بینظمی جدید جهانی
یک آلترناتیو برای رویکرد مدیریت (و یک مکمل هم برای تلاشهای دیپلماتیک جهت کاستن از قابلیتهای هستهای کره شمالی و هم بهکارگیری سیستمهای ضد موشکی) همانا تحمل و مدارا با اشاعه یا تکثیر است البته تا زمانی که اطلاعات جاسوسی نشان دهد که چنین تسلیحاتی قرار است بهکار گرفته شده یا به بازیگران غیردولتی مانند گروهی تروریستی منتقل شود. در آن مرحله، یک گزینه بالقوه برای انجام یک حمله پیشدستانه علیه تهدیدی قریبالوقوع وجود دارد. آنچه مورد نیاز است همانا دریافت اطلاعات جاسوسی درست، به موقع و نسبتا بدون ابهام و اراده و ابزار برای عمل به آن است. همان طور که پیش از این بحث کردیم، برای چنین وضعی حمایت حقوق بینالمللی وجود دارد. احتمالا کسب توافق بینالمللی رسمی در مورد قابل قبول بودن چنین اقدامی در خفا یا آشکار غیرممکن است اما احتمالا ادراکات و برداشتهای چشمگیری در مورد مشروعیت اقدام وجود دارد البته اگر نشان داده شود که تهدید در حقیقت، واقعی و قریبالوقوع است. انجام چنین مشاورههایی هشداری به چین خواهد بود که بیعملی در مورد کره شمالی میتواند عواقبی داشته باشد و احتمالا موجب این شود که چین فشار بیشتری به کره شمالی برای کاستن از برنامههای هستهایاش وارد آورد. تبلیغ تصویب این سیاست همچنین موجب جلب توجه کره شمالی شده و ممکن است رفتار این کشور را محدود سازد حتی اگر هرگز نپذیرد که این سیاست چنین تاثیری دارد. دومین آلترناتیو برای ایالات متحده تلاش برای کسب حمایت بینالمللی برای مشروعیتبخشی به اقدام پیشگیرانه جهت توقف اشاعه است. همان طور که پیشتر بحث شد، یک اقدام پیشگیرانه (در مقابل پیشدستانه) اقدامی است [Preventive action: به منظور بازداشتن طرف دیگر از دستیابی به قابلیت حمله آفندی آغاز میشود. کشوری که مورد تهاجم قرار میگیرد یا دارای قابلیت تهدید پنهان است یا از طریق رفتار خود نشان داده که قصد دارد در آینده حملهای را در پیش بگیرد] که یک تهدید تجمیع شده [gathering threat] را هدف میگیرد تا یک تهدید واقعی و قریبالوقوع را. این ایدهای جان گرفته در استراتژی امنیت ملی بود که در سپتامبر ۲۰۰۲ از سوی دولت بوش اعلام شد. این سند این اقدام را روشن کرده و بیان کرد که «در عصری که دشمنان تمدن آشکارا و فعالانه به دنبال مخربترین فناوریها هستند، ایالات متحده نمیتواند بیتحرک باقی بماند در حالی که خطر در حال انباشته شدن است». اقدام یا حمله «پیشگیرانه» در اصل ابزاری برای اختلال در یک برنامه را به دست میدهد پیش از اینکه آن برنامه موجب تولید تسلیحات هستهای شده یا - اگر یک یا چند سلاح هستهای موجود باشد- مانع توسعه زرادخانه شده و به شکلی جاهطلبانهتر، برای نابودی سلاحهایی که موجود است بهکار میرود. کسب حمایت بینالمللی یا حتی همراهی برای چنین موضعی بیتردید غیرممکن خواهد بود چرا که با مقاومت کشورهایی روبهرو خواهد شد که آن را به منزله صدور مجوز برای ایالات متحده جهت حمله به کشورهایی مانند کره شمالی یا غیر آن مینگرند. معلوم نیست که حتی این قابل توصیه باشد؛ چنان که پیشتر ذکر شد، دنیای حملات مکررِ پیشگیرانه دنیایی خشونتبارتر و خطرناکتر خواهد بود. ایالات متحده نمیخواهد این حق را به دیگران واگذارد و مایل هم نیست- اگر به این نتیجه برسد که در دسترسترین گزینه «بد» موجود است- که این گزینه نفی شود. چنان که معلوم است، مشکلات دیگری هم با این رویکرد پیشگیرانهای که از نیروی نظامی استفاده میکند وجود دارد. اول، چنین حملهای ضرورتا مبتنی خواهد بود بر اطلاعات ناقص و احتمالا نادرست؛ مورد «تسلیحات کشتار جمعی عراق» در اینجا بسان یک هشدار است. دوم، غیرممکن است فرض کنیم که هر حمله پیشگیرانهای در حقیقت آنچه را که تعیین کرده و در نظر دارد عملی میسازد زیرا سیستمها بهطور فزاینده و به خوبی پنهان و مورد حفاظت قرار میگیرند. سوم، یک حمله پیشگیرانه اقدامی جنگی است؛ اقدامی که احتمالا شکلی از پاسخ متقابل را برمیانگیزد. من به جای «قطعا» از «احتمالا» استفاده کردم زیرا حملات پیشگیرانه اسرائیل به تاسیسات هستهای عراق در سال ۱۹۸۱ و به تاسیسات در حال ساخت هستهای سوریه در سال ۲۰۰۷ موجب پاسخ متقابل نشد. اما یک حمله پیشگیرانه به کره شمالی فقط باید با این فرض انجام گیرد که چنین حملهای موجب یک یا چند شکل از پاسخ متقابل خواهد شد، هرچند در هر دو مورد چشمانداز پاسخ متقابل میتواند تحتتاثیر قرار بگیرد آن هم در صورتی که به دولت مربوطه هشدار داده شود که هر گونه پاسخ متقابلی موجب بازگشایی جبهههای دیگر یا حملات بیشتر خواهد شد. آنچه به این موارد افزوده میشود همانا حمایت قابل توجه بهعنوان یک قاعده برای ترویج منع اشاعه اما حمایت اندک برای اقدام نظامی جهت پیشگیری، کاهش یا کنار زدن اشاعه پس از وقوع آن است. پشتیبانی از اقدام پیشگیرانه در مواجهه با تهدیدات قریبالوقوع تا زمانی قوی است که ثابت شود این اقدام تضمین شده است. میتواند استدلال شود که NPT با محدود کردن حق در اختیار داشتن تسلیحات هستهای به پنج کشور عضو شورای امنیت، میخواهد بگوید که کشورهای دیگر الزام و تعهد به دنبال «نکردن» این تسلیحات را دارند. این پنج قدرت حق نامحدودی برای اتخاذ اقدام علیه کسانی که خارج از دایره این پنج قدرت و به دنبال تسلیحات هستهای هستند را ندارند اما آنچه حق انجامش را دارند- البته تحت شرایطی- سوالی ضروری است که باید مطرح شود. تبدیل این به موضوع بحث در نشستهای دو و چندجانبه مهم است، نه خیلی زیاد زیرا احتمالا به توافقی رسمی منجر شود که میلی در آن نیست اما مهم هم هست زیرا درک در مورد شرایطی را که میتواند منجر به این شود که یک یا چند دولت اقدام پیشگیرانه یا پیشدستانه را مشروع تلقی کنند افزایش میدهد. با علم به این است که چین و روسیه به دنبال تضمین این هستند که اطمینان یابند کره شمالی به سطحی نمیرسد که موجب وسوسه آمریکا برای انجام چنین حملهای شود؛ این رویکرد همچنین ممکن است به کاهش مقیاس هر گونه واکنش منفی در صورتی که آمریکا (محتملترین کشور برای انجام حمله پیشگیرانه یا پیشدستانه) بخواهد چنین کند، کمک کند.
ارسال نظر