بخش چهل و هشتم
بینظمی جدید جهانی
با شدت یافتن تظاهرات، پیشنهادهای زمین مانده از سوی مبارک مبنی بر کنارهگیری در سال ۲۰۱۱ به جای اینکه آبی باشد بر آتش اعتراضات، موجب مشتعل شدن دامنه اعتراضات شد. شکلگیری دولتهای انتقالی نیز نتوانست نظم را برگرداند و انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری موجب روی کار آمدن دولت اخوانالمسلمین و دیگر اسلامگرایان به رهبری محمد مرسی شد. بیش از ۵ سال پس از بهار عربی، مصر بسیار شبیه دوران پیش از بهار عربی بهنظر میرسید.
این جزیره به منزله یک مرکز مالی و جایی برای سعودیها و دیگران جهت تمدد اعصاب و استراحت در اواخر هفته است. بحرین اهمیت خاصی برای آمریکا دارد زیرا کشتیهای جنگی آمریکا از اواخر دهه ۴۰ در این کشور مستقر شدهاند. ناوگان پنجم دریایی آمریکا در بحرین مستقر است. این کشور جمعیتی اکثرا شیعی دارد اما خانواده حاکم خلیفه و نخبگانش عمدتا از اهل سنت هستند. جای تعجب نیست که بهار عربی باعث اعتراضاتی در منامه، پایتخت بحرین شد. اعتراضات در حجم، اندازه و تقاضا در پاسخ به تاکتیکهای کوبنده ارتش و پلیس زیاد شد. پادشاهی بحرین ارائه برخی امتیازات مشخص را مطرح کرد اما چنانکه در اغلب موارد در چنین شرایطی مرسوم است، بسیاری از معترضان این مصالحه را خیلی دیرهنگام و خیلی کم اعلام کردند و تنها بر آتش درگیریها دمیده شد. نظام رهبری در عربستان و امارات بلافاصله از ترس ساقط شدن رژیم به دست شیعیان گوش به زنگ شده و در حالت آمادهباش قرار گرفتند؛ امری که اگر اتفاق میافتاد و موجب روی کار آمدن دولتی شیعی میشد میتوانست احتمالا یاریگر ایران باشد. بنابراین در مارس ۲۰۱۱، عربستان و امارات (زیر چتر حمایتی شورای همکاری خلیجفارس که یک سازمان امنیتی منطقهای عمدتا سُنی است) حدود ۱۵ هزار سرباز برای پشتیبانی از پادشاهی بحرین و سرکوب معترضان اعزام کرد. از آن زمان، بحرین به محل درگیری میان معترضان شیعی و دولت تبدیل شده است. اتهامات مربوط به سوءاستفاده از حقوقبشر فراوان است. گفتوگو و تلاشها برای مصالحه با شکست مواجه شده است. در اصل یک بنبست وجود دارد. ایالاتمتحده – که در آغوش «رئالیسم» در سیاست خارجی درغلتیده - سخن چندانی بر زبان نیاورد و بهدلیل استفاده نظامیاش از بحرین کار چندانی از پیش نبرد و تمایلی هم نداشت که عربستان را از خود بیگانه سازد و باعث رنجش آنها شود.
لیبی همچون یک آزمون یا آوردگاهی بود که در آن آمریکا و جهان مرتکب اشتباه شدند (و کمک فراوانی به بینظمی کردند): ابتدا با اقدامات بیش از حد زیاد و سپس با اقدامات بیش از حد اندک. این داستان خیلی معروف است. در فوریه ۲۰۱۱، در هفتههای آغازین بهار عربی، تظاهرات به تدریج به سوی درخواست برای سرنگونی رژیم معمر قذافی، حاکم قدرتمند لیبی از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۱۱، رفت. دولت لیبی ابتدا تظاهرات را پس زد و دست بالا یافت و این ترس را در برخی بخشها دامن زد که این سرکوبها ممکن است به کشتار گسترده غیرنظامیان بهویژه در شهر بنغازی که مرکز اصلی خشونت و تظاهرات ضدرژیم بود ختم شود. درخواست برای مداخله نظامی غرب افزایش یافت؛ مداخلهای که محرک آن هم جلوگیری از کشتار بیشتر از سوی رژیم قذافی بود و هم سقوط رژیمی که به درستی بهعنوان یک «سوءاستفادهکننده سریالی از حقوقبشر» معروف شده بود. در ۱۷ مارس ۲۰۱۱، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۱۹۷۳ را تصویب کرد و به دولتهای عضو اجازه داد که هم «تمام اقدامات لازم را... جهت حمایت از افراد و مناطق غیرنظامی در معرض تهدید حمله اتخاذ کنند» و هم یک منطقه پرواز ممنوع بر فراز کل فضای هوایی این کشور برقرار کنند. اندکی بعد یک «مداخله بشردوستانه» از سوی ائتلافی از اعضای ناتو به رهبری اروپاییها انجام گرفت که ایالاتمتحده هم «از پشتسر آن را رهبری میکرد.»
مشکلات بسیاری در این زمینه بهوجود آمد. اول، معلوم نیست که وضعیت روی زمین [منظور وضعیت ملموسی که مشاهده میشود] ضامن یک مداخله بشردوستانه باشد. تظاهرات علیه دولت از همان ابتدا خشونتبار بود و هر دولتی- حتی یک دولت اقتدارگرا- حق دارد که با مخالفت مسلحانه مقابله کند؛ این یعنی همان جنگ داخلی. افزون بر این، دلایلی برای این باور وجود دارد که درگیریهای داخلی در آستانه مداخله ناتو اندکی فروکش کرد. همچنین شواهد متقنی وجود ندارد که نشان دهد قذافی حملهای برنامهریزی شده به غیرنظامیان در سر دارد. دوم اینکه مداخله به سرعت فراتر از تلاش طراحی شده برای حفاظت از زندگی غیرنظامیان رفت (که محرک منشور ملل متحد بود) و به تغییر رژیمی بسط یافت که هزینههای جدید و مهمی را در پی داشت. روسیه و چین به تلخی گله کردند که این اقدام وسیع و خطیر را امضا نکردهاند. آنچه آنها «طعمهگذاری دیپلماتیک» میدیدند عمدتا در جهت تقویت دیدگاهشان حرکت کرد که دکترین «مسوولیت حفاظت» مفهومی خطرناک است که میتواند برای نقض حاکمیت و سرنگونی دولتها مورد استفاده قرار بگیرد. این کار نهتنها کسب حمایت برای مداخله بشردوستانه در آینده را دشوارتر میسازد بلکه روسیه نیز از مداخله بشردوستانه بهعنوان بهانهای برای مداخله در اوکراین استفاده کرد.
سقوط قذافی نیز پیامی تاسفبار مخابره کرد دال بر اینکه کنار گذاشتن تسلیحات هستهای میتواند برای سلامتی سیاسیتان خطرناک باشد. ظرف چند ماه رهبر لیبی از فردی که نماد کامل مسوولیت و خلعسلاح و عدم اشاعه بود به یک جنایتکار جنگی تبدیل شد. مشکل دیگر مداخله- خواه فکر کنیم که ضمانت شده یا نه- این بود که نباید انجام و به نتیجه رسانده شود. هیچکس غیر از باراک اوباما شکست در لیبی را بهعنوان بزرگترین اشتباه سیاست خارجی خود معرفی نکرد. کالین پاول به خاطر اصل به اصطلاح «پاتری بارن» [Pottery Barn: یک فروشگاه زنجیرهای با کیفیت بالا برای تولید مبلمان خانگی در ایالاتمتحده است که دارای فروشگاههای خردهفروشی در ایالاتمتحده، کانادا، مکزیک، پورتوریکو، فیلیپین و استرالیا است] که ذکر میکرد معروف است: «اگر آن را بشکنی، مالکش میشوی.»
ارسال نظر