ سال است در جنگ است.
کسانی که نگران آن هستند که مترجمانی که برای آمریکاییها کار میکردند در معرض تهدید قرار گیرند، این تصویر بزرگ را ندیده میگیرند که آمریکا در حال رهاکردن کل کشور با جمعیتی ۴۰میلیون نفری به آغوش سرنوشتی سخت است. شرایط میتوانست اینگونه نباشد. طی ۶سال گذشته، حضور کمتر از ۱۰هزار نیروی آمریکایی بههمراه همین تعداد نیروی ناتو از سایر کشورها در کنار ارتش افغانستان کافی بود تا شرایط موجود حفظ شود. در این مدت، تلفات آمریکاییها به صفر رسیده بود و جنگی که پیشتر باعث سرکشی رایدهندگان میشد، به موضوعی بیربط در سیاست آمریکا بدل شده بود. از زمان ریاست جمهوری بایدن، توجهها به سوی چین و روسیه متمرکز است و استقرار آمریکا در افغانستان، خللی در این سیاست وارد نمیکرد. برای دولت جدید آمریکا، دیگر دلیلی برای ادامه استقرار نیروهای آمریکایی در افغانستان وجود ندارد، اما برای افغانهایی که در تلاش برای حراست از خود در برابر طالبان هستند، حضور آمریکا ارزشمند بود. بحثهای بسیاری در باب آنکه این خروج چه تاثیری بر اعتبار آمریکا خواهد داشت، درخواهد گرفت. با تمام ثروت و قدرت نظامی، آمریکا نه تنها در استقرار یک دولت خودکفا و قوی در افغانستان ناکام مانده است بلکه در نبرد با یک نیروی شورشی نیز شکست خورده است. علاوهبر این ایالاتمتحده دیگر آمادگی آن را ندارد که پشتسر متحد خود یا بهعبارتی دولت افغانستان بایستد که این امر موجب تعجب و ناامیدی بسیاری از مقامهای افغان شده است. این نکته از منظر رژیمهایی که با آمریکا خصومت دارند چون چین و روسیه و همچنین از منظر دوستان آمریکا، پنهان نخواهد ماند.
همه این عوامل اما افغانستان را به ویتنام دوم بدل نخواهد کرد. جنگ افغانستان هرگز موردتوجه پنتاگون و ملت نبوده است. نیروهای آمریکایی طولانیتر از ویتنام در افغانستان مستقر بودند، اما تلفات بسیار کمتری برای آمریکا داشته است. وقایع دیگر چون جنگ در عراق و بحران مالی جهان همواره مهمتر از آنچه که در قندهار میگذشت، بوده است. سیاستمداران و صاحبنظران آمریکایی همیشه در مورد ماندن یا رفتن از افغانستان دچار چالش بودند و اکنون که زمان خروج فرا رسیده، کسی از این تصمیم متعجب نشده است. گرچه خارجیها این خروج را نشانه ضعف آمریکا میپندارند اما واقعیت آن است که نشانههای این ضعف، مدت بسیاری است که عیان شده است.
تعجب برانگیر باشد یا نه، خروج آمریکا برای افغانستان یک مصیبت است. در سال ۲۰۰۱ بسیاری امیدوار بودند که آمریکا به جنگ داخلی ۲۰ساله آنان پایان خواهد داد و آنان را از یک دکترین هولناک رها خواهد کرد؛ برای مدتی نیز بهنظر میرسید که ممکن است این اتفاق بیفتد اما امروز زندگی افغانهای معمولی بیش از هر زمان دیگری ناامن است. براساس برآوردهای سازمان ملل و دانشگاهیان، تلفات غیرنظامی در این کشور ۳۰ درصد بیشتر از سال ۲۰۰۱ است و اقتصاد آن نسبت به ۱۰سال گذشته، بزرگتر نشده است. طالبان تنها در دروازههای کابل مستقر نیستند، آنان هر کسی را با جهانبینی آنان هسمو نباشد مورد هدف قرار میدهند و شیعیان، سکولارها و زنانی که متصدی سمتهای مهم هستند را ترور میکنند. بنا نبود آمریکا همه مشکلات افغانستان را حل کند، اما رها کردن این کشور در همان مراحل اول، یک شکست جدی است.