بلینکن به افغانستان سفر کرد
آمریکا چگونه از پاکستان شکست خورد؟
ساعاتی بعد، بلینکن در سفری اعلام نشده و کوتاه به افغانستان رفت. او در این سفر از سفارت آمریکا در کابل دیدار کرد و با اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان، و عبدالله عبدالله، رئیس شورای دولتی افغانستان دیدار کرد. عبدالله رهبری مذاکره با طالبان را در دست دارد. بلینکن پنجشنبه عصر به واشنگتن بازگشت. او قبل از دیدار با غنی گفت: «میخواستم با سفرم نشان دهم که در تعهد آمریکا به جمهوری اسلامی افغانستان و مردم این کشور خللی پیش نیامده است. شراکت در حال تغییر است؛ اما این شراکت پایدار خواهد ماند.» بلینکن سپس در یک کنفرانس خبری اعلام کرد که زمان آن رسیده که نیروهای آمریکایی، افغانستان را ترک کنند اما در عین حال «حمایت قوی از سوی دو حزب» برای تداوم تعهدمان به نیروهای امنیتی افغان وجود دارد. بلینکن با اشاره به اینکه دیپلماسی با دولت افغانستان و شرکای منطقهای و بینالمللیاش شدت خواهد گرفت، افزود: «حتی زمانی که نیروهایمان به خانه بازگردند، شراکتمان با افغانستان ادامه خواهد یافت و شراکت امنیتیمان پایدار باقی خواهد ماند.» غنی هم گفت، دولت افغانستان به این تصمیم احترام میگذارد. «ند پرایس»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم گفت غنی و بلینکن «اهمیت حفظ دستاوردهای ۲۰ سال گذشته را بهویژه در حوزه ساختن یک جامعه مدنی قدرتمند و حفاظت از حقوق زنان و دختران مورد بحث قرار دادند.» این دو همچنین از همکاریها در حوزه ضدتروریسم و تعهد مشترکشان به تضمین این مساله که القاعده دیگر پایگاهی در این کشور نداشته باشد، سخن گفتند. عبدالله عبدالله هم گفت: «ما یک فصل جدید داریم، اما این فصلی است که آن را با هم مینویسیم.» همزمان با داغ شدن بحث خروج آمریکا از افغانستان و تبعات احتمالی برخاسته از این خروج، «مجیب مشعل»، «سلمان مسعود» و «ضیاء الرحمان» هم در گزارش دیگری در ۱۶ آوریل در نیویورکتایمز نوشتند، تقریبا در اوج جنگ آمریکا در افغانستان، رئیس سابق اطلاعات نظامی پاکستان – نهادی که هم متحد آمریکا بود و هم دست در دست طالبان داشت - در یک برنامه گفتوگومحور در سال ۲۰۱۴ حضور یافت که نامش «Joke Night» بود. او یک پیشبینی جسورانه انجام داد. ژنرال «حمید گل»، که ریاست این سرویس دهشتناک را بر عهده دارد - که طی دوره آخر جنگ سرد در دهه ۸۰ به I.S.I معروف شد - اعلام کرد: «وقتی تاریخ نوشته شود، گفته خواهد شد که I.S.I اتحاد شوروی را در افغانستان با کمک آمریکا شکست داد.» این ژنرال عالیرتبه پاکستانی پس از اندکی مکث در شاهبیت پایانی سخنانش که تشویق بلند حضار را به دنبال داشت، افزود: «جمله دیگری هم هست. I.S.I با کمک آمریکا، آمریکا را شکست داد.» در تصمیم پرزیدنت بایدن برای عقب کشیدن تمام نیروهای آمریکایی از افغانستان تا ماه سپتامبر، تشکیلات نظامی قدرتمند پاکستان پس از دههها توطئههای خونین به آرزوی خود خواهد رسید: خروج ابرقدرت اخلالگر از حیاط خلوتی که I.S.I از طریق رژیم دوست و متحد طالبان پیش از حمله آمریکا در سال ۲۰۰۱، نفوذ بس قدرتمندی در آنجا یافته بود.» بازگشت طالبان به هر شکلی از قدرت، زمان را به عقب بازمیگرداند؛ یعنی زمانی که ارتش پاکستان نقش «دروازه»ای برای ورود به افغانستان را داشت و سخت در تلاش بود تا نفوذ دشمن دیرین خود هندوستان را در این کشور جنگزده مسدود سازد. اما ارتش پاکستان با پناه دادن به شورشیان طالبان طی دو دهه گذشته – که سرسختانه پیروزی ژئوپلیتیکی محدودی را در همسایه بغلدستی دنبال میکرد - با خطر موج دیگری از اخلال در داخل مواجه است. پاکستان یک دولت شکننده و البته هستهای است که دارای اقتصادی ویران و موجی از ناآرامیهای اجتماعی و پریشانیهای دیگری است که محرک آن اقلیت سرکوب شده و نفوذ نظامیگری اسلامگرایان خاص این کشور است که میکوشند راهی در سیستم برای خود باز کنند. اگر افغانستان وارد هرج و مرج شود، پاکستان بار دیگر باید بار آن را بر دوش کشد درست مانند زمانی که این کشور به دنبال خروج شوروی در دهه ۹۰ از هم گسیخت. در آن زمان، این پاکستان بود که بار این بحران بر گردهاش افتاد. میلیونها افغانی از مرزهای پاکستان عبور کردند تا در شهرها و مناطق پاکستانی به امنیت نسبی دست یابند.
افزون بر این، بازگشت طالبان به قدرت (خواه از طریق جنگ داخلی و خواه از طریق معامله صلح که میزانی از قدرت را در اختیارشان قرار میدهد)، جنبشهای افراطگرا در پاکستان را جسورتر خواهد کرد تا آنها هم که (همچون طالبان) از یک آبشخور فکری تغذیه میکنند و هزاران مدرسه مذهبی را در کنترل خود دارند، سهمی از قدرت را در پاکستان مطالبه کنند. در حقیقت، این ترس وجود دارد که در صورت سهم یافتن طالبان از قدرت در افغانستان، جنبشهای افراطی در پاکستان هم چنین مطالباتی را از دولت به عمل آورند و در صورت محقق نشدن آن، اتفاقاتی مشابه افغانستان در پاکستان هم رخ دهد. تحولات افغانستان میتواند الهامبخش جنبشهای مشابه در پاکستان باشد. این جنبشها در مخالفت با دولت پاکستان هیچ تردیدی به خود راه ندادهاند. به نوشته «مشعل- مسعود- ضیاء الرحمان»، درحالیکه ارتش پاکستان بازی خطرناکی را در حمایت از شبهنظامیان در خارج و مهار و سرکوب آنها در داخل ایفا میکند، جنبشهای اسلامگرای این کشور از حضور یک نیروی خارجی مهاجم در کشور همسایه انگیزه مییابند و آشکارا برای همکیشان و هممسلکان خود در افغانستان پول جمعآوری میکنند. گروههای جدید افراطگرا در حال کاستن از فضای جامعه مدنی در پاکستان هستند – اغلب روشنفکران و متخصصان را هدف قرار میدهند - و حتی حامیانی در ردههایی از نیروهای امنیتی پاکستان یافتهاند. دکتر «عایشه صدیقه»، محقق وابسته به دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی در لندن، میگوید ژنرالهای پاکستانی به ترکیبی از زور و مماشات در تعامل با معضل ستیزندگی افراط گرایان و افراطیگری روزافزون در این کشور روی آوردهاند اما یک استراتژی برای خنثی کردن گسترش افراطیگری راه به جایی نبرده است. این تحلیلگر میافزاید: «این مرا میترساند. به محض بازگشت طالبان، این مساله میتواند دولت پاکستان یا هر دولت دیگری را هم متاثر سازد. این برای تمام گروههای دیگر هم الهامبخش خواهد بود.»
«سعید نظیر»، ژنرال بازنشسته و تحلیلگر دفاعی در اسلامآباد میگوید پاکستان «درسهایی» از حمایت از گروههای جهادی در گذشته «آموخته است.» این کشور در بازی خطرناک جنگ افغانستان محتاطانهتر رفتار خواهد کرد. او میافزاید: «پاکستان مدعی پیروزی نیست، اما طالبان پیروزی خود را مدیون پاکستان است. پاکستان از نمایش دوباره رویدادهای گذشته هراس دارد و در صورت عقبنشینی سریع و فقدان راهحل سیاسی همزمان از جنگ داخلی خشن و خونین بیم دارد.» از سوی دیگر، «ست جونز»، تحلیلگر مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن، میگوید که اگرچه ارتش و تشکیلات اطلاعاتی پاکستان از برنامه خروج بایدن «بیتردید خوشحال شدهاند» اما کنترل گستردهتر در افغانستان چندان قابلتضمین نیست. این تحلیلگر هم افزود: «برای پاکستان کنترل طالبان و دیگر گروههای نظامی در افغانستان اگر نگوییم غیرممکن، دشوار است؛ چراکه این کشور رو به سوی جنگ داخلی دارد. القاعده، داعش و دیگر گروهها هنوز در حال عملیات در افغانستان هستند. هیچ راهی نیست که پاکستان بتواند این گروههای مختلف را کنترل کند؛ گروههایی که منافع، رهبران و اهدافی متفاوت و متضاد دارند.» پاکستان از بدو تاسیس و زاده شدن خود در سال ۱۹۴۷، خود را در محاصره دشمنان یافته است. مرزهای جدید ترسیم شده از سوی مقامهای بریتانیایی به سرعت پاکستان را در گردابی از مناقشات سرزمینی از جمله با افغانستان فرو برد که هنوز رگههایی از آن وجود دارد که بسیاری از جهان این مناطق بحران خیز در پاکستان را «مناطق شمالغربی» مینامند. در اوج جنگ سرد در دهه ۷۰ بود - زمانی که اتحاد شوروی به دنبال توسعه نفوذ خود در آسیای جنوبی و مرکزی بود - که رهبران پاکستان به فرمولی رسیدند دال بر بهکارگیری و استفاده از اقمار پیی که شکل داده بودند. ایالاتمتحده تامین مالی و آموزش نظامی مجاهدین را انجام داد که شوروی را در افغانستان شکست داد و دولت دست نشانده شوروی را هم سرنگون کرد. ارتش پاکستان، بهویژه جناح اطلاعاتی آن، به عنوان هماهنگ کننده، میزبان و مربی خدمت میکرد. در تمام جنگ داخلیِ پس از آن در دهه ۹۰، ژنرالهای پاکستانی به گروهی جوانتر از مبارزان بنیادگرای افغان کمک کردند که طالبان نام داشتند. آنها جناحهای مبارز را شکست داده و دولتی را با کنترل ۹۰ درصد از خاک افغانستان تشکیل دادند. اما وقتی ایالاتمتحده در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد تا بنلادن (رهبر القاعده) را پس از حمله به خاک آمریکا تحت پیگرد قرار دهد، آمریکاییها نگاه خود را به سوی متحدان پاکستان در افغانستان دوختند؛ یعنی طالبانی که حاکم شده بود. پاکستان خود را در وضعیت بغرنجی یافت. در مواجهه با اولتیماتوم «یا با ما یا علیه ما»ی جورج بوش، حاکم نظامی پاکستان یعنی ژنرال پرویز مشرف، با بیمیلی همکاری کرد.
این تصمیم ضربهای فوری به دنبال داشت: دولت و ارتش پاکستان با حملاتی از سوی طالبان پاکستانی مواجه شد آن هم به این دلیل که دولت و ارتش پاکستان در عملیات نظامی آمریکا علیه برادران ایدئولوژیک افغانشان همکاری داشتهاند. این مساله سالها عملیات نظامی به دنبال داشت که هزینهاش، جان هزاران نیروی پاکستانی بود و نیز آوارگی تعداد بیشماری در شمال غرب پاکستان. در هر حال، با وجود حملات گاه و بیگاه ارتش آمریکا و پاکستان به مواضع طالبان پاکستانی اما این گروه فعالیتهای خود را در مناطق قبایلی هممرز با افغانستان افزایش داده است. حامیان «تحریک طالبان پاکستان»- جنبشی که خود را مدافع اسلام در برابر کفر مینامد– دیگر اهمیتی به یونیفرمهای ارتش قائل نبودند. آنها دست به گروگانگیری از ارتش هم زدند؛ همان ارتشی که روزگاری مدافع و حامی آنها بود.
همزمان، ارتش پاکستان تلاش کرد تا گروه طالبان در افغانستان از نو سازمان گیرد تا به این وسیله آمریکاییها را در کنترل خود داشته باشد. حتی زمانی که مقامهای آمریکایی برای جنگ و عملیات اطلاعاتی به کمک پاکیها نیاز داشتند، برخی از نقش دوگانه I.S.I سخت انتقاد کردند. کشتن بنلادن در پاکستان از سوی نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۱۱ یکی از لحظات نادری بود که آن تنشها در انظار عموم نمایان شد. با این حال، هنرمندی ژنرالهای پاکستانی این بود که خود را به نیرویی احتنابناپذیر و ضروری برای آمریکا بدل ساختند؛ متحد هستهای در منطقهای که چین و روسیه و نظامیان اسلامگرا هم در آن صاحب نفع هستند. این به این معنا بود که ایالاتمتحده این گزینه را برگزید که چشم بر متحدان پاکستانی خود برای کمک به طالبان در راستای هدف قرار دادن آمریکاییها و نیروهای متحد در افغانستان ببندد. مقامهای افغانی هم سخت بیاعتماد شدند که چرا متحد آمریکاییشان موضع سختی در قبال پاکستان اتخاذ نمیکند. جو بایدن در سفری به افغانستان در سال ۲۰۰۸ به عنوان معاون رئیسجمهور با حامد کرزای دیدار کرد و رئیسجمهور سابق افغانستان از او خواست تا بر پاکستان به دلیل دادن پناهگاه به طالبان فشار وارد آورد. گزارش شده که بایدن گفته بود اهمیت پاکستان برای آمریکا ۵۰ برابر افغانستان است. در سالهای اخیر، مقامهای آمریکایی به دنبال راهی برای ترک افغانستان بودهاند. آنها بار دیگر نیمنگاهی به پاکستان داشتند. مقامهای آمریکایی از همتایان پاکستانی خود میخواستند به طالبان برای انجام مذاکرات صلح فشار آورد. با جدی شدن قصد آمریکا، پاکستانیها دیگر نفی و انکار نکردند، بلکه رهبری طالبان از پناهگاههای خود بیرون آمدند. آنها از شهرهای پاکستان به قطر رفتند تا مذاکرات را آغاز کنند. وقتی مذاکرات به جاهای حساس میرسید، طالبان برای مشورتهای بیشتر به پاکستان باز میگشتند. وقتی ایالاتمتحده توافق خروج را با طالبان در فوریه سال گذشته امضا کرد، وضعیت در برخی حلقههای سیاسی- امنیتی در پاکستان به گونهای بود که گویی آنها هم از این موضوع خوشحال هستند. وزیر دفاع سابق پاکستان، خواجه محمد آصف که بارها راهروهای قدرت در واشنگتن را به مثابه متحد آمریکا پیموده بود، تصاویری از مایک پمپئو و ملا عبدالغنی برادر، معاون رهبر طالبان را در دوحه توییت کرد. گزارشگران نیویورکتایمز نوشتند، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد گروههای افراطی در پاکستان با پیروزیهای طالبان در افغانستان جسورتر شده اند. این نشان میدهد که مقامهای پاکستانی هم احتمالا با بحرانهایی مواجه خواهند شد. طالبان پاکستان که روزگاری شکست خورده بود، فعالیتهای خود در مناطق هممرز با افغانستان را افزایش داده است. حمله به نیروهای امنیتی هم روندی افزایشی یافته است.
در هر حال، این تصور که حضور نیروهای طالبان افغان در هرم قدرت میتواند به نفع دولت و ارتش پاکستان تمام شود شاید اغراق باشد؛ چراکه حضور طالبان افغان در قدرت، میتواند محرک و الهامبخش همقطاران پاکستانیشان شود و آنها هم خواستار حضور در دولت یا تقسیم پستهای دولتی با دیگر ارکان قدرت در پاکستان شوند. این مساله میتواند تبعات جبرانناپذیری برای پاکستان بهدنبال داشته باشد.